نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

ریشه داعش و تفکر تکفیری را باید در خوارج صدر اسلام جستجو کرد

ریشه داعش و تفکر تکفیری را باید در خوارج صدر اسلام جستجو کرد

 

هرچند احمد نفیسی از سال های دور به عنوان یک فعال سیاسی و اجتماعی در استان هرمزگان شناخته شده ،اما بیش از سیاست و اجتماع می توان او را یک تحلیل گر تاریخی و دینی دانست و با همین نگاه است که ریشه داعش را در تفکر تکفیری خوارج صدر اسلام پیدا می کند. 


عکس اصلی خبر

ردیابی تاریخی حوادث و رویدادها و واکاوی ریشه ها، اصلی ترین ویژگی نوشته ها و مقالات نفیسی است که در مطبوعات استان به چاپ رسیده است .


در دولت یازدهم و به دنبال انتصاب جاسم جادری به عنوان استاندار هرمزگان، نفیسی یکی از اولین کسانی بود که از وی حکم گرفت و به عنوان مشاور فرهنگی، در طبقه چهارم ساختمان جدید استانداری جای گرفت .


هم اکنون نیز در کنار مشاوره همچنان به پژوهش ادامه می دهد و کنکاش در حوزه های ملی و بین المللی را به مقتضای موضوعات روز ارائه می کند .


پدیده داعش نیز یکی از سوژه هایی است که نفیسی آن را در قالب گفت و گویی مفصل ،از منظر تاریخی و دینی مورد بررسی قرار داده است.البته این گفت و گو زمانی انجام شد که این گروه تکفیری، هنوز دایره داعیه های خود را از شام و عراق فراتر نبرده بود و با حذف “عین” و “شین “ از نامش، سودای کشورگشایی های خود را آشکار نکرده بود. با این مقدمه گفت و گوی ایرنا با احمد نفیسی پژوهشگر تاریخی و دینی و مشاور فرهنگی استاندار هرمزگان را دنبال می کنیم :


تحرکات داعش تا چه حد متاثر از سیاست های قدرت های بزرگ و استعماری است؟


 پروژه های سیاسی وامنیتی و یا فرهنگی و یا حادثه هایی در این مقیاس در خاورمیانه بسیار متاثر از سیاستگذاری یک ضلع یا اجماع سه ضلع مثلث آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در خاورمیانه است و ساده انگارانه است اگر فکر کنیم که این قدرت ها به شکل های مختلف در این حوادث و ایجاد آن نقشی ندارند و این مساله قصه ای طولانی و ماهیتی تاریخی دارد. خوشبختانه تشت این رسوایی این نوع تاثیرگذاری ها از بام بر زمین افتاده است ولی در عین حال نمی توان بسترهای تاریخی، سیاسی و ایدئولوژیک رشد پدیده هایی از این نوع را نادیده گرفت .


این بسترهای چند وجهی چیست؟


 آنچه ما شاهد آن هستیم پدیده افراطی گری است که در بستر ایدئولوژیک «سلفیزم» رشد کرده و داعش افراطی ترین برداشت از ایده سلفی گری است، آنچه شاهد آن هستیم با مواضع پدران معنوی خود حتی با القاعده نیز متفاوت است. اگر سلفی گری چهار مرحله تاریخی را طی کرده سلفی گری ابن تیمیه، وهابیت محمدبن عبدالوهاب، القاعده و مرحله چهارم داعش است که با آن سه، تفاوت هایی دارد .


در تاریخ، خوارج به 20 فرقه تقسیم شدند، فرقه محکمه معتقد بودند هر مسلمانی که با عقیده آنها مخالف باشد کافرند لذا امام علی(ع)، عثمان، اصحاب جمل، معاویه و دو حَکَم و هر شخصی که راضی به حکمیت شد و هرشخصی که مرتکب گناه و معصیت شود از نظر آنها کافر هستند. به تعبیر دیگر این گروه مصداق اعلای تکفیری هستند و همه غیر از خود را کافر می دانند .


حرکت ذهنی و فکری و پیدایش اندیشه تکفیر در دوران معاصر نیز به ماجرای برخورد با زندانیان اخوان المسلمین گرفتار در زندان نظامی «الحربی» و بازداشتگاه «ابوزعبل» در مصر توسط دولت جمال عبدالناصر بر می گردد .


اگر چه ریشه های آن در جاهلیت و تاریخ اسلام قابل ردیابی است ولی شکل مدرن آن به دهه های 60 میلادی در مصر بر می گردد که نطفه های سازمان های تکفیری گذاشته شد .


دوباره به این سوال بر می گردیم ولی در خصوص مراحل چهارگانه تفاوت ها در چیست؟


تقریبا تمامی ایده هایی که در جغرافیای اسلامی بروز و ظهور کرده اند پاسخی به سوالات یا مشکلات جهان اسلام و راه حل هایی برای گره گشایی از مشکلات مسلمانان یا واکنشی عکس العملی بر علیه تحقیر وتوهین است که احساس می کردند .


حمله مغول و برچیدن بساط خلافت اسلامی، جامعه اسلامی را وارد شوک عظیمی کرد به خصوص که به این خلافت جنبه ای شرعی داده بودند حتی شخصیت روشنفکری مثل سعدی در ابیاتی زیبا از بغداد عصر خلیفه یاد می کند و بر زوال آن حسرت می خورد .


عکس العملی که در مقابل این سرخوردگی بروز و ظهور کرد سلفی گری بود که توسط ابن تیمیه نظام مند شد و آن ها علت سقوط مسلمانان و شکست را عامل داخلی یعنی فرقه گرایی می دانستند و شروع کردند مقابله با آن را تئوریزه کنند. راه حل آنها به تعبیر خودشان برگشت به نص (قرآن) و اتباع و پیروی از آن با حذف تفسیرهای متخصصین و حذف مرجعیت مذهبی بود .


این سخن در ابتدا شاید خشونت گرایی را ترویج نمی کرد ولی مساله به این جا ختم نشد و این اندیشه در جهان اسلام و اهل سنت شیوع و عمومیت نیافت. مذاهب فقهی و کلامی به زیست خود ادامه دادند اما سلفی گری تاثیرات مهمی بر جا گذاشت .


موج دوم سلفیزم بعد از سقوط عثمانی شکل گرفت و دولت عثمانی شبیه خلافت عباسی بود و سقوط آن ضربه سنگینی بر مسلمانان بود که وهابیت محصول چنین شرایطی است .


این بار آنها حکومت مخصوص به خود نیز داشتند یعنی دولت عربستان سعودی که در وحدت آل سعود و آل شیخ و کمک و موافقت بریتانیا شکل گرفت .


موج سوم زاده ی جنگ سرد آمریکا و شوروی است، این بار القاعده که معجونی از نفوذی های سازمان های اطلاعاتی آمریکا و پاکستان و تکفیری های مصری و وهابیون شبه جزیره و جوانان پاکباخته مسلمان که با انگیزه جهاد و رهایی اماکن مقدس مسلمان به اینها پیوسته بودند، شکل گرفت که داستان آن نو و تازه است ولی داعش مرحله چهارم به نحوی رفتار می کند که القاعده عراق نیز از آنها تبری می جویند .


القاعده چه تفاوت هایی با داعش دارند؟


در اهداف با هم متفاوتند ولی ممکن است در نتیجه به یک نقطه برسند ، القاعده هدف خود را مبارزه با آمریکا و آزادی اماکن مقدس اعلام کرده بود ولی داعش مقابله و جنگ را خانگی کرده و آزادی بغداد را به جای آزادی قدس گذاشته است .


خطر داعش همان چیزی است که بارها مقام معظم رهبری به آن اشاره کرده اند «اندیشه تکفیری». به نظر این ها، اول باید اسلام از دست مسلمانان که آنها را کافر می دانند، رها شود .


آنها آمریکا و اسراییل را دشمن شماره یک نمی دانند و به جای رژیم صهیونیستی، عده ای مسلمان بی پناه در عراق را دشمن می دانند و کشتن آنها را جهاد مقدس می نامند، همچنین از لحاظ ساختاری و تشکیلاتی و ارتش منظم نیز متفاوتند .


اما القاعده نیز با عملیات انتحاری مسلمانان را می کشند، پس تفاوت آنها در کجاست؟


 بله ولی همانگونه که بیان شد در استدلال برای کشتن با هم متفاوت هستند که در نتیجه به هم می رسند و در تاریخ اسلام جنگ بین مسلمانان بوده است ولی خوارج و جهان بینی خوارج چیز دیگری است . بطور اطمینان ما همه را محکوم می کنیم ولی در مقام شناخت باید تفاوت های ایدئولوژیک را از هم متمایز کنیم . کما اینکه پوسته ی حوادث این چیزی است که می بینیم ولی باطن مسائل باید در سیاست های مثلث آمریکا، انگلیس و اسرائیل دید و به همین دلیل راه حل ها نیز باید در تناسب با مشکل باشد .


این همه خشونت از کجا ناشی می شود؟


در نگاه ما به مساله این خشونت را می بینیم ولی یادمان نرود که بطور مثال پیشانی خوارج نیز از کثرت سجده پینه بسته بود آنها حافظین و تلاوت کنندگان قرآن بودند تا جایی که فقط شخصیتی مانند امیرالمومنین(ع) می توانست چشم فتنه را نابود کند . این افراطی گری و رادیکالیسم در داعش و سازمان های امثال آن جنبه مذهبی دارد و نتیجه این تفکر که باید همه فرقه ها را حذف کرد، در عمل حذف مرجعیت مذهبی و تفسیر تخصصی از اسلام و منابع آنست .


چیزی که اتفاق می افتد اینست که جوانان تحصیل کرده خود بطور مستقیم به سراغ آیات قرآنی می روند و آیات قتال و جهاد در قرآن را می خوانند، خود تفسیر می کنند، مصداق یابی می کنند . آنها تقلید از روحانیت را بر نمی تابند لذا کار خود را جهاد مقدسی می دانند که واجب می دانند هر مسلمان باید یک بار در سال انجام دهد .


زمانی که با نیروهای شوروی در افغانستان می جنگیدند کسی به خطرات آینده آن در آینده توجه نداشت .


همه این ها نتیجه بی اعتبار شدن مرجعیت و روحانیت در اذهان و اندیشه آنهاست و این خطر بسیار بزرگی است و باید به ظاهر جوان پسند و فریبنده تئوری اتباع توجه داشت .


در تحقیقی که انجام شده، سردمداران تمامی سازمان ها و گروه های به اصطلاح جهادی که در پهنه ی جغرافیای اسلامی متولد شده اند، مانند «بن لادن» یا «ایمن الظواهری» و «ابوبکر البغدادی»، فارغ التحصیلان رشته های مهندسی، پزشکی و علوم انسانی از دانشگاهها هستند و بسیاری از اینها در غرب تحصیل کرده اند این تفاوت هایی است که سلفیزم مدرن از سلفیزم سنتی دارد


در ایران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی عده ای جوان پر شور و مسلمان بودند که سازمان های اسلامی تشکیل دادند نهایت آنها نیز رادیکالیزم، ترور و حتی تغییر ایدئولوژی بود. این ها نیز خود را مفسر قرآن و نهج البلاغه می دانستند ولی رادیکالیزم آن ها را نیز با خود به ناکجا آباد برد .


از این روست که در فرهنگ ما حتی درواژه ی روحانیت و توقع عمومی از روحانی رحمت و گذشت و اعتدال نهفته است .


به نظر می رسد یک اجماع عمومی علیه داعش شکل گرفته ، نتیجه چه خواهد بود؟


رشد پدیده افراطی گری بخصوص اندیشه تکفیری مانند یک بیماری است بعضی بیماری ها ریشه کن نمی شوند بلکه از یک نقطه بدن به محل دیگر کوچ می کنند . به طور اطمینان امروز بعضی از کشورهای منطقه که از این گروهها حمایت می کردند و می خواستند نقطه تلاقی و درگیری را از مرزهای داخلی خود به کشورهای دیگر منتقل کنند متوجه وخامت اوضاع شده اند .


آتشی که بعضی در آن می دمیدند دودش در چشم آنها نیز خواهد رفت ولی داعش فقط راه حل نظامی ندارد قدرت های بزرگ باید دست از توطئه علیه مسلمانان بردارند و از طرفی باید به راه حل فرهنگی و عقیدتی نیز توجه کرد که نخستین قدم شناخت صحیح است .


مقام معظم رهبری امسال را سال فرهنگ نامگذاری کرد باید اولویت های این حوزه مشخص شود، خوشبختانه در راس دولت تدبیر و امید روحانی است که شعار اعتدال، پرچم آنست. همه اینها ظرفیت هایی است که باید از آن استفاده صحیح شود از طرفی به راه حل سیاسی نیز توجه کافی شود .


راه حل سیاسی چگونه مشکل گشا خواهد بود؟


حفظ و رعایت حقوق اقلیت های مذهبی و گسترش اندیشه وحدت که ایران پیشگام آنست بسترهای افراطی گری را می خشکاند زندگی مسالمت آمیز اقوام و طوائف در هرمزگان یک نمونه عملی آنست .


اگر بخواهیم در چند جمله آنها را بشناسیم چه خواهیم گفت؟


اسلام پیام آور رحمت و صلح و آشتی است هر کس شهادتین بر زبان جاری کند مسلمان است . فتنه اولیه توسعه و تحریف در مفهوم کفر بود .


خوارج مسلمانان گناهکار را تکفیر کردند نوزاد آن فتنه روز به روز رشد کرد تا جایی که امروز اندیشه تکفیر، غیر خود را کافر می پندارد و هرکس با آنها نباشد و عقیده آنها را نپذیرد کافر می دانند .


اندیشه تکفیری مهم ترین عنوان برای آنهاست و برای زمینگیر کردن و کمرنگ کردن آنها بیش از اجماع نظامی، نیازمند به اجماع علما در محکومیت بی قید و شرط اندیشه تکفیر، رادیکالیزم و ترور هستیم .


این مساله ای نیست که اجماع نظامی آمریکا و متحدین اروپایی آنها ، آن را حل کند ما هیچ گاه به آن ها و سیاست های آنان اعتماد نداریم .


آتش افروزان واقعی آنها هستند و تا زمانی که اسراییل در منطقه باشد این آتش فتنه خاموش نخواهد شد ولی تا آن زمان وحدت مسلمانان و اجتماع علما، آن را سرد خواهد کرد.


حمایت تخصصی آری، نگاه حذفی هرگز


نفیسی چهره ای شناخته شده برای مردم استان هرمزگان است در حوزه فعالیت های فرهنگی و اجتماعی

و البته سیاسی خصوصا در مسایل مربوط به جوانان، نام او بسیار شنیده می شود، همچنین نوشته هایش

در مطبوعات استان و ندای هرمزگان بارها به چاپ رسیده است. وی اکنون مشاور فرهنگی استاندار

 هرمزگان است. 

عکس اصلی خبر

حامد ملازاده صادقیون - ندای هرمزگان 

در روزهای پایانی نمایشگاه استانی کتاب،  دقایقی میهمان غرفه ندای هرمزگان شد. همانجا بود که از او خواهش کردم 

دقایقی گفتگو کنیم. با خوشرویی پذیرفت و با آرامش به سوالاتم پاسخ گفت. آنچه در تمام مدت مصاحبه توجهم

را جلب کرد نگاه متفاوت نفیسی به رابطه دولت با فرهنگ و هنرمندان بود. لطفا این گفتگو را بخوانید :

 

لطفا بفرمایید به عنوان مشاور فرهنگی استاندار شاهد چه تغییراتی در رویکرد مدیران استان به مقوله فرهنگ را شاهد

خواهیم بود؟

لازم است که اول ببینیم چه تعریفی از فرهنگ می توان داشت، من فکر می کنم که فرهنگ تابعی است از شاخص

های کمی مادی و معنوی مثلا وقتی می گوییم ما در جامعه ای هستیم که در آن دانشگاه، بیمارستان، راه و جاده و

اشتغال یا سینما و تئاتر و ... داریم  توقعمان از بیان این داشته ها این است که میزان آسیب های اجتماعی ما مثل

اعتیاد  دعواهای خیابانی، طلاق و ... در چنین جامعه ای کم باشد. یعنی بصورت یک گزاره فرهنگی می توان گفت

درچنین مردمی یا چنین نظام یا جامعه ای فرهنگ مطلوب است. یا بهتر از وضعیت استاندارد است یا کمتر است. در بعد

معنوی هم همینطور وقتی در قرآن می خوانیم: " ان الصلوه تنهی عن الفحشا و المنکر" یعنی نماز از فحشا و منکر باز

می دارد. نتیجه نماز باید گزاره ای باشد، نماز ما را از فحشا و منکر باز می دارد. پس هر دو گروه مادی و معنوی را می

توان بصورت فرهنگ یا شاخص های فرهنگی گزارش کرد. اینها همه به گونه ای برنامه های توسعه هستند یعنی

وقتی ما چنین برنامه ای داشته باشیم می توانیم امیدوار باشیم در یک توسعه همه جانبه، فرهنگ هم دیده شده و

نتیجه این برنامه می شود این است که ما به لحاظ فرهنگی گزاره های ایجابی و مثبت خواهیم داشت .

 

اگر صلاح می دانید وارد مصادیق بشویم

 

 بله ، ببینید بسترهای فرهنگی متعددی در این دو سه دهه در جامعه ایجاد شده مثل نمایشگاه های کتاب سالن های

تئاتر و سینما اما مهمتر از این سخت افزارهای فرهنگی، نیاز به نرم افزارهای فرهنگی  داریم. اول و مهمتر اینکه همه

هنرمندان، نویسندگان و اهل فرهنگ باید متناسب با کاری که انجام می دهند؛ احساس امنیت داشته باشند. اتفاقا این

حس امنیت در این بخش نسبت به سایرین باید بیشتر هم باشد. چون باید توجه کنیم که هنرمندان و اهالی فرهنگ

مشغول کاری هستند که ما آن را به عنوان نتیجه توسعه می بینیم .

 

دومین موضوعی که هم در وعده های انتخاباتی  رئیس جمهور جناب دکتر روحانی  بوده و هم در برنامه مدیران

فرهنگی دولت دیده شده این نکته است که شرایطی باید مطابق قانون اساسی و قوانین موضوعه کشور بگونه ای

فراهم شود که بیان آزاد دیدگاه و فکر را برای هنرمندان و اهل قلممان حتما به عنوان یکی از ثمرات انقلاب پاس بداریم.

هم تاکید رهبر معظم انقلاب و مدیران عالیرتیه کشوری بوده و هم در قانون این موضوع دیده شده است .

 

نکته سوم در خصوص سوال شما بحث اقتصاد فرهنگ است. به تصور من ما باید در این زمینه چاره اندیشی کنیم.

سمت و سوی فعالیت ما باید به نحوی باشد که کالاهای فرهنگی، کالاهای اقتصادی قابل عرضه هم باشد تا از همین 

طریق بخشی از نیازمندی های اهل هنر نیز تامین شود .

 

موضوع چهارم هم اینکه اهل قلم و فرهنگ و هنر بشکل تشکل های غیر دولتی و مردمی خود را سازماندهی کنند و در

کنار دولت باشند نه یک وابسته بلکه می بایست موجودیتی غیر مستقل از دولت داشته باشد.

 

 جناب نفیسی نکاتی که فرمودید در اصل یک نقطه عزیمت است که نماینده عالی دولت در استان و تیم فرهنگی

ایشان در نظر دارند به آن برسند. حالا مایلم برای اطلاع خوانندگان بفرمایید راهکارهای اجرایی برای نیل به این اهداف

چه خواهد بود؟

 

در این راستا برنامه هایی داریم. کمک خواهیم کرد به اینکه هنرمندان خانه هنرمندان خود را تشکیل دهند مقدمات آن

مهیا شده همچنین در تلاشیم تا بتوانیم با تغییر و تسهیل روش در مدیریت های مرتبط با مسایل فرهنگی،  از همین

امکانات موجود استفاده بهتری ببریم مثلا فرهنگسراهای موجود باید به  فعالیت اصلی خودشان برگردند. راه اندازی تئاتر

شهر برای ما اهمیت دارد مسئله مطبوعات، بیمه و مسکن همه فعالین حوزه فرهنگ و هنر، مطبوعات باید جدی تر

پیگیری شود و مجموعا از داشته ها با مدیریت بهتر بهره بیشتری ببریم که این نیاز به همکاری همه هنرمندان و

فرهنگدوستان و البته سازمان های دولتی مرتبط دارد. پیشنهاد کرده ایم کمیته ای از سازمان ها و نهاد ها و اداراتی که

مستقیم  با امر فرهنگ مرتبط هستند تشکیل شود .

 

از  گفته شما من نتیجه گرفتم که شما یا بهتر بگویم دولت جدید و مدیران استانی به سمتی سیاستگذاری می کنند

که حوزه ها ی مختلف جایگاه تخصصی خودشان را بازیابند. اکنون می پرسم آیا  می توانیم به روزی برسیم که در

استان به موضوع فرهنگ و هنر نگاه امنیتی وجود نداشته باشد؟

 

 خوشبختانه ریاست جمهور از دو ویژگی فرهنگی برخوردارند ایشان در کسوت روحانیت هستند و این فعالیت و کار و

سوابق ایشان در بعد فرهنگی در قبل و بعد از انقلاب قابل تامل است. دوم اینکه حضور ایشان در حوزه امنیت این تجربه

را به ایشان داده است که ارتباط امنیت و سایر حوزه های اجتماعی مثل فرهنگ، سیاست و اقتصاد باید تابع یک رابطه

قانونمند و عقلانی باشد. لذا ما امیدواریم با وجود چنین ویژگی هایی مساله دخالت هایی که از این سو در حوزه

فرهنگ و هنر وجود داشته در یک بازه زمانی مناسب و قابل قبول مرتفع گردد .

 

 به عنوان پرسش پایانی بفرمایید آیا فارغ از برنامه های فرهنگی دولت در سطح ملی، آیا در خود استان هم مستقلا

ابتکارات اجرایی خواهیم داشت تا با سرعت بیشتری به اهداف فرهنگی در استان برسیم؟

 

 ببینید در حال حاضر با توجه به وضعیت دولت در بحث بودجه های عمرانی در همین سال  یا حتا با بودجه سال آتی هم

شاید نتوانیم پروژه های عمرانی جدیدی تعریف کنیم. اما می توانیم با مدیریت بهتر از سرمایه های مادی موجود در امور

فرهنگی کارایی خود را در عرصه فرهنگ بالا ببریم. یکی دیگر از اقداماتی که می توانیم انجام دهیم بسترسازی برای

ورود بخش خصوصی است نه تنها در فرهنگ بلکه در همهحوزه ها بدان نیازمندیم. البته این امر تابع احساس امنیت در

میان سرمایه گذاران است . آنها باید احساس کنند فضا برای حضورشان مناسب است. آنها مطمئن باشند که نظر

دولت بر حضور آنهاست. از همه مهمتر ما بحمداله در استان هرمزگان درچند حوزه خیرین بسیار خوبی داریم مثلا در

مدرسه و مسجد سازی و درمان. در حال رایزنی هایی هستیم که اگر بشود انشاالله پای این خیرین را به حوزه فرهنگ

هم باز کنیم. انجمن های خیریه را فعال کنیم که در فرهنگ بصورت عام یا در موضوعاتی مثل کتاب و کتابخانه سازی

وارد عمل شوند  البته الان خیرین کتابخانه ساز داریم. از طرفی استاندار با توجه به صبغه فرهنگی ایشان با علاقه

مندی پیگیر مسائل این حوزه هست و تا جائیکه من اطلاع دارم از نظر ایشان جایگاه فرهنگ و مسائل مرتبط با آن

جایگاهی چه بسا رفیع تر از بعضی امور دیگر دارد و مستمرا پیگیر اخبار و مسائل این حوزه هست و در این مدت به این

باور رسیده ام که هرمزگان استانی است که استعدادهای فراوانی در حوزه فرهنگ ، خصوصا هنر دارد. درصورتیکه دولت

این استعدادها را حمایت کند قطعا نتایج ارزشمندی برای استان خواهد داشت . از اینکه با حوصله به سوالاتم پاسخ

دادید و از حضور شما در غرفه ندای هرمزگان سپاسگزارم .



مذاکره

روش حکیمانه آنست که انسان مسلمان و یا دولت های مسلمانان به اصل ایجاد و تحکیم مواضع صلح طلبانه پایبند باشند. حضور نمایندگان دولت در کنفرانس ها و مجامع بین المللی فرصت مناسبی برای اعلام مواضع و استفاده از شرایط برای تبلیغ دیدگاه هاست. عدم شرکت آنها بهانه ائی است تا دشمنان تبلیغات منفی بر علیه نظام راه اندازی نمایند. مذاکره و فرایند مربوط به آن به معنی تقلیل روحیه و کاستن از آن نیست بلکه گفتن حقایق و گسترش تبلیغات صحیح موجب قوت قلب و اطمینان خاطر و آرامش عمومی است.
   در صلح حدیبیه پیامبر در وهله اول پیک مخصوصی ترد مشرکان که او و پیروانش را از مکه اخراج کرده بودند و بارها با تحمیل جنگ مورد اذیت و آزار قرار داده بودند فرستاد و سرانجام خود آن حضرت (ص) با مشرکان متجاوز و نیروهای مسلح که مانع ورود ایشان و مسلمانان به مکه شده بود مذاکرات مستقیمی را شروع کرد و با این تدبیر از جنگ جلوگیری شد و پیمان صلح حدیبیه منعقد شد. البته عده ائی که مرز شعار و شعور را در این واقعه تفکیک نکردند از نتیجه آن ناراضی بودند ولی بسیاری از مفسران قرآن نزول آیه" انافتحنا لک فتحا مبینا" را در شأن صلح حدیبیه می دانند. امام علی (ع) در فتنه طغیان معاویه مستقیما به ایشان نامه می نویسد و با پیک مخصوص ترد وی می فرستد و برای مدتی این نامه نگاری دو طرفه ادامه می یابد و امیدوار بود شاید به این طریق مسئله حل شود.
   امام علیه السلام در واقعه جنگ جمل نیز به دعوت ایشان با طلحه و زبیر وارد مذاکره می شود تا از جنگ جلوگیری کند. در نهروان نیز ابتدا ابن عباس و سپس خود مستقیما با خوارج وارد مذاکره می شود. در واقعه کربلا امام حسین (ع) به عمر بن سعد پیشنهاد ملاقات می دهد و این ملاقات سه دفعه تکرار می شود و نتیجه آن نامه ائی است که عمر بن سعد به ابن زیاد نوشت که از جنگ جلوگیری کند ظاهرا در وهله ی اول ابن زیاد پذیرفت ولی شِمر، با آن مخالفت نمود. شاید بتوان نتیجه گرفت که در سیاست خارجی اسلام راه حل سیاسی بر راه حل نظامی ترجیح دارد و خداوند در سوره انفال می فرماید: ای پیامبر اگر دشمنان متجاوز، تمایل به صلح نشان دادند تو نیز صلح را پذیرا شو و بر خداوند توکل کن.