نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

کدام بهشت؟

آیه ائی درقران درتوصیف اهل بهشت می فرماید: " ونزعنا ما فی صدورهم من غل" یعنی 

درابتدای ورودبه بهشت زنگار وکینه وحقدوناپاکی راازدل آنان خارج می کنییم .حالا که پاک شدند،ماده وماتریال اصلی نزاع وجنگ وامثال آن وجودنداردپس بهشت محل صلح و آرامش می شود.درجامعه هیچ آدمی نیست که فرزندآدم وحواباشدودرزندگی خودهیچ خطائی نکرده باشدولی آنچه جامعه رابه جهنم تبدیل می کند کدامین گناه است ؟اصل گناه وخطا ازصحنه جامعه حذف ناشدنی است حالا شعارداده شودمبارزه مبارزه تارفع گناه ازجهان مثل اینست که گفته شودتمام خلیج فارس راآسفالت می کنیم البته اگر به من رای دهید.به قول حافظ بستن میخانه ومترکردن پوشش مردم یامقابله باریا وزهدفروشی وتملق ودروغ و چپاول و...اگرازجمله منزه خواهان باشندنسخه ی آنان جهنم فروپاشی است .اگر ازجماعت اصرارکنندگان باشندوبگویند مرغ مایک پاداردوخرماازکره گی دم نداشت ،اصراربرصغیره بزرگترین کبیره است.چندصباحی پیرو حافظ باشیم که فرمود:

آسایش دوگیتی تفسیر این دوحرف است 

بادوستان مروت با دشمنان مدارا

روندیا حوادث

درتحلیل حوادث گاهی روندوپروسه ی شکل گیری پدیده ائی راتحلیل می کنیم ونتایجی یاپیش بینی هائی ازآینده خواهیم داشت .

امادرتحلیل می بایست وقوع رخدادها وحوادث که گاهی غیرمترقبه نیزهستندمدنظر قرارگیرد.این حوادث می تواند مانند قطره ائی باشدکه بشکه راسرریز می کند.برای مثال حادثه ی غیر قابل پیش بینی چرنوبیل درشوروی سابق یا زلزله طبس یاکشتارخونین 17 شهریور وامثال آن درسرغت بخشیدن به سقوط نظامهای سیاسی کشورهای مربوطه نقش داشت.پروسه وروندها ،سنتهای الهی هستندوحوادث ،مرصاد الهی ،کمینگاههای خدا، که درکمین ظالمین وستمکاران است .

سپتیک ،شکمبه گوسفند

قدیم که امکانات امروزی نبودیعضی ازاهالی شهرتابستانهاباکرایه ی باغی درروستاهای اطراف تابستان راخارج ازشهر می گذراندند.قبل ازرفتن باکشتن گوسفندی شکمبه آن رادرچاه توالت می انداختند ، وقتی اوائل پائیز برمی گشتندچاه کاملاپاک شده بود کرمها ابتداازفضولات انسانی تغذیه می کردند وجمعیتشان تکثیر می شدوقتی باکمبودغذاروبرومی شدندهمدیگررامی خوردندتاجائیکه آخرین کرم ازگرسنگی تلف می شد،این نوعی ابتکارساده برای برای فاضلاب زدائی ازسپتیکهای سنتی وقدیمی بود.نمی دانم چرادیروز که داشتم ازرادیوفرهنگ جریان استیضاح درمجلس راگوش می دادم ذهنم به گذشته رفت واین حکایت سپتیک وشکمبه وفاضلابهای سنتی وقدیم درخاطراتم زنده شد.