نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نردبان ملکوت ۸

نماز و توبه
در نماز دانشی است که ما را با مبداء و معاد پیوند می دهد. این نوع آگاهی با شناخت از جایگاه خویش به عنوان انسان شروع می شود. مقدمات نماز زمینه تفکر و اندیشه را برای ما فراهم می کند. علم به خداوند و اینکه رحمان و رحیم است، شایسته عبودیت و بندگی است و اوست که همه موجودات جهان را خلق کرده و تربیت نموده است و مثل و مانندی ندارد. علم به قیامت و روز آخر که در مالکیت مطلق خداست. راهبری به سوی آنچه راه راست و راه سعادت انساست. و پذیرفتن دانشها و علومی که برای انسان نافع و مفید است و این ابتدای تحول و تغییر در حالت و عمل و کیفیت زندگی نمازگزار است.امام صادق (ع) فرمود که توبه ریسمان خدا و وسیله عنایت او است و سزاوار است که بنده همیشه در حال توبه باشد، و هر دسته ای از بندگان توبه ای مخصوص به خود دارند. نماز نیز ریسمانی است که عبد را به معبود و مخلوق را به خالق پیوند می دهد، پس انسان در روز پنج بار به درگاه خداوند توبه می کند و برآنچه از ناپاکیها و ندانم کاریها، افراط و تفریطها و گناهان کوچک و بزرگ از او سر زده از خداوند عذرخواهی می کند. نماز فرصتی است تا نمازگزار در حالات و افعال خود بیندیشد. نماز جماعت علاوه بر آنکه فرصت عبادت شخصی را فراهم می کند، اندیشه و تفکر جمعی را در میان امت مسلمان فراهم می سازد. اجتماع مسلمین موجب همسویی دیدگاهها و سلیقه ها و زمینه ساز تبادل آراء و اندیشه هاست. نماز جماعت در راستای توبه جمعی است. توبه اجتماع از بی تفاوتی ها، بی اعتنایی به خردهای جمعی ودانشهاو دست آوردهای علمی بشر، گناهان کبیره ای که فقر و فحشا و فساد و ظلم را در جامعه بسط داده است. مانع رفاه و راحتی و امنیت عمومی شده است. خداوند از قوم یهود خواست تا در مقابل نافرمانی از دستورات او توبه کنند حتی همدیگر را به ضربه های تیغ و شمشیر همانند جراحان تنبیه کنند. این نافرمانی باعث شد تا چهل سال در بیابانهای صحرای سینا سرگردان شوند.نماز رودخانه ای است که ما هر روز جسم و جانمان را در آن می شوییم و خود را از آلودگیهای روحی و کج اندیشی ها و کج خلقی ها نجات می دهیم. از اینرو نماز توبه عملی بنده است. اعتراف زبانی و عملی او در پیشگاه الهی و نردبانی است که ما را به ملکوت می رساند.

رویا درتخت ارمیا

از جانب شرق صدائی مرا به خود خواند: کسی که می افتد آیا دوباره بلند نمی شود؟ کسی که راه اشتباه می رود آیا به راه راست باز نمی گردد؟ چرا شما دچار گمراهی همیشگی شده اید؟ هیچکس نمی گوید: چه کار زشتی مرتکب شده ام ؟ لک لک می داند چه وقت کوچ کند. همینطور فاخته، پرستو و مرغ ماهی خوار. هر سال در زمانی که خدا تعیین کرده است همه آنها بازمی گردند ولی شما زمان بازگشت خود را نمی دانید و از سنتهای من بی اطلاع هستید. مرا فراموش کرده اید و خود فراموش شده اید.

ناله های زنان نوحه خوان در فضا موج می زد: وای بر ما، چگونه غارت شدیم وای بر ما چگونه رسوا گشتیم ،باید که دیارمان را ترک کنیم چون خانه هایمان همه ویران شده اند. خانه هایمان لانه شغالان است. شبح مرگ از پنجره ها به داخل خانه ها پا گذاشته بودند و در گوشه ی چشمها لانه کرده اند. وحشت و اضطراب گریبانگیر همه است و صدایی است که همواره تکرار می شود ،آرامش بر قرار است در حالی که هیچ آرامشی وجود ندارد، راستی و درستی نیست من برای خشکسالی سرزمینم اشک می ریختم .

دانائی چیست؟ قدرت چیست؟ ثروت چیست؟ راستی چیست؟ نبوت چیست؟ قیامت کی برپا می شود؟ عرش خدا کجاست؟ ملکوت و روح، ایمان و انسان چیست؟

سخنان دروغ، مانند تیر رها شده از کمان قربانی می گرفت و من مجسمه هایمان را می دیدم که در کوره های آتش می گداختند تا تصفیه شوند. درهمهمه آتش و دود مجسمه کناری در گوش من نجواکرد: زبان دروغگو مثل تیر زهرآلودی است و رستگار نخواهد شد کسی که دروغ می گوید و می شنود.

ما در انتظار صلح و آرامش و چشم به راه شفا و سلامتی بودیم، اما این وحشت و اضطراب بود که هر لحظه بر ما چیره تر می شد.

من فریاد می زدم اما صدائی نبود؛ به دنبال سنگ محک می گشتم چرا؟ فکرمی کردم ما طلا و نقره های ناخالص تصفیه نشده بودیم، نمی دانستم چه کسی به من گفته بود که مردم معدن های طلا و نقره هستند.

لباسهای عده ایی به خون فقیران آغشته بود. نهیبی رعد آسا همه ما را چون برگ درختان خزان زده بر زمین انداخت: «شما به شدت مجازات خواهید شد چون می گویید: بی گناهیم.»

ترس بود، سیاهی بود و هق هق گریه دختران و پسران جوان و آه و ناله سرد زنان و مردان و بچه هائی که با موهای سپیدشان چیزی را با چشمهایشان فریاد می زدند.

من مایل بودم کسی را بخوانم اما کی؟ کسی نان من و فرزندانم را برده بود، کسی باران بهار و پائیزم را برده بود، کسی قفس خود را از پرنده های من پر کرده بود، کسی ماهی های صید شده مرا ربوده بود. کسی چمن های خانه ام را لگدمال کرده بود، کسی دخترکان ظریف دیار مرا به پیران فرتوت بخشیده بود، ندا باز طنین گرفت: ای قومی که چشم دارید ولی نمی بینید، گوش دارید ولی نمی شنوید، زبان دارید ولی نمی گوئید، قلب دارید ولی نمی فهمید؛ آیا نباید شکنجه شوید و عذاب بکشید؟ چه عجیب و هولناک است که صدیقین پیام های دروغین می دهند. پس دیگرچه فائده ائی که آجرهای خانه مرا از طلا بسازید یا خشت خام، زمانی که مرا اطاعت نمی کنید، مرا نمی شناسید، دلی سرکش و طغیانگر دارید ریا می کنید و در خلوت چیز دیگری هستید؛ آیا شما خوشه چین خواهید شد؟ هرگز.

کسی به من گفت چرا زخمهایمان را می پوشانند، گوئی چندان مهم نیست درحالی که دردهایمان درمان نمی پذیرد، دلهای ما بی تاب است، خداوند سرزمین ما را ترک کرده است. فصل برداشت محصول گذشت، تابستان آمد و رفت، اما ما هنوز دستهایمان خالی است. ناخودآگاه یاد جمله ای افتادم: ای کاش سر من مخزن آب می بود و چشمانم چشمه اشک تا برای همه رفتگان قومم شب و روز گریه می کردم، برای خوراک تلخ و آب زهرآلود، برای جامهای خالی، برای شمشیرهای هلاکت، برای همنوائی با نوحه سرایان، برای اجسادی که در زیر آفتاب داغ مثل فضله درصحراو مانند بافه در پشت سر دروگر خواهد افتاد، برای زمان، برای مکان، برای دین، برای جوانان، برای امیدهای ناامید شده، برای دردهای درمان نشده، برای سرهای بی تن، تن های بی سر، برای حجله های خونین، برای زوزه سگهای گرسنه.

به من گفته بودند مترسکی در جالیز است که نه حرف می زند و نه راه می رود؛ بلکه کسی باید آنرا بر دارد و جابجا نماید. بادی از خزانه خداوند بیرون آمد و آنرا با خود برد و من بر ترسم از مترسک خندیدم. بی اختیار کلامی بر زبانم جاری شد به نام خداوند بخشنده و مهربان، تنها توئی خدای حقیقی.

دستهای نوازشگری مرا از خواب بیدار کرد؛ به من گفت تو در تختخواب «ارمیا» خوابیده بودی.

 

"ارمیا" یکی از انبیای قوم یهود است که خداوند او را برای رسالت انذار قوم یهود بین سال های 625 و 580 قبل از میلاد بر می گزیند.

او پیام های خداوند را به مردم منتقل می سازد ولی از آنجا که مردم آنها را نمی پسندند با او به دشمنی می پردازند زیرا او از آنان می خواهد که از گناهان خود و شرارت دست بردارند وی به مردم هشدار می دهد که خداوند لشکری از سرزمین شمال می فرستد تا آنان را مجازات کند و همین گونه نیز می شود.

 

درست و نادرست در عزاداری عاشوراء

درست و نادرست در عزاداری عاشوراء

1
ـ یکی از ویژگی های غریزی و فطری انسان کمال گرائی است که با اسطوره سازی و افسانه پردازی که  قدمتی به درازای تاریخ دارد این حس به صورت ناصحیح آن برآورده می شود. استاد شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی جلد اول یکی از عوامل تحریف در واقعه ی تاریخی کربلا را معلول حس اسطوره سازی درانسان می داند وی می گوید: ملا آقا بندری در کتاب اسرار الشهاده (کتابی در واقعه کربلا) به صورت مبالغه آمیز افراد سواره نظام عمر سعد را ششصد هزار نفر و پیاده نظام را دو کرور (یک میلیون) نفر ذکر کرده است. یعنی یک میلیون و ششصد هزار نفر به جنگ با امام حسین(ع) آمده بودند که امام سیصد هزار نفر از آنان را می کشد.
ما می دانیم که چنین چیزی با واقعیت و معیار عقل سازگار نیست، حالا چرا چنین دروغی گفته شده است، برای تکمیل اسطوره سازی تا امام (ع) را قهرمانی نشان دهد که توانائی کشتن سیصد هزارنفر در  چند ساعت را دارد.
یا استاد شهید مطهری نمونه دیگری از مرحوم حاجی نوری مولف کتاب لولو و مرجان که ایشان در واقعه کربلا نوشته اند ذکر می کند. مرحوم نوری که از مخالفین سرسخت تحریف در عزاداری کربلاست می گوید که بعضی از روضه خوانان در رشادت ابوالفضل می گویند وی در جنگ صفین که اصلا یا شرکت نداشته یا اگر داشته جوان پانزده ساله بوده است ،هشتاد نفر را به هوا پرتاب کرد که هر یک ازآنهاکه به زمین می رسید وی در هوا آنان را به دو نیم می کرد. حتی بعضی می گویند که درروز عاشورا امام حسین (ع) به برادرش ابوالفضل العباس پناه آورد. چرا چنین سخنان خلاف واقع و مخالف عقل گفته می شود، برای ارضای حس اسطوره سازی که در انسان است .در حالیکه رشادت ابوالفضل در پایمردی و ایستادگی در کنار امام حسین (ع) است .و شهامت امام (ع) در مخالفت با غاصب خلافت و عدم بیعت با یزید است ،نه این که چه تعداد از دشمن کشته است می خواهد یک نفر کشته باشد یا ده نفر یا کسی را نکشته باشد.
2
ـ در احادیث آمده است کسی که برای امام حسین )ع)گریه کند یا بر او گریه کند در حالیکه به حق آن حضرت آشنا و عارف است بهشت بر او واجب است. از این احادیث می فهمیم که گریه کردن بر امام حسین (ع) اگر با شناخت از مرتبه و منزلت او که منتج به پیروی از خصائل اوست باشد، فرد را وارد بهشت می کند. هر انسانی که از سلامت روحی برخوردار است و به ارزشهای انسانی متعهد  است اگر با واقعه کربلا آشنا شود متاثر خواهد شد و اشک خواهد ریخت و احساس همدردی با شهدای کربلا و اظهار تنفر از رفتارهای وحشیانه دشمنان و مخالفین امام خواهد داشت، کمااینکه بسیاری از غیر مسلمانان در این زمینه کتاب، شعر و مقالات نوشته اند. بیان حقیقت عاشورادرواقع تحصیل هدف و رسیدن به مقصد است از طرفی هیچ روضه خوان یا مداحی وظیفه ندارد که در بیان واقعه کربلا همه را به گریه اندازد. کربلا و عاشورا بالاتر از قرآن نیست ولی خداوند در سوره بقره می فرماید این کتاب برای تقوا پیشگان هدایت است. هدف از روضه ی امام حسین تربیت دینی افراد و نشان دادن نیک و بد در تاریخ است. لذا وقتی هدف فقط گریاندن شد دروغ و تحریف نیز داخل در مسئله می شود، زیرا گوینده می خواهد وقایع را سوز ناکتر نشان دهدو به قول عده ای می خواهم چیزی بگویم که دلت کباب شود. نه خیر هر انسانی از شنیدن واقعه عاشورا دلش کباب هست شما عقل و خرد او را به سمت حق سوق دهید و دلش را به راه راست هدایت کنید. کسیکه قساوت قلب داشته باشدو وحی الهی و اندرز پیامبر او را به راه راست هدایت نمی کنداحتمال هدایت اوبه مرزناممکن می رسد مگرموردلطف ویژه الهی قرارگیرد. ممکن است گریه از روی احساسات نیز برای لحظاتی تاثیرگذار باشد ولی اگر احساسات با عقل و خردهمراه نشودو استمرار نداشته باشد بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شود.
3
ـ ضرب المثلی هست که کافر همه را به کیش خود پندارد. بعضی از کسانیکه برای عاشورا و واقعه کربلا شعر و قصیده ایی سروده اند آنها را قیاس به نفس کرده اند. مواضع و نحوه رفتار خود در وقایع مشابه به عنوان رفتار امام (ع) یا زینب یا دیگر از حاضرین صحنه کربلا از زن و مرد به عنوان پیش فرض ثابت گرفته اند و اشعاری در مرثیه یا نوحه سرده اند. متاسفانه بعضی از این وصف حالها چنان به دور از خصائل پسندیده ی انسانی واسلامی امام (ع) و حضرت زینب است که به حکایتهای ذلت بار عده ائی انسان در بند مادیات شبیه تر است.
کارپاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
امام علی (ع) در خطبه دوم نهج البلاغه می فرمایند: "هیچ یک از افراد این امت  با آل محمد قیاس نمی توان کرد....."
متاسفانه یکی از خطاهای رایج مشابهت سازی وقایع سیاسی یا اجتماعی در جامعه با وقایع صدر اسلام یا وقایع تاریخی دیگر در گذشته است که بهتر آنست که چنین کاری صورت نگیرد، نه به دلیل تفاوت مقام و منزلت اشخاص حقیقی باهمدیگروتفاوت انگیزه هابلکه اساسا تاریخ تکرار پذیر نیست، بالاتر از آن جهان هستی هر لحظه در حال شدن است وخداوندهمیشه درخلق جدیداست، بله به دلیل اینکه بازیگر اصلی در وقایع تاریخی انسان است مشابهتهائی در رفتار و انگیزه ها وجود دارد ولی این مسئله مجوزتطابق سازی نیست. اساس درتاریخ عبرت آموزی از وقایع تاریخی است.
از مشابهت سازیهای دیگر پادشاه پنداری است که در بعضی از کتابهای روضه یا نوحه های عصر صفوی و قاجار وجود داشته است امامان را به شاه مثل شاه مظلوم یا پادشاه خراسان و امثال آن و یا امام زادگان به شاهزادگان مثل شاهزاده قاسم یا شاهزاده اکبر وامثال آن و در ردیف این توصیفها بیان کرده اند، اینها برداشتهای غلط و اساس تحریف است.
4
ـ یکی از بدترین آفات دین داری که شاید در ردیف شرک خفی است، عوام زدگی، مرید بازی، ارتزاق از راه دین و ابزار ساختن دین برای کسب وجاهت یا موفقیت سیاسی و اقتصادی و امثال آنست. کسانیکه به چنین آلودگی ملوث و نجس شده اند منبع دروغ و ریا و چاپلوسی و تزویر و نفاق هستند. با کمال تاسف تعداد اندکی هستند که با چنین انگیزه های ناپاک وآلوده مسائل مذهبی خصوصا  روضه ی عاشورا را وسیله شهرت و رسیدن به متاع دنیا قرار می دهند و از آنجا که این افراد از پیروان مکتب هدف وسیله را توجیه می کند می باشند هیچگونه پایبندی به صدق و راستی ندارندو برای رسیدن به هدف هر چیزی را از جمله دروغ و تحریف را مباح می دانند و گاهی به کار خود رنگ ولعاب الهی نیز می دهند. در صورتیکه مصداق این آیه از قر آن هستند که می فرماید آنان می پندارند کار نیک انجام می دهند ولی تلاش آنان بی ثمر است.
5
ـ جنبه دیگری از تحریف عاشورا در رفتار نامناسب عزاداران است. عده ائی قمه زنی می کنند که در حرام بودن آن تردید نیست و مورد مخالفت بسیاری از مراجع و رهبران مذهبی از جمله مقام  رهبری واقع شده است، این کار فقط وهن مذهب و عامل تخریبی علیه تشیع است. عده ائی نیز در عزاداریها مراعات همسایه ها را نمی کنند در هر مکان و تا هر زمان با صدای بلند بلندگوها به عزاداری می پردازند. اگر انگیزه ها الهی است باید علاوه بر آن حسن فعلی نیز باشد و کار ما مطابق با ضوابط شرعی باشد. همچنین نحوه تجمعات نباید آنرا به اجتماع جشن و مهرجان شبیه سازد و نباید واجبات فدای انجام مستجات شود.
آیا که داد تسلیت خاطر حسین
چون دید نعش اکبر در خون تپیده را
آیا که  غم گساری و اندوه بری  نمود
لیلای داغ دیده ی زحمت کشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد
آتش زدند لانه ی مرغ پریده را