نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

14 خرداد


امام خمینی " استراتژی تکلیف "

فهم درست هر واژه حاصل توجه به دو عنصر زمان و مکان در ساختار معنی شناسی آن است؛ همان گونه که قرآن دارای ظاهر و باطنی است و محکم و متشابهی دارد سنت و تاریخ و هر موضوعی زمانی که مورد تحلیل و تفسیر قرار می گیرد باید به جغرافیای زمان و مکان واژه ها توجه دقیق و لازم صورت گیرد. در صورت عدم توجه به این مورددر فهم صحیح موضوع مورد تحلیل با اغتشاش در معنی مواجه خواهیم شد، این سرنوشت در تاریخ نیز می تواند شامل شخصیتها شود.
شخصیت تاریخی نیز در زمان و مکان و جغرافیای خودش باید مورد بررسی علمی قرار گیرد، مثلا ً در تاریخ اسلام با دو چهره از تاریخ رسالت مواجه هستیم : محمد در مکه و محمد در مدینه، توحید و معاد عناصر اساسی دعوت پیامبر در مکه است ولی در مدینه با پیمان های میان مسلمانان و قبائل و پیروان ادیان همچنین نحوه اداره مدینة النبی (ص) بحث جهاد و حتی صلح حدیبیه و امثال این موارد روبرو می شویم در مکه پیامبر و یارانش تحریم و بایکوت تحمیلی در شعب ابوطالب (دره ابوطالب) را متحمل می شوند ولی پیامبر در مدینه شرایط صلح با کفار و مشرکین را می پذیرد این تفاوت ها بسیار طبیعی است و متأثر از شرایطی است ک رسالت در آن تحت هدایت الهی طی طریق می کند عدم توجه به عنصر زمان و مکان و جغرافیایی هر حادثه ممکن است ما را دچار آشفتگی ذهنی سازد واژه ها نیز چنین سرنوشتی دارند یکی از این واژه ها و کلمات کلمه "تکلیف" است که متأسفانه به دلیل کثرت استعمال توسط افراد مختلف برای موضوعات متفاوت و حتی بی ارتباط با مسئله معنی این واژه در نوعی ابهام فرو رفته است مثلا ً دریک موضوع اجتماعی و سیاسی که یک مسلمان می بایست بر اساس منطق و عقل و مشورت و استدلال و در نظر گرفتن نتیجه تصمیم بگیرد و مسئولیت هزینه های تصمیم گیری خودش را بپذیرد و جوابگو باشد در مقابل این سؤال که چرا این تصمیم را گرفتید می گوید من به تکلیف عمل کردم چرا کاندیدای شورای شهریا مجلس و یا ریاست جمهوری و امثال آن شدید؟ جواب می دهند من به تکلیف عمل کردم در صورتی که هر کدام از این پست های سیاسی و اجرایی نیازمند تخصص و تجربه خاصی است و مسئولیتی است که نتیجه تصمیمات اشخاص برای ملک و مردم در آن بسیار مهم است و شرع و اسلام هر کسی را در این زمینه مکلف به انجام کاری نکرده است ولی ظاهرا ً به کارگیری این کلمه یعنی "تکلیف" ساده ترین جوابی است که به ذهن هر فرد خصوصا ٌ شخص متمسک به احکام شرعی می رسد حال آنکه تکلیف کلمه بسیار پر معنی و مسئولیت سازی است که به این راحتی نمی توان در هر مناسبتی آنرا به کار گرفت. مرحوم امام خمینی (ره) زمانی که در مسیر نهضت مردم ایران گام نهاد از موضوع تکلیف نه امید توفیق کار خود را به نام خدا شروع کرد این احساس تکلیف مهم ترین عامل موفقیت او و همچنین پیروزی انقلاب اسلامی شد. نهضت امام خمینی یکی ازمصادیق صحیح این کلمه است. این تکلیف به چه معنی است؟ با علم به اینکه هر مسلمان از سن تکلیف اعمال و رفتارش می بایست مطابق با احکام شرعی باشد. تکلیف، رفتار مسئولانه ای است که بانیت اخلاص در راه و جهت خدا ایثارگرایانه انجام می شود بیان مرحوم شریعتی در کتاب مجموعه آثار 7 ص22-21 می تواند روشنگرانه باشد :
"فردی، گروهی، حزبی، یا ملیتی که در راه و جهت خدا از هر چیز خود بگذرد بی هیچگونه محاسبه های شخصی و مصلحت بازی های اجتماعی، با اخلاص و ایمان "ایثار" کند و پیش برود، هر چند ابتدا ناپخته باشد، هر چند مدام بیفتد و برخیزد، هر چند گامی پیش بگذارد و گامی پس، هر چند، عاجز و ناتوان باشد و بالاخره هر چند در آغازارزش و آمادگی رفتن بر این "راه" نداشته باشدوشب تارسک وبیم موج وگردابی چنین هایل امیدنیل ونجات را در او کم کرده باشد چنانچه جهاد کند – یعنی تلاش و مبارزه همه جانبه بی امان مخلصانه و مؤمنانه تا آخرین رمق، به قدرت "تکلیف" نه امید "توفیق"! چه این جهاد با شمشیر باشد و چه با قلم، چه با جان باشد و چه با مال، چه متاعش را انفاق کند و چه آبرویش را ... در هر حال، خداوند در بطن "عمل" در متن حوادث و در قلب دشواری ها و در گرماگرم درگیری ها، در همه حال همواره راه های دقیق تر، نزدیک تر، روشن تر و ظریف تر خود را لحظه به لحظه در پیش چشمش نمایان می کند و پیش پایش می گشاید و گویی در صراط مستقیمی او را قرار می دهد که در هر قدم، با تابش نامرئی "نور" راه های مجهول برایش پیدا می شود و چشم اندازهای دور پدیدار و با شکستن هر سدی که در راه او می سازند افق های تازه تر در برابرش نمودار می گردد و پرتو آفتاب بر او، مستقیم تر می تابد و پیش رویش را روشن تر می کند و از سقف های که بر سرش فرود می اورند و از سنگ ها که پیش پایش می اندازند، پل ها می سازد و به قدرت صبر و اعجاز توفیق و جان می گیرد و آرامش و یقین به نیروی خدایی " تفویض" و می گذرد و باز بیشتر می تازد ...
و بدین گونه است که "مردان ایمان و عمل" که زندگی خویش را نثار حق پرستی کرده اند و از خانه خویش قدم بیرون نهاده اند تا برای خلق، در راه خدا قدم بردارند. با هر تلاشی که برای راه گشودن به سوی او می کنند او راهی هموارتر و مطمئن تر در پیش پایشان می گشاید و این چنین است که در متن ظلمت و ظلالت و اوج سختی ها و کینه ها و نومیدی ها و عجزها و ضعف ها و دشمنی های بیگانه و خیانت های آشنا و نامردمی ها و گریزها و ضربه ها و دشواری ها و دردها و جراحت ها بنده ای " که از هر بندی آزاد شده است و "صبوری" که در زیر باران بلا می ایستد و "شاکری" که ز هر بدبینی و سیاه اندیشی و یأس، تباهش نمی سازد و بر سنگلاخ های درشتناک و کویرهای سوزان، به سوی "او" گام میزند و درد می کشد و ضربه می خورد و از رو تازیانه اش می زنند و از پشت خنجر، و او در شب و در تشنگی و در خطر و پریشانی و در زیر تیر باران کینه ها و آوار دشواری ها ... پیش می رود و با مشکلات درگیر می شود و وسوسه ها را در خود می میراند و مهلکه ها را می گذراند و در حق پرستی تلاش می کند ... با هر تلاش راه برایش روشن تر، مسئولیتش مشخص تر، وظیفه اش دقیق تر و با هر گامی تردید دورتر هراس ضعیف تر آزار بیشتر اما آزردگی کمتر عشق زورمندتر و اخلاص زلال تر و بندها گسسته تر و علقه ها سست تر و حضور خدا صریح تر و یقین نیرومندتر و حیرت کاسته تر و ایمان فزون تر و امید به پیروزی قطعی تر می شوداینچنین خدای درس می دهد. >> این کلمات شاید بهترین توصیف ازشخصیت امام وهمراهان اوتا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه 1357 باشد روحش شاد.


خرداد 87

فاطمه (س)


تاریخ : شنبه ,4 خرداد 1387

خطبه فاطمه (س) آغاز تاریخ سیاسی تشیع
احمد نفیسی
شیعه تاریخ خود را به عصر نبوت پیوند می زند اگر چه گروهی از صحابه پیامبر همانند سلمان، عمار یاسر، ابوذر،مقداد، زبیر و جمعی از انصار و خاندان بنی هاشم بیشتر از صحابه دیگر در حول و محور علی (ع) در گردش و چرخش بودند و این تشخیص فردی و شخصی آنها از امام عمیقترازدیگران بوده است خود پیامبردرمناسبتهای مختلف علی رابه جامعه درمقام رهبر اینده معرفی کرده است که اوج آن واقعه غدیر است . در وقوع غدیر و بیانات پیامبر در خصوص علی (ع) هیچ شک و شبهه ای نیست ،اما در تفسیر آن شیعه بالصراحه امامت علی (ع) رابعد از رحلت پیامبر (ص) برگزیده است وطوائف دیگراسلامی توصیه به محبت و ولایت در غیرمعنای سیاسی آن را. لذا شیعه تاریخ خود را به عصر نبوت پیوند می زند و برای آن شواهدی از سنت شفاهی و عملی پیامیر به عنوان دلایل مستند ارایه می کند. اخیراً مطلبی از یک مستشرق خوانده ام که قابل تامل بود. وی در تفسیر خود از این وقایع نتیجه گرفته بود که پیامبر از میان صحابه خود تنها علی (ع) را در مواضع مختلف برای رهبری آینده جامعه اسلامی پس از رحلت خود به مسلمانان توصیه کرده بود. البته این دیدگاه با آنچه شیعه یا بخشی از اهل سنت می گویند متفاوت است.
اما آنچه سرآغاز تاریخ سیاسی تشیع محسوب می شود. خطبه دختر پیامبر در مسجد النبی (ص) بعد از رحلت پیامبر در دفاع از حق علی و خاندان پیامبر است. خطبه ای که در جای خود از ابعاد متفاوت به آن پرداخته شده است، ولی آنچه قابل توجه است، این است که در جامعه ای که زن از موقعیت مهم و چندانی برخوردار نبوده، وی(س) با خطبه ی روشنگرانه ی خود، صفوف مردان حاضر در مسجد النبی (ص) را در مقام انسانی مستقل وتربیت شده ی دین و فرهنگ جدید یعنی اسلام مورد خطاب محکم، متقن و مستدل خود قرار می دهد. هنوز خاطرات رفتار پیامبر (ص) با فاطمه (ع) در اذهان مردم مدینه بود{فاطمه و همسرش علی تنها کسانی بودند که در مسجد پیامبربااوهم خانه اندواین دو خانه رایک خلوت دو متری از هم جدا کرده، دو پنجره روبروی هم، خانه محمد و فاطمه را به هم باز می کند. هر صبح پدر دریچه را می گشاید و به دختر کوچکش سلام می دهد.
هر گاه به سفر می رود، در خانه فاطمه را می زند و از او خداحافظی می کند، فاطمه آخرین کسی است که از او وداع می کند و هر گاه از سفر باز می گردد، فاطمه اولین کسی است که به سراغش می رود، در خانه فاطمه را می زند و حال او را می پرسد.
پیغمبر اسلام دست فاطمه را می بوسد، چنین رفتاری آنهم در جامعه زن ستیز چیزی برتر از محبت پدر نسبت به فرزند است اینگونه رفتار تحول بزرگی در نگاه به جایگاه زن خصوصاً فاطمه (س) با خود داشت.
پیامبر فرمود: «ای فاطمه (س) خدا از خشنودیت خشنود می شود و از خشمت به خشم می آید.»
«خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من، هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هر که فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.»
«فاطمه پاره ای از تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است ...»[این همه تکرارها چرا؟! چرا پیغمبر اصرار دارد که این همه از دختر کوچکش ستایش کند؟ چرا اصرار دارد که در برابر مردم او را بستاید و همه را از محبت استثنایی اش به وی آگاه سازد؟ و بالاخره چرا این همه بر «خشم» و «خشنودی» فاطمه تکیه می کند و این کله «آزردن» را چرا درباره او این همه تکرار می کند؟ پاسخ به این «چراها» گرچه بسیار حساس و خطیر است، روشن است تاریخ همه را پاسخ گفته است و آینده، عمر کوتاه چند ماهه فاطمه پس از مرگ پدر، راز از این دلهره پدر را آشکار ساخته است.]
(دکتر علی شریعتی مجموعه آثار 21، ص 126ـ 125)
‍‍[پیامبر فاطمه اش را و علی اش را نزد خود می آورد درست مثل خود، خانه ای از گل و شاخ و برگ درخت خرما و درش از مسجد و دیوار به دیوار خانه خویش. و دو پنجره روبروی هم، یکی از خانه علی و دیگری از خانه محمد. و این دو پنجره روبروی هم، بازگوی دریچه های دو قلب است که بروی هم باز است: قلب پدری و قلب دختری، و هر صبح به روی هم گشوده می شوند:
هر صبح سلام و پرسش و خنده
هر شام، قرار روز آینده
و از این است پنجره ای که مورخان می گویند: پیغمبر هر روز، بی استثناء، جز ایام سفر، سراغ فاطمه را می گرفت و بر او سلام می گفت. چرا از میان همه اصحاب، همه خویشاوندان نزدیکش و حتی همه دخترانش، تنها خانه فاطمه باید در مسجد باشد و دیوار به دیوار خانه او ! آن چنان گویی که یک خانه است، و یک خانه بود خانه محمد، خانه فاطمه است خانواده محمد یعنی خانواده ای که در آن علی پدر است و فاطمه مادر و حسن و حسین پسر و بالاخره زینب دختر، «عترت» و «اهل بیت» که در قرآن و حدیث آن همه بر آن تکیه می شود و از پلیدی پاک شده است و عصمت از آن نگهبانی می کند و با قرآن دو یادگاری است که برای مردم، در همیشه عصرها و نسل ها گذاشته شده است همین خانه و خانواده است و هر که این خانه را می شناسد به استدلالهای نقلی و بحث های کلامی نیازی ندارد، اگر هیچ نقلی نمی بود، عقل آنرا اعتراف می کرد.
اکنون در مدینه، دیوار به دیوار خانه عایشه، در مسجد، این خانه بنا شده است. ثمره های بزرگ و بی نظیر این پیوند، پیاپی بر شاخ شکفت: حسن، حسین، زینب، ام کلثوم.
تاریخی دیگر آغاز شد با طلوع این ستارگان، افق های تازه پدیدار گشت: برای محمد، معنی زندگی، برای اسلام حجت ادعا، و برای بشریت، همه چیز.]
(دکتر شریعتی مجموعه آثار 21، ص 156ـ 155)
و در پنجشنبه ای که پیامبر در بستر بیماری سرش بر دامن علی (ع) است لب هایش دارد بسته می شود مدینه پاک و خوب ،از کینه و هراس لبریز شد، سیاست، ایمان و اخلاص را از شهر محمد راند پیمان های برادری گسست و پیمانهای قبایلی، باز جان گرفت. فاطمه (س) سرش را به روی صورت پیامبر خم کرده است پیامبر در گوشش گفت این بیماری مرگ است، من می روم پس از ناراحتی فاطمه باز پیامبر به او اشاره کرد و ادامه داد: اما تو دخترم نخستین کسی خواهی بود، از خانواده من که از پی من خواهی آمد و به من خواهی پیوست. سپس افزود: خشنود نیستی که پیشوای زنان این امت باشی فاطمه؟...


سرآغاز


با نام او که یکتاست آغاز می کنم. امید است همراهیتان را، همراه داشته باشم.