نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نواله

سه نفرباهم جمع می شونداسمش رامی گذارند1+2 بعدفردی ازهمان جمع می گوید:ما60درصدآراءراداریم.مشاورفرددیگری خارج ازاین جمع می گوید:ماخودمان 1هستیم ولی آغوشمان برای دیگران بازاست.یک تحلیلگرسیاسی دزمصاحبه خود می گوید:همه ی اینهاراکه جمع کنییدیک سوم آراء خاتمی راندارند،القصه معلوم می شودبازی انتخابات وصندوق وبرگه های تاخورده وتانخورده و...است.

ازطرفی دیگرخبرمیرسدکه مردم ازصف نان به صف مرغ ازآنجابه صف گوشت یخی وپس ازطی صفهای زیاد ومتکثر وگلوبال درعین حفظ روحیه ی انتقادپذیری باخوشروئی درحالیکه سبک دموکراسی صف راحفظ کرده اندکارتهای ملی به دست مانندروزانتخابات ،پرشورومصمم درصف برنج هندی استوارهمچون رستم دستان ایستاده وسرودخوانان زمزمه می کنند:

ازهردیگی نواله ائی خوش باشد.

دختربچه ائی درصف این بیت ازشاعر عصرمشروطه رازمزمه می کند:

افسوس که این مزرعه راآب گرفته 

دهقان مصیبت زده راخواب گرفته 

مابودیم که...

ترجمه ی شعر

ترجمه ی شعر،شاعرخطاب به کسی میگه زمان توبستان بودوعصرتوسبز.ویادتومثل گنجشکی که دردل می خواند. ماجامهارابرای توپرمی کردیم وبه عشق تومست می شدیم همانطورکه صوفی باخدامست میشه.یک شب درتاریخ ماداخل شدی پس بوی تاریخ مشک وعنبر شد....این چندبیت ازشعر بالا.اماشعرازنزارقبانی است .

شعر نزار قبانی

زمانک بستان.. وعصرک أخضر

وذکراک ، عصفورمن القلب ینقر


ملأنا لک الأقداح ، یا من بحبه

سکرنا، کما الصوفی بالله یسکر


دخلت على تاریخنا ذات لیلة

فرائحة التاریخ مسک وعنبر


وکنت ، فکانت فی الحقول سنابل

وکانت عصافیر .. وکان صنوبر


لمست أمانینا فصارت جداولا

وأمطرتنا حبا ، ولا زلت تمطر


تأخرت عن وعد الهوى یا حبیبنا

وما کنت عن وعد الهوى تتأخر


سهدنا..وفکرنا.. وشاخت دموعنا

وشابت لیالینا ، وما کنت تحضر


تعاودنی ذکراک کل عشیة

ویورق فکر حین فیک أفک