نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

فاطمه (س)


تاریخ : شنبه ,4 خرداد 1387

خطبه فاطمه (س) آغاز تاریخ سیاسی تشیع
احمد نفیسی
شیعه تاریخ خود را به عصر نبوت پیوند می زند اگر چه گروهی از صحابه پیامبر همانند سلمان، عمار یاسر، ابوذر،مقداد، زبیر و جمعی از انصار و خاندان بنی هاشم بیشتر از صحابه دیگر در حول و محور علی (ع) در گردش و چرخش بودند و این تشخیص فردی و شخصی آنها از امام عمیقترازدیگران بوده است خود پیامبردرمناسبتهای مختلف علی رابه جامعه درمقام رهبر اینده معرفی کرده است که اوج آن واقعه غدیر است . در وقوع غدیر و بیانات پیامبر در خصوص علی (ع) هیچ شک و شبهه ای نیست ،اما در تفسیر آن شیعه بالصراحه امامت علی (ع) رابعد از رحلت پیامبر (ص) برگزیده است وطوائف دیگراسلامی توصیه به محبت و ولایت در غیرمعنای سیاسی آن را. لذا شیعه تاریخ خود را به عصر نبوت پیوند می زند و برای آن شواهدی از سنت شفاهی و عملی پیامیر به عنوان دلایل مستند ارایه می کند. اخیراً مطلبی از یک مستشرق خوانده ام که قابل تامل بود. وی در تفسیر خود از این وقایع نتیجه گرفته بود که پیامبر از میان صحابه خود تنها علی (ع) را در مواضع مختلف برای رهبری آینده جامعه اسلامی پس از رحلت خود به مسلمانان توصیه کرده بود. البته این دیدگاه با آنچه شیعه یا بخشی از اهل سنت می گویند متفاوت است.
اما آنچه سرآغاز تاریخ سیاسی تشیع محسوب می شود. خطبه دختر پیامبر در مسجد النبی (ص) بعد از رحلت پیامبر در دفاع از حق علی و خاندان پیامبر است. خطبه ای که در جای خود از ابعاد متفاوت به آن پرداخته شده است، ولی آنچه قابل توجه است، این است که در جامعه ای که زن از موقعیت مهم و چندانی برخوردار نبوده، وی(س) با خطبه ی روشنگرانه ی خود، صفوف مردان حاضر در مسجد النبی (ص) را در مقام انسانی مستقل وتربیت شده ی دین و فرهنگ جدید یعنی اسلام مورد خطاب محکم، متقن و مستدل خود قرار می دهد. هنوز خاطرات رفتار پیامبر (ص) با فاطمه (ع) در اذهان مردم مدینه بود{فاطمه و همسرش علی تنها کسانی بودند که در مسجد پیامبربااوهم خانه اندواین دو خانه رایک خلوت دو متری از هم جدا کرده، دو پنجره روبروی هم، خانه محمد و فاطمه را به هم باز می کند. هر صبح پدر دریچه را می گشاید و به دختر کوچکش سلام می دهد.
هر گاه به سفر می رود، در خانه فاطمه را می زند و از او خداحافظی می کند، فاطمه آخرین کسی است که از او وداع می کند و هر گاه از سفر باز می گردد، فاطمه اولین کسی است که به سراغش می رود، در خانه فاطمه را می زند و حال او را می پرسد.
پیغمبر اسلام دست فاطمه را می بوسد، چنین رفتاری آنهم در جامعه زن ستیز چیزی برتر از محبت پدر نسبت به فرزند است اینگونه رفتار تحول بزرگی در نگاه به جایگاه زن خصوصاً فاطمه (س) با خود داشت.
پیامبر فرمود: «ای فاطمه (س) خدا از خشنودیت خشنود می شود و از خشمت به خشم می آید.»
«خشنودی فاطمه خشنودی من است، خشم او خشم من، هر که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست دارد و هرکه فاطمه را خشنود سازد مرا خشنود ساخته است و هر که فاطمه را خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.»
«فاطمه پاره ای از تن من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده است و هر که مرا بیازارد خدا را آزرده است ...»[این همه تکرارها چرا؟! چرا پیغمبر اصرار دارد که این همه از دختر کوچکش ستایش کند؟ چرا اصرار دارد که در برابر مردم او را بستاید و همه را از محبت استثنایی اش به وی آگاه سازد؟ و بالاخره چرا این همه بر «خشم» و «خشنودی» فاطمه تکیه می کند و این کله «آزردن» را چرا درباره او این همه تکرار می کند؟ پاسخ به این «چراها» گرچه بسیار حساس و خطیر است، روشن است تاریخ همه را پاسخ گفته است و آینده، عمر کوتاه چند ماهه فاطمه پس از مرگ پدر، راز از این دلهره پدر را آشکار ساخته است.]
(دکتر علی شریعتی مجموعه آثار 21، ص 126ـ 125)
‍‍[پیامبر فاطمه اش را و علی اش را نزد خود می آورد درست مثل خود، خانه ای از گل و شاخ و برگ درخت خرما و درش از مسجد و دیوار به دیوار خانه خویش. و دو پنجره روبروی هم، یکی از خانه علی و دیگری از خانه محمد. و این دو پنجره روبروی هم، بازگوی دریچه های دو قلب است که بروی هم باز است: قلب پدری و قلب دختری، و هر صبح به روی هم گشوده می شوند:
هر صبح سلام و پرسش و خنده
هر شام، قرار روز آینده
و از این است پنجره ای که مورخان می گویند: پیغمبر هر روز، بی استثناء، جز ایام سفر، سراغ فاطمه را می گرفت و بر او سلام می گفت. چرا از میان همه اصحاب، همه خویشاوندان نزدیکش و حتی همه دخترانش، تنها خانه فاطمه باید در مسجد باشد و دیوار به دیوار خانه او ! آن چنان گویی که یک خانه است، و یک خانه بود خانه محمد، خانه فاطمه است خانواده محمد یعنی خانواده ای که در آن علی پدر است و فاطمه مادر و حسن و حسین پسر و بالاخره زینب دختر، «عترت» و «اهل بیت» که در قرآن و حدیث آن همه بر آن تکیه می شود و از پلیدی پاک شده است و عصمت از آن نگهبانی می کند و با قرآن دو یادگاری است که برای مردم، در همیشه عصرها و نسل ها گذاشته شده است همین خانه و خانواده است و هر که این خانه را می شناسد به استدلالهای نقلی و بحث های کلامی نیازی ندارد، اگر هیچ نقلی نمی بود، عقل آنرا اعتراف می کرد.
اکنون در مدینه، دیوار به دیوار خانه عایشه، در مسجد، این خانه بنا شده است. ثمره های بزرگ و بی نظیر این پیوند، پیاپی بر شاخ شکفت: حسن، حسین، زینب، ام کلثوم.
تاریخی دیگر آغاز شد با طلوع این ستارگان، افق های تازه پدیدار گشت: برای محمد، معنی زندگی، برای اسلام حجت ادعا، و برای بشریت، همه چیز.]
(دکتر شریعتی مجموعه آثار 21، ص 156ـ 155)
و در پنجشنبه ای که پیامبر در بستر بیماری سرش بر دامن علی (ع) است لب هایش دارد بسته می شود مدینه پاک و خوب ،از کینه و هراس لبریز شد، سیاست، ایمان و اخلاص را از شهر محمد راند پیمان های برادری گسست و پیمانهای قبایلی، باز جان گرفت. فاطمه (س) سرش را به روی صورت پیامبر خم کرده است پیامبر در گوشش گفت این بیماری مرگ است، من می روم پس از ناراحتی فاطمه باز پیامبر به او اشاره کرد و ادامه داد: اما تو دخترم نخستین کسی خواهی بود، از خانواده من که از پی من خواهی آمد و به من خواهی پیوست. سپس افزود: خشنود نیستی که پیشوای زنان این امت باشی فاطمه؟...


سرآغاز


با نام او که یکتاست آغاز می کنم. امید است همراهیتان را، همراه داشته باشم.