نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

حزب امام زمان (عج)

امام علی (ع) گفته بود : حکومت بر شما از  عطسه ی بز و یا کفشهای پینه دوزی شده اش کم ارج تر است .
اما متاسفانه جنگ قدرت جوهره ی اصلی تاریخ وپهنه ی جغرافیای اسلام بوده و هست.
انگار آتش مصیبت فلته که به نظر عمرخلیفه دوم خداوند شر آن را از بین برد، همراه با حس انتقام جوئی شعله ور شده باشد. خلیفه ی دوم به ضرب شمشیر ابولولوء از دنیا رفت .خلیفه سوم طی شورشی در مدینة النبی (ص) به قتل رسید و خلیفه ی چهارم امام علی (ع) به ضربه ی شمشیر یک خارجی به شهادت رسید. امام حسن (ع )مورد ترور ناموفق قرار گرفت و بعداً مسموم شد. و بر امام حسین (ع) و اهل بیتش و اصحابش آن رفت که تا امروز و قیام قیامت عزادار و شرمنده ایم . نتیجه چه بود؟ آل ابوسفیان و آل مروان حاکم شدند . خسارت انسانی و جانی و مالی در زمان حاکمیت این سلسله بسیار سنگین بود ،فقط در زندان عبید الله بن زیاد در کوفه 12 هزار نفر زندانی بود .بسیاری ازعلویون ومومنین ونوامیس طعمه درنده خوئی قرارگرفتند.مسلمانان غیر عرب مورد ظلم مضاعف بودند و تحت عناوین مختلف، مردم غارت می شدند. بدترین جنایت این بود که همه چیز به اسم اسلام انجام گرفت و دین ابزار قدرتمندی بود که بازیچه ی دست سیاستمداران شد و این رویه تداوم یافت.
عباسیان با دعوت به اصلاح جامعه و عدالت به تبلیغ علیه امویان می پرداختند و مردم را به گردآمدن حول برجسته ترین شخصیت از خاندان پیامبر (ص) دعوت می کردند" الدعوة للرضا آل محمد" . بسیاری ازشیعیان بدون آنکه به حقیقت موضوع پی ببرندبه نهضت عباسیان پیوستند.ابوسلمه الخلال
یکی از آنان بود که طی نامه ای به امام صادق (ع) به او پیشنهاد حکومت داد و امام با سوزاندن آن نامه به پیشنهاد او جواب رد داد . ائمه ی اهل بیت پس از نهضت عاشورا سیاست کناره گیری از جریانات مسلحانه و براندازانه و تقیه را پیش گرفتند . فعالیت آنان بر تکامل تدریجی غیبت تاثیر داشت . عباسیان از سلف خود اموی ها چیزی کمتر نداشتندبلکه درنده خوتربودند. آزار و اذیت ، زندانی کردن، حبس خانگی و به شهادت رساندن ائمه و پیروان آنان سرلوحه ی کار آنان بود .ولایتعهدی امام رضا (ع) سیاست مامون در همین راستا و نوعی دیپلماسی سفید بود . رفتار سیاسی مامون هیچگاه به معنای عدول از سرکوبی شیعیان نبود ،بلکه تاکتیک جدید در فضای سیاسی متفاوتی بود .اهتمام اصلی ائمه خصوصاً صادقین (امام باقر و امام صادق علیهما السلام) نشر معارف اسلامی و تربیت کادرهای شیعه و تاسیس سازمان مخفی وکالت بود که اساس اولیه ی  تشکیلاتی بود که بعدها در دوران غیبت صغری به مثابه حزب امام زمان (عج) مهمترین و اساسی ترین وظیفه در تحکیم مبانی شیعه و جلوگیری از انشعاب آنان ایفاء نمود.
دو جریان منشعب شیعی زیدیه و اسماعیله به همراه شاخه حسنی علویان با تفسیر نوینی از مسئله مهدویت قیامهایی بر علیه عباسیان سازماندهی کردند، امامیه که ادعای هر علوی که خود را قائم مهدی موعد از سوی پیامبر بداند را تکذیب می کرد با بعضی از قیامهای علویان که به ایشان وفادار بودند همدردی نشان دادند. می توان اینگونه نتیجه گرفت که ائمه علیهم السلام با دو روش اهداف حقه ی خود را پی گیری می کردند ،اهتمام به فعالیت های عقیدتی مذهبی ،علمی و فرهنگی و اشاعه ی آن در میان مردم بدون آنکه خود را به ظاهر درگیر مسائل سیاسی کنند و حمایتهای پنهانی از قیامهای شیعیان که به آنها وفادار بودند. تحلیل حاکمان عباسی از فعالیتهای فرهنگی ائمه (ع) این بود که این فعالیتها به عملیات نظامی می انجامد لذا ائمه را به اقامت اجباری در پایتخت و تحت نظر گرفتن ایشان وا داشت .
سیاست تحمیل شده به امام رضا (ع) ،امام جواد (ع)،امام هادی (ع) و امام عسکری(ع)  آنان را وا داشت تا سازمان مخفی وکالت را گسترش و تعمیق بخشند تا در چنیین شرایط سخت و دشواری از کارآئی لازم برخوردار باشند . وجود چنین وضعیت بحرانی و خفقان نظامی و پلیسی و امنیتی امام حسن عسکری(ع) را بر آن داشت تا شیوه ای اتخاذ کند تا بتواند از فشار شدید عباسیان بر فرزندش که بعداً امام دوازدهم و موعود منتظر است جلوگیری بعمل آورد، تا امام زمان (ع) به گونه ای قادر باشد هم هویت خود را پنهان نگه دارد و همچنین دور از تیررس دید حکام عباسی و بازرسی دقیق امنیتی پلیسی آنها به وظائف خود نسبت به جامعه اسلامی و شیعیان عمل کند.خلیفه معتمد عباسی در جستجوی فرزند امام حسن عسکری (ع) بود و به هر نحو ممکن می کوشید تا او را دستگر کند. لذا امام در طول زندگیش فرزند خود را نشان نداد و او را حتی به بخش عظیمی از پیروان خویش معرفی نکرد .بنابر اعتقاد شیعی، هر امام جانشین و امام بعد از خود را نصب می کند و شرایط امام عسکری (ع) و امام دوازدهم به گونه ای بود که امکان عملی چنین تشریفاتی از آنها سلب شده بود، لذا دوره ی انتقال امامت از امام یازدهم به امام دوازدهم (عج) از سخت ترین و دشوارترین برهه های تاریخ امامت است و همین امر باعث لغزش عده ای از شیعیان شد تا جائیکه به گزارش علماء شیعه پیروان امام عسکری به پنج فرقه ی عمده تقسیم شدند. تحلیل شرایط آن زمان نقش برجسته ی سازمان وکالت که مسامحتاً به عنوان حزب امام زمان (عج) از آن یاد شده و  "نواب اربعه " بسیار مهم و اساسی بوده است.
مسعودی قدیمی ترین دانشمند شیعی نام مادر امام (عج) ،را نرجس ذکرمی  کند و شهید اول نام او را مریم بنت زید علویه ذکر می کند. اخبار دیگر که او را ریحانه، صقیل و سوسن نامیده اند برخاسته از رسمی در میان مردم آن عصر بوده که معمولاً کنیز را به نامهای گلها می نامیدند. راجع به ملیت و گذشته این بانوی محترمه ، صحیح ترین روایت را شیخ مفید ذکر می کند،گمانه زنیهای  دیگر کمتر مورد اعتماد هستند . صحیح ترین روایت سال ولادت ایشان 256 ه. ق است و بنابراین تاریخ وی در یازدهم ربیع الاول سال 260 ه. ق در سن چهار سالگی و هفت ماه به امامت رسیده است .
ازبررسی  آثار متقدمین شیعه سه دلیل بر غیبت امام دانسته می شود : الف- امام صادق (ع) فرموده اند: قائم قبل از قیام دو غیبت دارد زیرا از کشته شدن هراسان است . ب- امام عصر (عج) به یکی از خواص خود به نام اسحاق بن یعقوب فرموده اند که نیاکانش همگی به ظاهر بیعت حاکمان خود را به گردن داشته اند، اما او خود را مخفی ساخته تا در زمان قیام ، بیعت هیچ حاکم جوری به گردن نداشته باشد.
به این دلیل امام حسن (ع) و امام رضا(ع) نیز تصریح کرده بودند . ج- دلیل سوم را مرحوم کلینی(ره) آورده است و می گوید غیبت امتحانی الهی است که خداوند بندگان خود را در معرض آن قرار داده تا مشخص شود چه کسی در امامت امام دوازدهم ثابت قدم و استوار می ماند.
اگر به استدلالات ائمه خصوصاً بیان امام صادق (ع) توجه کنیم می توانیم تصویر روشنی از شیوه های جدید ائمه (ع) در فعالیت های مذهبی و سیاسی شان ترسیم کنیم. روش سیاسی آنها و تشکیل سازمان مخفی وکالت همه مقدمه چنینی برای امر مهم آمادگی در خصوص امامت امام دوازدهم (عج) وغیبت ایشان بوده است . همانطور که اشاره شد محدودیتهای شدیدی که علیه ائمه (ع) از زمان مامون شروع شده بود امام عسکری (ع) را به انجام طرحی برای اختفای فرزندش واداشته بود .لذا اخبار ولادت فرزندش را منتشر نساخت و در مرحله ی اول تنها برای تعداد اندکی از پیروان صدیق و وفادارش مانند ابوهاشم جعفری ، احمدبن اسحاق و حکیمه و خدیجه عمه های خود بیان کرد. البته در روایت دیگری منسوب به محمدبن عثمان سفیر دوم امام دوازدهم در عصر غیبت صغری ،امام عسکری (ع) چهل نفر از پیروان مورد اعتماد خود را گردهم  آورد و پسرش را به آنها نشان داد . حرکت بعدی امام عسکری(ع) تغییر اقامتگاه امام زمان از سامرا به مکان مطمئن تری بوده که احتمالاً مدینه بوده است تا امام بتواند فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را از طریق سازمان وکالت بی آن که با مزاحمتهای عباسیان مواجه شود رهبری کند. تمامی فعالیتها نشان می دهد که برای انجام هر کاری برنامه ریزی دقیق صورت گرفته است چیزی به شانس و قضا و قدر و امثال آن که متاسفانه عادت امروز جامعه ی مسلمانان است واگذار نشده است، حتی در خبری امام عصر(ع) از جابجائی مرتب خود خبر داده تا اینکه در یک محل به مدت زیاد نماند. با توجه به فعالیت عباسی ها برای یافتن وی مسئله چنان طراحی شده بود تا دشمن را اقناع سازند که امام عسکری (ع) فرزندی نداشته است .
موفقیت امام (عج) در آن برهه اگر چه مشمول لطف الهی بوده ولی تدبیر و هدایت وی و نقش سازمان وکالت و چهار سفیر ایشان معروف به "نواب اربعه" و وکلای آنها در جغرافیای گسترده ی آنزمان کشورهای اسلامی را نمی شود نادیده گرفت.
اداره ی سازمان گسترده و کاملاً مخفی و غیر علنی در شرایط بسیار خفقان آور حاکمیت عباسی نیازمند داشتن انضباط آهنین،راز داری کامل و پوششهای مناسب بوده است .دو سفیر اول امام (عج) یعنی عثمان بن سعید عمری که از سن یازده سالگی در خدمت حضرت جواد (ع) امام نهم بوده است و فرزند ایشان یعنی محمدبن عثمان بن سعید عمری تحت پوشش روغن فروش فعالیت می کردند و به همین دلیل به " سمان" ملقب شده بودند. البته در عصر این دو تعدادی وکیل و سفیر خود خوانده نیز بودند که اکثراً به دلائل و انگیزه های منفعت طلبانه و با اندیشه های غالیگری ادعای خود را علنی کردند که بر مشکلات کار آنها اضافه می کرد . سومین سفیر امام ، ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی بود که از دستیاران امام یازدهم بود .وی از اهالی اطراف قم و و ابسته به خاندان بزرگ نوبختی است.فارسی را به لهجه ی مردم آوه یاآبه از اطراف قم صحبت می کرد.اگرچه سفراء امام (عج) از برجستگی ها و لیاقت های فراوانی برخوردار بودند ولی نوبختی یکی از کاملترین چهره های امنیتی اطلاعاتی بود که در زمان مقتدر خلیفه عباسی مورد احترام فوق العاده دربار بود حتی مسئولیت حکومتی در دربار داشت و این مسئله درتسهیل شرایط وانجام وظیفه ی وی و کارهای شیعیان بسیار موثر بود .انقلاب مسلحانه قرامطه ابن روح را در مظان اتهام قرار داده و روانه زندان کرد و پنج سال از  عمرش در زندان گذراند ولی پس از آزادی از زندان موقعیت سیاسی خود را باز یافت و به فعالیتهای مخفی خود به عنوان سفیر امام (عج) ادامه داد. چهارمین سفیر امام، ابوالحسن علی بن محمد سمری بود ،دوران سفارت وی کوتاه بود . یکی از کرامات امام (عج) پیش بینی زمان وفات هر یک ازسفیران خود بود که با اعلام آن آنها را آماده ی تشریفات انتقال مسئولیت به نفر بعدی می ساخت امام (ع) یک هفته قبل از وفات سمری امام در توقیعی فرمودند « خداوند به برادرانت در رابطه باشما (یعنی درمرگ شما) اجر عنایت فرماید، چون در واقع شش روز دیگر وفات خواهی کرد. از اینرو امور خود را مهیا کن ، و هیچکس را به جانشینی خویش پس از مرگ منصوب منما. زیرا اکنون غیبت دوم (کبری) آغاز شده است،و تا زمانی طولانی که خداوند اجازه فرماید ظهوری نخواهد بود ... » شش روز بعد وکلای اصلی تشکیلات بر بستر مرگ سفیر چهارم جمع شدند و از او پرسیدند چه کسی جانشینی او را عهده دار خواهد شد . آخرین کلام وی این بود :« امر امر خداست و او ابلاغ خواهد فرمود." بدینوسیله شیعه وارد عصر غیبت کبری یعنی عصر آزمایش و تحیر شد. میراث علمی ومعنوی شیعه مِلک مشاع تمامی شیعیان است . سوال اساسی و بنیادی اینست وظیفه و نحوه ی رفتارومسئولیت ما باید چگونه باشد؟ باید این سوال مورد بحث و مذاکره ی عمومی قرار گیرد.آیاکسانی حق انحصارآنرادارند؟آیامجوزهرگونه استفاده ائی ازناحیه ی مقدسه دارند؟وسوالات دیگری که برای شیعه بی پاسخ مانده است.

عاشورایی برای عاشورا

خاندان اموی به رهبری ابوسفیان که از دشمنان سرسخت اسلام بودند، پس از تسلیم شدن به اسلام تغییر استراتژی و تاکتیک دادند. آنان به فکر مقابله با محتوی و پیام قرآن پس از درگذشت پیامبر (ص) افتادند. استراتژی آنان تصاحب میراث نبی گرامی در لباس دین بود و وقتی به مقصود رسیدند روزی ابوسفیان بر سر قبر شهدای احد آمد و با پا به قبرها از جمله آرامگاه سیدالشهدای احد یعنی حمزه عموی رسول الله (ص) می‌زد و می‌گفت: "آنچه را بر سر آن با ما می‌جنگیدند، اکنون در دست ما و فرزندان ماست." مشابه همین گفتار از یزید خطاب به سر مبارک امام حسین (ع) در قصر شام می‌شنویم که می‌گفت انتقام خون‌های ریخته شده در جنگ بدر گرفته شد.

اولین گام در تحریف عاشورا نیز در کلام آنها می‌بینیم که خطاب به زینب (س) گفتند دیدی خداوند با شما چه کرد؟‌آنان جنایت خود را به خدا نسبت می‌دادند کما این‌که امام حسین (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) و یارانشان را عده‌ای خارجی که بر علیه خلیفه قیام کرده‌اند قلمداد می‌کردند.

واقعه عاشورا دو بعد "مصائب عاشورا" و "مسائل عاشورا" دارد، عدم تحلیل جامع و شمول ا ز این حادثه تاریخی یکی از بزرگترین تحریفات عاشوراست.

"تشنگی"، "شهادت" و "‌اسارت" از جمله مصائب عاشوراست. "نماز"، "عدالت" و "بصیرت" از جمله مسائل عاشوراست.

ما قرن‌ها پس از قرن‌ها به مصائب عاشورا پرداخته‌ایم ولی در شناساندن مسائل آن که منطق زندگی و حیات طیبه و را ه و روش عقلانی و عدالت‌خواهی است کوتاهی کرده‌ایم.

در بیان مصائب عاشورا که بر پایه احساس و عاطفه است حماسه را قربانی کردیم و با انگیزه‌هایی که احیانا ً خیرخواهانه بوده اخباری جعلی را وارد کرده‌ایم و گاهی نیز قصه‌هایی که خود ساخته‌ایم به آن اضافه کرده‌ایم، حتی در نشان دادن و بروز احساسات به روش‌های ناپسند و حرام مثل قمه‌زنی متوسل شده‌ایم و احیانا ً پا را فراتر نهاده‌ایم و همه ی کژی‌ها را توجیهات به ظاهر شرعی بر آن پوشانده‌ایم.

در مقابله با پاسداران واقعی حریم ولایت و انذارها و اصلاح‌گری آنان مواضع خصمانه گرفته‌ایم و توده ی دوست‌دار و محب اهل بیت را بر علیه آنان شورانده‌ایم. کرسی ارشاد و منبر وعظ که جایگاه دین شناسان راستین بوده است از آنان گرفته‌ایم و به مداحانی سپرده‌ایم که اگر نیت خیرخواهی هم داشته باشند، دانش و درک درستی از اسلام و تتشیع و امامت و امت نداشته‌اند. روایت‌های صحیح‌تر مانند کتاب "الارشاد" شیخ مفید را وانهاده‌ایم و کتاب "روضة‌الشهدا" ملا حسین کاشفی را سرمشق روضه‌های خود قرار داده‌ایم. گوش‌هایمان را بر سخنان بزرگان دین از جمله مرحوم حاجی نوری در کتاب "لولو و مرجان" یا استاد شهید مطهری در کتاب "حماسه حسینی" یا علامه مجدد مرحوم سید محسن امین عاملی در کتاب "المجالس‌السنیه" یا مرحوم شیخ عباس قمی یا عالم مصلح مرحوم "شیخ محمدرضا مظفر" که "جمعیت منتدی‌النشر‌الدینیه"‌را در سال 1935 میلادی در عراق پایه‌گذری کردو یا علامه مرحوم سید هبة‌الدین شهرستانی که در سال 1910 میلادی نخستین مجله علمی به‌نام العلم را در نجف منتشر کرد بسته‌ایم. به فتوای بزرگانمان از جمله مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی، مرحوم میرزای شیرازی در گذشته و مراجع و آیات عظام در زمان متأخر و کنونی توجه لازم نکردیم.

وقتی همه بزرگان دین و رهبران مذهب قمه‌زنی و آزار رساندن به جسم به هر نحوی در مراسم عاشورا را حرام شمردند بر انجام آن اصرار ورزیدیم. کار به جایی رسید که منابر و جلسات روضه در عراق بر علیه مرحوم سید محسن امین بسیج شدند تا جایی‌که او را به جرم فریاد بر علیه ناشایستگی‌ها و فتوا بر حرمت قمه‌زنی و آزار جسمی، مرتد و اموی قلمداد کردند. به او و پویندگان راه اصلاح دینی توهین کردند. چرخه تکراری تاریخ ما که همیشه درگردون است.، شاعری عربی شعری به این مضمون سرود: "ای سواره اگر از دمشق گذر کردی / آب دهان بر صورت امین، زندیق آن دیار بینداز." شاعری دیگر در پاسخ به او چنین سروده بود: "ای محسن، در مقابل ستم و حسدورزی که نسبت به تو می شود / به جد خود اقتدا کن که به او نیز آزارها رسید."

فتوای مقام رهبری حضرت آیه الله خامنه ایی در حرمت قمه‌زنی تا حد زیادی در جامعه شیعی وضعیت را اصلاح کرد اما هنوز عده‌ای بر انجام این رفتار ناپسند اصرار می‌ورزند و صحنه‌هایی زشت در شبکه‌های ماهواره‌ای و رسانه‌های مجازی منتشر می‌شود .کاری که مستقیما ً تشیع را نشانه گرفته است.

از این‌رو باید شجاعانه در مقابل هجوم عوام‌زدگی مقاومت کرد، صراحتا ً کذب و دروغ بودن بعضی از جعلیات و قصه‌های ناراست را به مردم شناساند. اهل دانش باید علم و دانش خود را آشکار کنند. شایسته‌تر آنست که از خداوند و پاسخ‌گویی روز جزا در خوف باشیم تا اینکه خود را مقهور عده‌ای از مردم سازیم و رضایت آنان را جلب کنیم، یا با تمسک به این استدلال سست که ممکن است اعتقادات مردم دستخوش دگرگونی‌ها شود یا عده‌ای سو‌ء استفاده کنند در خمولی و رخوت سکنی گزینیم. افتخار تشیع به پویایی اجتهاد، عدالت‌خواهی و عقل‌گرایی است. عوام‌زدگی، خرافه گرایی و ارتزاق از دین موریانه‌هایی هستند که این کاخ رفیع را تخریب خواهند کرد.

حال که مقتضی موجود و موانع مفقود است باید کوشید که بر گذر زمان اعتمادی نیست.

کلمه‌ی محمدی

عرفا و صوفیه به استناد بعضی از احادیث از جمله این سخن منسوب به پیامبر (ص) "نخستین آفریده خدا نور من بود" یا "گل آدم می‌سرشتند که من پیامبر بودم" معتقد به "ازلیت محمد" هستند. شیعیان معتقدند: که این نور در زمان نسل به نسل منتقل می شود و همین نور است که به صورت آدم، نوح، ابراهیم، موسی و دیگر انبیاء ظاهر شده و سرانجام به صورت خاتم پیامبران حضرت محمد (ص) ظهور کرده است. بدین‌گونه همه انبیاء را از آدم تا خاتم و همین‌طور وارثان محمد را به اصلی واحد بازگردانده‌اند. مشابه این عقیده را در مسیحیت می‌توان یافت. آنان معتقدند: در هستی جز یک پیامبر نیست و او همان انسانی است که خدا به صورت خویش آفریده و همان است که روح القدس در او حلول کرده و همان است که از ازل در هر زمانی به صورتی جدید ظاهر می‌شود. کلمه‌ی محمدی یا نور محمدی عنوان این اندیشه است . مراد از حقیقت محمدی کامل‌ترین مظهر خلقی است که حق در او ظهور کرده است، بل او را انسان کامل و خلیفه ی کامل به خاص‌ترین معنای‌اش شمرده می‌شود. محمد به تنهایی مظهر اسم جامع همه اسماست یعنی اسم اعظم که همان الله است. در عقیده آن‌ها کلمه محمدی یا حقیقت و نور محمدی با شخصیت پیامبر (ص) تفاوت تام دارد درواقع کلمه محمدی یا نور محمدی یک چیز متافیزیکی محض و بیرون از حدود زمان و مکان است. شاید این کلمه محمدی همان خود حق است که برای خود در نخستین تعین از تعینات خود، به صورت عقلی که همه چیز را در بر دارد و در هر موجود عاقلی تجلی کرده، ظاهر شده است. پس می‌توان گفت که امر هستی با او آغاز شده  و امر رسالت به او پایان یافته است.

از نگاه یکی از بزرگ‌ترین عرفا یعنی ابن عربی به یکی از وجوه نبوت می‌پردازیم. در مورد اهداف پیامبری سخن زیاد گفته شده است هدف پیامبر از بعثت تکمیل اخلاق است. اقامه قسط و عدل در جامعه است. آزاد شدن انسان‌ها از قید و زنجیرهای بردگی‌های مادی و خرافات است. عبادت و بندگی خدا و شناخت اوست و ... .

اما حدیثی از پیامبر (ص) نقل شده است که: "از دنیای شما سه چیز برای من دوست داشتنی است: زن، بوی خوش و روشنی چشمم در نماز است."

ابن عربی مسائل سه‌گانه ان یعنی دوستی زن، بوی خوش و نمازرا مبنائی برای مباحث فلسفی و عرفانی مهمی قرار می‌دهد که نخستین آن‌ها مسئله حب الاهی است.

در نگاه ابن عربی شگفت نیست که پیامبر زنان را دوست دارد، زیرا زن جزئی از مرد است و ریشه، دلتنگ شاخه خویش است. و کل، دلتنگ جزء خود. دل دادن پیامبر به زنان صرفا ً نمونه‌ای جزئی است که مبدأ عام مسیر سراسر هستی را توضیح می‌دهد و آن حب الاهی است که به معنای اشتیاق حق به خلق می‌باشد. اما (متقابلا ً) شاخه نیز دلداده ریشه و جزءو دلداده کل است و از این‌رو خلق هم مشتاق حق است.

به نظر می‌آید که ابن عربی در تفسیر این حدیث واژه زن را هم‌چون یک نماد به کار می‌برد تا نشان‌گر هر آن چیزی باشد که دوست‌داشتنی است و شهوت، نماد خواستنی سمج است برای به ‌دست آوردن مطلوب، و پیوند زناشویی رمز اتحاد صوفیانه است و شست‌شو رمز پاکیزگی روحی است.

ابن عربی می‌گوید تمام‌ترین و کامل‌ترین شهود مرد آن‌جاست که حق را در زن ببیند، زیرا در این‌جا حق را از این حیث که فاعل است و منفعل مشاهده می‌کند. پس این مشاهده بنا بر تفسیر جامی از عقائد ابن عربی باید د رحال آمیزش باشد، چرا که زن در این حال هم فاعل و هم منفعل است از این حیث که هم در مرد اثر می‌گذارد و هم از او اثر می‌پذیرد. پس یک‌بار حق را به صورت فاعل و بار دیگر به صورت منفعل و او را در هر دو صورت در مظهری واحد مشاهده می‌کنیم. ابن عربی می‌کوشد که اهمیت تأنیث و منزلت آن‌را در هستی از راه‌های گوناگون لفظی و غیر لفظی به اثبات رساند. وی اشاره می‌کند زن از این حیث که صورت مرد است همانند آن انسانی است که صورت حق است، و زن از حیث زن بودن کامل‌ترین مظهر حق است، و زن از حیث زن بودن نماد هر محبوبی است.

علاوه بر زن در حدیث از بوی طیب و نماز یاد شده است. ابن عربی از منظر فلسفی و عرفانی خود این‌ دو مسئله را نیز تفسیر کرده است.

بعثت پیامبر، برانگیختگی فطرت و روح الاهی انسان است بعثت او ترسیم خط اعتدال و عقلانیت و تعبد است. تکمیل و اتمام مکارم اخلاق است. بیان عدالت و آزادگی است و عنوان انسانیت و مکارم آدمی است. نفی خودخواهی‌ها، استبداد، تحمیق و خرافه‌گرایی و شرک و کفر و نفاق است. بعثت مبارک باد