نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نردبان ملکوت 14

نماز ،عمل و حکمت
شبستری (ره) می فرماید
به نزد آن که جانش در تجلّاست                                          همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است                                  مراتب همچو آیات وقوف است
از او هر عالمی یک سوره ی خاص                                      یکی شد فاتحه و آن دیگر اخلاص
گفته اند : « حکمت ،علم به حقایق اشیاء آن چنان که هستند و عمل به مقتضای آنست .<
علم و دانش گوهری گرانقدر است که صاحب آن را زیور و زینت می دهد و بزرگی می بخشد ولی آنچه برای انسان نافع و سودمند است عمل به علم است .
عمل همراه و رفیق جدانشدنی او در این دنیا و آن دنیاست بلکه عمل خود اوست . انسان یعنی عمل و دانشی که به مرز عمل نرسد کالائی دنیوی است، زیور و حُلیه ائی مادی است ولی عمل زینت باطن است . کسی که اهل عمل شد به حکمت دست می یابد و حکیم می شود . به قول مولوی < ره< :
کرده ائی تاویل حرف بکر را                                                    خویش را تاویل کن نی ذکر را
انسان در وقت اقامه ی نماز مانند کارخانه ائی است که محصولات زمینی را می گیرد و بالا می برد و محصولات بالائی را می گیرد و پایین می آورد و خودش محل جمع همه می شود . در این حالت که قلب او هر دو جهان را پشت سر گذاشته است شیرینی محو شدن در او را می چشد . مزیت عبادتی مانند نماز در این است که دروازه ای است برای دیدن آنچه نادیده است. فرصتی است برای ترول الهامات که بر قلب مستعد مصلی وارد می شود . نماز تحقق عملی علومی است که در حّد فهمیدن و دانش در نمازگزار جمع است اما حالا فرصت تجلی یافته است، اینگونه است که حکمت حلقه های در وجود او را می زند و خود را میهمان او می سازد و از اینروست که صلوه قربان و نزدیک کننده است ؛عمود خیمه ی هستی نمازگزار می باشد . انسان که جان عالم است دری دارد که به عالم ملکوت باز می شود و نمازِ او نردبانی می شود که او را به ملکوت می رساند.


آینده ی سیاستمدار

هر انسانی علاقمند است از آنچه ممکن است در آینده رخ دهد با خبر شود اما این دانشی است که به صورت انحصاری در اختیار خداوند است و هیچ فردی در این دانش با خداوند شریک نیست . در آیه 188 سوره ی اعراف راجع به پیامبر اسلام (ص) آمده است : " بگو من بر نفس خویش نفع و ضرری جز آنچه خداوند بخواهد مالک نیستم و اگر غیب می دانستم خیری زیاد به دست می آوردم و برایم بدی نمی رسید . من فقط نذیر و بشیرم."
یا در آیه ی 6 سوره ی فصلت می فرماید:" بگو من بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود ."
یا در آیه ی 50 سوره ی انعام می فرماید: بگو من بشری عادی هستم که گنجینه های الهی نزد من نیست غیب هم نمی دانم فرشته نیز نیستم من پیرووحی ام."
در همه ی این آیات و آیاتی دیگر از همین نوع مخاطب پیامبر (ص) است و از او خواسته می شود تا به مردم تفهیم کند که او بشری عادی است که بشیر و نذیر است و تابع وحی می باشد ،دانش و علم غیب ندارد .اگرپیامبر(ص)فاقدچنین دانشی است ادعای دانستن غیب برای دیگران نیز در حد یک ادعای بدون دلیل است . با کمی تامل در سرنوشت مستبدین و دیکتاتور هائی که از قدرت ساقط و رسوای عام و خاص می شوند در می یابیم که آنان تا چه حد از وقایع آینده بی خبر و نسبت به احوال خود و اطرافیانشان جاهل هستند. اگر می دانستند در آینده چه خبر خواهد شد شاید از تکبر و گردن کشی و نادیده گرفتن حقوق ملت دست می کشیدند و روش و شیوه ی حکومتداری خود را اصلاح می کردند آخرین این وقایع رویدادهای تونس است که در نوشته ی جداگانه ائی به آن پرداخته شده است .
اما انسان که با داشتن قدرت ابداع توانسته است مدال پر افتخار خلیفه ی الهی را در روی زمین نصیب خود سازد دست از تلاش و کوشش بر نداشته است وباابداعاتی که درعلوم انسانی ازجمله جامعه شناسی وروانشناسی وتاریخ  و علوم دیگر داشته و بهره گیری از تکنیک و فن آوری های مصنوع خود تا حدی توانسته  نقبی به آینده بزند. یکی از ساده ترین این روشها برای به تصویر کشیدن وقایع آینده تحلیل مسائل در دو سطح و پایه است . تجزیه و تحلیل تکنیکی به این معنی که  وقایع وحوادثی که در زمان حال در جریان است مورد دقت موشکافانه قرار خواهد گرفت و عوامل ریشه ائی آنها کمتر مورد توجه قرار می گیرد . با این روش یک آنالیزور و تحلیلگر تا حدی خواهد فهمید که روند کنونی نهایتاً منجر به چه حوادث و پیامدهائی خواهد شد . در این شیوه ی تحلیل و بررسی وقایع مشابه تا حد زیادی می تواند راهشگا باشد . مثلاً وقتی د رجامعه ای مانند تونس تمام مزایای اقتصادی در اختیار خاندان حاکم خصوصاً خانواده ی لیلی طرابلسی همسر دوم بن علی است، قانون برای تائید فساد آنها و ابزار سرکوب مردم است . صدای مردم شنیده نمی شود ، حقوق شهروندی آنان رعایت نمی شود . فقر و نفرت در چهره ی مردم دیده نمی شود ،مطبوعات سرکوب و سانسور اعمال می شود، رهبران مردم در زندان یا تبعید هستند، یک تحلیل گر با مقایسه ی همین نمودها با جوامع مشابه می تواند براحتی درک کند سرنوشت حکومتگران چه خواهد بود ولو آنکه در ظاهر جامعه پلیس و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با ایجاد جو رعب و وحشت و حکومت شبه پلیسی و نظامی همه چیز را به ظاهر آرام و امن نگه داشته باشند و دستگاه تبلیغات دولتی اعم از رادیو و تلوزیون و مطبوعات مرتباً در تملق و چاپلوسی مسابقه بگذارند و فریاد بزنند قبله ی عالم سالم باشد همه چیز در امن و امان است و رعیت دعاگوی حضرتعالی و درخوشی و رفاه هستند و کشور در همه ی شاخصه ها مقام اول است و امثال اینها ولی در زیر پوست جامعه حوادث دیگری در جریان است . در روش تحلیل بنیادی تحلیلگر فقط داده های جاری را تحلیل نمی کند بلکه به عوامل شکل گیری و ریشه ها نیز توجه دارد . مثلاً در همین مورد تونس به ساختار های قدرت ، نخوه حکومت داری در فرهنگ عربی اسلامی و امثال آن توجه می کند و نهایتاً پیش بینی می کند.
مثالی از تاریخ اسلام واقعه ی کربلا و شهادت امام حسین (ع) است . عده ائی در تحلیل این واقعه به دنبال جواب این سوال هستند که چرا پس از پنجاه سال نوه ی پیامبر توسط حکومتی که مدعی خلیفه ی پیامبر است به شهادت  می رسد و برای تحلیل  مسئله وقایع را از نزاع دو شاخه از قبیله ی قریش یعنی اموی و هاشمی شروع می کنند و به فرهنگ و عصبیت قبیله ائی می پردازند و تحول این نزاع را تا به عاشورا می رسانند . اما تحلیلگر تکنیکی از شهادت امام حسین (ع) می تواندپیش بینی کند که سمت و سوی جامعه در چه مسیری خواهد بود و وقایع آینده چگونه رقم خواهد خود . البته قصد این نوشته بیان دو تیتر از این موضوع است و بنای تحلیل جامع نیست ولی ممکن است خواننده ی محترم از خود سوال کند اگر مسئله به این سادگی باشد ، چرا شاهد سقوط شاه ایران و غافلگیری سازمانهای اطلاعاتی بزرگی مثل CIA یا ،Mi6 انگلیس و موساد و امثال آن بودیم ؟ چرا چائو شسکو در رومانی به آن سرنوشت گرفتار شد ؟ چرا دیوار برلین فرو ریخت؟ چرا هنوز عده ای از مستبدین بر روشهای غلط خود پافشاری می کنند و مثل بره ائی که می بینند همنوع آنها با کارد قصاب ذبح شده است ولی در صف انتظار ایستاده اند تا نوبت آنها برسد؟
واقعاً چرا؟ آیا قانون امهال و استدراج الهی را نمی فهمند که اینگونه خود و ملتی را به هلاکت می اندازند؟ جواب این مسئله در عین ساده گی بسیار بغرنج و پیچیده است . به نظر می آید طبیعت استکبار و برتری جوئی و زیاده خواهی واستعلافرد مستبد را کور و کر می کند  « صم بکم عمی فهم لایعقلون» همانگونه که در لحظه ی مرگ انسان فاقد شنوائی و بینائی می شود زمانیکه دل آدمی که مرکز فهم و احساس است بمیرد و قساوت قلب پیدا کند گوش و چشم باطن او کور می شود و انسان در تاری که به دور خود تنیده است خفه و نابود می شود . مسئله از ناحیه ی دیکتاتور روانشناختی و از ناحیه ی مردم جامعه شناختی است. اینگونه است که دیکتاتور در پایان راهش به دلقک سیرک شبیه تر است تا سیاستمدار عاقل فرد گرای مردم مدار . فقط احمق ترین مردم روی زمین از تعریف و تمجید و تملق دیگران خوشنود می شوند اما دیکتاتور می شود. پس ایراد از دل و عقل اوست . ویرانی جهان امروز از خوی استکباری است .
آنچه انسان برای فهمیدن آینده ی حوادث انجام می دهد تصویر مه گرفته ائی از یک عکس مات است ولی او قادر است با همین حداقلها از حوادث عبرت گیرد . پس هر سیاستمداری بالقوه دو نوع آینده داردو اوست که بایدیکی را انتخاب  کند.

نردبان ملکوت 13

نماز و سجده
انسان مسجود فرشتگان است . در قرآن سوره ی حجر آیه 29 آمده است زمانیکه خداوند انسان را خلق کرد و از روح خود در او دمید فرشتگان او را سجده کردند . خداوند به فرشتگان گفت که می خواهد انسان را در زمین مقام خلافت الهی دهد و بر این بهترین مخلوق خود تبریک فرستاد.
اینکه خداوند در زمان خلقت انسان ملائکه را از کار خویش آگاه ساخت حاوی این نکته ی ظریف است که ادب بزرگان نسبت به افراد پیرامون خویش باید اینگونه باشد و بالاتر از آن خداوند اعتراض فرشتگان را استماع کرد و نقد آنان را مستدلاً پاسخ گفت و آنان را برحُسن کار خود اقناع ساخت تا جائیکه از میان مقربین الهی تنها شیطان بود که از سجده ی بر انسان استنکاف کرد و به رحمت الهی پشت کرد و تکبر ورزید . چنین مخلوقی که خداوند او را با قدرت ابداع بوجود آورد دارای کرامت ذاتی و فطری است .
نمازگزار وقتی به سجده می رود از لحاظ سمبلیک به هر آنچه موجود است پشت می کند و آنچه دیده می شود از نظر او پنهان می شود و این حالت جسمانی که در سجده ی او هست باید در باطن فعل او نیز تجلی کند. انسان ساجد در نماز خود غیر  خدا را پشت سر می نهد و چشم خود را بر هر چه موجود است می بندد در این حالت نمازگزار در اوج خلوت و تنهائی خود عالیترین نمونه ی عبادت و اطاعت را به نمایش می گذارد . تنها وضعیتی که رکوع و سجود با کرامت انسان ناسازگاری ندارد همین رکوع و سجودی است که در نماز و عبادت در مقابل پروردگار خود دارد  و هر رکوع و سجود دیگری در مقابل هر مخلوقی غیر از خداوند الحاد و شرک و حرام است . همانطور که امام (ع) فرموده اند: اگر انسانی در تمام عمرش یک بار سجده را به معنی واقعی خود انجام داده باشد زیان کار نخواهد بود . چنین نماز و سجده ای می تواند پله ایی برای صود به ملکوت باشد.