ترور جائز یا حرام؟
زمانیکه قاتل سادات در دادگاه قاهره از عمل خود
دفاع می کرد بیشترین استدلال او به کتاب «الفریضه الغائبه» یعنی «واجب
غایب» نوشته ی عبدالسلام فرج موسس جماعت جهاد اسلامی مصر بود. عبدالسلام
در کتاب مذکور به وجوب جهاد برای تطبیق شریعت اسلامی و قانون الهی در
کشورهای اسلامی به دلیل ارتداد حکام آنها فتوی داده بود. الهام بخش او
فتوی عالم مشهور عصر حاکمیت مغولها یعنی ابن تیمیه است که پدر معنوی و
منبع عقیدتی جریان وهابیت و رادیکالیسم اسلامی است.
در مقابل بعضی اهل
فتوی در مصر در همان زمان کشتن سادات را با انگیزه مذهبی محکوم کردند. این
درگیری و تقابل فتوا و استدلال تمامی گروه های اسلامی را در خود جذب کرده
است، وهابیون و سلفی ها، رادیکال های شیعی و اصلاح طلبان، نئوخوارج حتی
سکولارهای مسلمان، این درآمیختگی مرکب قلم و خون گلوله ها و انفجارها بر
می گردد به تفسیر و قرائتهای متفاوت از معنی و مفهوم آیات 5 و 29 و 111 از
سوره نهم قرآن یعنی سوره توبه و تحلیل از سنت نبوی و کتابهای فقهی کلاسیک
در باب جهاد.
این در حالیست که هیچ عالم برجسته و فقیهی به دلیل
«حَرَج» و اضطرار فتوی به جواز استعمال خشونت و عنف در هر نوع و شکل آن از
عملیات ترور و انتحاری و استشهادی و اعمال شکنجه و امثال آن نداده است،
مگر بعضی از روحانیون درجه دوم یا سوم و یا بعضی از فارغ التحصیلان
دانشگاهی که خود را به جریان بیداری اسلامی منتسب می دانند.
مرحوم امام
خمینی (ره) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی هیچگاه تحت شرایط آنزمان قرار
نگرفت و مجوز هیچ قتل و تروری را صادر نکرد، اگرچه عده ای از سازمانهای
اسلامی به این کار مبادرت کردند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با گسترش
ترورهای کور و شهادت ائمه جمعه با عملیات انتحاری و بمب گذاریها سیکل
معیوب خشونت در مقابل خشونت به فرهنگی نهادینه تبدیل شد. عملیات اخیر در
بلوچستان که منجر به شهادت عده ای از سرداران سپاه و هم وطنان بلوچ و اهل
سنت شد و یا نمونه زشت خشونت در کهریزک گواه و شاهدی بر بیماری در حال
توسعه تنفر و گستردگی آنست.
البته علماء و فقهای مسلمان شایسته است نظر
صریح خود را در خصوص ترور، اعمال شکنجه، حملات انتحاری و استشهادی و ارهاب
را اعلام کنند زیرا هر عملیات انتحاری و یا ترور یک پیام سیاسی دارد که در
پوششی از توجیهات دینی و اسلامی و مذهبی و فرقه ای پوشانده شده است. تحلیل
نقادانه این پوشش می تواند ابعاد روشنگرانه داشته باشد تا شاهد این صحنه
نباشیم که فرد انتحاری لحظاتی قبل از انفجار خود در میان دهها انسان
بیگناه از طریق موبایل به دوستش بگوید تا چند لحظه دیگر در آغوش پیامبر بر
سر حوض کوثر خواهم بود و از دست او از حوض آب خواهم نوشید.
الف ـ
اضطرار به وضعیتی گفته می شود که خطاب تکلیفیه شرعی که گناه و عقاب بر عصیان آن
مترتب است را از فرد مکلف ساقط می کند. شارع مقدس برای مضطر تعریف مشخصی ارائه
نداده است ولی متشرعه و فقهاء در تعریف آن گفته اند: مضطرکسی است که بر
جان خودش بترسد به گونه ای که اگر شی حرام را نخورد یا ننوشد ممکن است بمیرد یا
دچار مرض شود یا بیماری او تشدید شود یا مبتلا به ضعف شدید جسمانی شود و یا اینکه
موجب ضرر و زیان به نفس محترمه دیگری شود مثل زن حامله یا شیرده که موجب ضرر به جنین یا
طفل شود. در چنین شرایطی فرد مضطر برای خوردن و نوشیدن حرام مثل حیوان حرام گوشت و
یا میت و مردار مجوز شرعی دارد..
ب ـ مشابه با چنین وضعیتی زمانی است که فرد تحت اجبار و اکراه صاحب
قدرت و یا سلطه شخصی دیگر. کاری از او خواسته شده باشد، مثلاً فرد زیر تهدید و
اجبار وادار به نوشیدن و خوردن شی حرام یا فعل دیگری باشد یا در شرایطی باشد که
نفس محترمه یا مال و آبروی دیگری در خطر و زیان باشد. برای مثال اگر فرد مکلف زیر
سلطه و اجبار از انجام کار خواسته شده سرپیچی کند خود یا دیگری مورد تهدید جانی و
مالی و یا از بین رفتن آبرو و حیثیت باشد وضعیت کنونی با مورد اضطرار مشابهت
فراوان دارد..
ج ـ حدیثی از امام صادق (ع) روایت شده است که : «خداوند برای انسان
مضطر در حالی که قوام جسمی او به خوردن شیء حرام باشد آنرا مباح کرده است. همچنین مرحوم
صاحب جواهر از علمای بزرگ شیعه گفته است: «ترس از صدمه به خود یا دیگری که مجوز
خوردن و نوشیدن شیء حرام است در صورتی است که نفس محترمه باشد مثل ترس زن حامله بر
جنین یا زن شیرده بر طفل یا ترس از بی آبروئی نفس محترمه یا از بین رفتن مال او یا
ضررهایی که عرفاً خارج از تحمل باشد در این صورت حفظ جان و آبرو و مال واجب است
ولو آنکه با خوردن و نوشیدن شیء حرام باشد.
دـ حد و میزان و چهارچوب ضرورت چیست؟ اگر به موارد و مثالهای ذکر شده
توجه شود فلسفه چنین جوازی از طرف شارع حفظ نفس و مال و آبروی خود و یا دیگری است
و چنین جوازی نباید به مرز «..بغی.» یعنی ارتکاب حرام بدون ضرورت و «عاد» یعنی
تجاوز از نیاز مبرم فرد باشد به دلیل آیه قرآنی: «من اضطر غیر باغ و لاعاد فلا اثم
علیه» یعنی اگر انسان مضطر بدون بغی و زیاده روی فعلی را انجام دهد بر او گناهی
نیست..
ه ـ آیا در شرایط اضطرار فرد مضطر می تواند به دلیل حرام بودن خوردنی
و نوشیدنی غیر حلال از خوردن و نوشیدن
امتناع کند و خود و یا دیگری را به خطر اندازد؟ آیا چنین کاری پرهیزکاری و تقوی
پیشگی است؟
روشن است چنین فردی که موجبات هلاکت خود را فراهم ساخته است از مصادیق
مخالفت با آیه قرآنی است «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» یعنی موجبات هلاکت خود
را فراهم نکنید.
نکته دیگر اینکه آیا اضطرار و اکراه و تحمیل می تواند مجوز اعتراف و
اقرار فرد بر ضرر خود و یا دیگری باشد؟ آیا قاعده اضطرار و «الضرورات تبیح المحظورات»
کاربرد سیاسی و اجتماعی نیز دارد؟
مناظرهای به ابتکار جهاد دانشگاهی بین نمایندگان ستادهای انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در تاریخ 4 خرداد ماه برگزار شد، که بخشهایی از توضیخاتی که در پرسش و پاسخ داده شده در زیر ارائه می گردد.
نفیسی (سخنگوی ستاد مهندس میر حسین موسوی) :
با تشکر . ببینید دوستان بالآخره در فرهنگ، راه رفته دیگران که به درب بسته خوردهاند ما نباید برویم، اسلام در شکل ما را مجبور به تبعیت از راه خاصی نکرده است، بلکه کلیات و اهداف را بیان نموده، این ماییم که متناسب با شرایط زیست خودمان، مطابق با قانون باید برنامه داشته باشیم.
ببینید دوستان در حوزه سینمای افتباس دو فیلم ساخته شد یکی راز داوینچی، یکی آخرین وسوسه مسیح.
آخرین وسوسه مسیح نوشته کازانتازاکیس هست که زوربای یونانی آنرا نوشته و فیلمش را هم آنتونی کویین بازی کرده و خیلی هم مشهور شد. مسیح بازمصلوب را هم ایشان نوشته. راز داوینچی هم ممکن است برخی دوستان دیده باشند یا کتابش را خوانده باشند. فیلم آخرین وسوسه مسیح که مرحوم دکتر شریعتی راجع به کازانتازاکیس یک جمله خیلی زیبایی دارد. ایشان آن زمان وزیر معارف یونان بوده، وزیر سابق البته گرایشات چپگرایانه دارد. وقتی فیلم روی پرده سینما رفت در لندن، عدهای تندرو و افراطی رفتند و آنجا را آتش زدند، اما دولت فیلم را توقیف نکرد. پاپ و دستگاه کلیسا به شدت با این فیلم مخالف بود، کما اینکه با راز داوینچی هم مخالف است آنهم به شدت. اما ببینید دوستان، هر جامعه یک سری مرزهای اخلاقی و ارزشی و اصول برای خودش قائل هست؛ آن نباید مانع بشود از اینکه ما بخواهیم برخوردمطابق باقانون بکنیم. الآن در همین اسرائیل، یک گروه بسیار افراطی وجود دارد، جمعیت بسیار تندروی یهودی هستند. حمله میکنند، سیدیها را خرد میکنند، برخورد می کنند با لباس زنان و مسائل به این شکل. موارد اینجوری در جوامع هست، اما دولتها وظیفه دارند قوانین موجود که در دفاع از حقوق مؤلفین، سینماگران و هنرمندان هست آنها را رعایت کنند و اگر ایرادی هست آنها را اصلاح کنند. ما نظرمان این است که این راه، راهی که دولت بخواهد برای همهچیز نسخه بپیچد این راه، راه صحیحی نیست. اصلا ً بحث این دولت و آن دولت نیست. الآن چرا ممکن است برخی از دوستان انتقاد داشته باشند کما اینکه به آن اشاره هم کردند و به حق هم هست. برخوردهای شدیدتری شده که به آن اشاره شد. ولی کلا ً باید حوزه فرهنگ را از این قید و بندهای دستوری و بخشنامهای آزاد کنیم، اجازه بدهیم آن فضا فرهنگی باشد و در یک فضای آزاد هنرمندان، تولیدات خودشان را داشته باشند، بگذاریم مردم هم قضاوت کنند. نگوییم که توهین به دین اسلام میشود بالاترین توهین به دین اسلام همین الآن دارد اتفاق می افتد. توهین نیست وقتی ارزشهایی که ریشه در ما دارد الآن دارد چوب حراج می خورد. بحث این است، مشکل اینجاست. چرا آنرا میبینیم، اینرا نمیبینیم؟ بلآخره اگر قرار است ریشهیابی کنیم باید به این نکات هم توجه کنیم. ما باید ببینیم این سیستم فشل است، این سیستم نمیتواند جوابگو باشد، که باید اصلاح شود. با بخشنامه و دستور نه کسی مؤمن میشود و نه کسی با حجاب می شود و نه اصلا ً کسی اینگونه به بهشت می رود!
سؤال : نظر شما راجع به سانسور چیست؟ :
در شرایط موجود پرداختن به موضوع سانسور موضوعیت خودش را از دست داده است و بلا موضوع شده است.
چه کسی به ما حق داده است که ما به عنوان مدیر اجرایی در ارشاد مشخص کنیم مردم چه کتابی بخواننند چه نخوانند؟! مگر ما نماینده خداوند هستیم؟ ما نهایت کارمندی هستیم که باید در چارچوب قانون رفتار کنیم. مشکل ما اینست که در همین چارچوب قانون هم سلیقه ای عمل میکنیم، فیلمی که مجوز داشته جلویش را میگیریدٰ، کتابی که در همین نظام جمهوری اسلامی چاپ شده جلویش را میگیرید تبدیل میشود به کارتن و مقوا!"
وی در ادامه به مشکل فیلم علی سنتوری پرداخت : "یک نمونه از فیلمهایی که دچار مشکل شد علی سنتوری بود؛ چرا بعد از اینکه مجوز نمایش داشت جلویش را گرفتیم؟ چون من مثلا ً از یک تکه از فیلم خوشم نیامد! من چه کارهام؟! من یک کارمند هستم، باید در چارچوب قانون رفتار کنم. بدتر اینکه چرا من توبیخ نمیشوم به دلیل برداشتهای شخصی از قانون؟!"
سؤال :منظور از اینکه حوزه علمیه نباید دولتی باشد چیست؟
ببینید از قدیم هم علمای شیعه، اعتقاد داشتند حوزههای علمیه باید استقلال خودشان را حفظ کنند. اینکه ما بیاییم با بودجه دولت، حوزه علمیه تشکیل دهیم، طلبه دولتی تربیت کنیم یک عدهای مخالفند، کما اینکه در حوزههای شیعه یک عده قائل به تفکیک دین از سیاست هستند و معتقدند عالم نباید دخالت کند در سیاست، همین الآن هم این اندیشه هست؛ بزرگترین نمادش هم در عراق است. در مقابلش هم یک عده آنطور رفتار میکنند.
این وسط ممکن است یک سؤال پیش بیاید. خب اگر نظام جمهوری اسلامی است، روحانیت وابسته به همین نظام نیست، از این دولت مگر جداست؟ نه جدا نیست، اما میزان دخالت را باید دید تا چه اندازه است، و چقدر باید باشد. کاری نباید بکنیم مرجعیت به صورت عام و روحانیت و حوزهها زیر سؤال برود.
جمعبندی :
از دستاندرکاران جلسه تشکر میکنم. همینطور از دوستان که در یک فضای خیلی خوب حرفها را شنیدند و طبیعی است که ما نیامدهایم اینجا تبلیغ اینرا داشته باشیم که حتما ً یک عده بیایند به کاندیدای ما رأی بدهند. این فضا برای این کار نیست. برای این کار بیرون جلسه داریم و حسابی هم صحبت و سخن داریم. اینجا بیشتر بحث مناظره بود. گفتم که مبنای مناظره این آیه قرآن است که : "فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه" قولها را آدم میشنود، می اندیشد و بهترین را انتخاب میکند. جدل هم نیست که حتما ً الزام داشته باشیم که طرف حرف من را قبول کند. بالآخره فرصت محدودیست، همه حرفها را نمیشود زد. من از همه عزیزان تشکر میکنم، همچنین دستاندرکاران جلسه. خیلی ممنون و متشکر.