نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

خواب مرگ

دردشت وسیعی باچمن های سبز وزردخزان زده احساس می کنی کسی باشما یویو بازی می کند .شمادرحالیکه روی زمین ایستاده ائی احساس می کنی چیزی از درونت به طرف بالاپرتاب می شود.هرباربالاتر ازدفعه ی قبل،اما هنوزارتباط آن باجسم قطع نشده ،باسردرد وسینه دردشدیدی ازخواب بیدار می شوی فشارخون 17 روی 10 حالا که10 ساعت ازآن حادثه گذشته است هنوزسردردهست امافشارخون بهترشده ،اینگونه است که ،پیمانه چوپرشودچه بغدادوچه بلخ .برای هرشروعی پایانی هست ولی ماتوجهی نداریم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد