نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

من دم درکشیدم وهیچ نگفتم.

دردوره صدارت سپهسالار 1249شمسی که فرصتی برای طرح اندیشه های نوین اجتماعی وسیاسی درنظر ودرعمل فراهم شد.بازار تکفیر ومخالفت خوانی نیز طبق معمول رونق داشت .حکایتی که نقل می شودازنوشته ی محمدحسن خان صنیع الدوله مشهوربه اعتمادالسلطنه درکتاب صدرالتواریخ است."علمای طهران با مشیرالدوله نقاضت ورزیدند.ازجمله علمایی که اوراتکفیر می کردندودرطعن ولعنش غلوداشتند،مرحوم آقاسیدصالح عرب بود.وقتی کاغذی به مهرصدراعظم نزداوبردندکه برای مرافعه ومطلبی نگاشته بود،آقاسیدصالح آن کاغذراپاره کردوبه حوض انداخت وبعدگفت حوض هم نجس شد،آبشراخالی کنیید.چهارپنج ماه ازاین قضیه طول نکشیدکه من خودم شبی مرحوم آقاسیدصالح رادرمجلس روضه خوانی صدراعظم دیدم که گلاب پاش دردست داردومحض خصوصیت باصدراعظم به مردم گلاب می دهدو...من بامرحوم سیدخصوصیتی داشتم ،درمجلس صدراعظم چون به محاذی من رسید،گلابم داد.من محض احترام اوازجابرخاستم ودستش رابوسیده ،آهسته گفتم شماکه نوشته ی این زندیق رادرحوض انداختیدوآب حوض راهم نجس دانستید،چطورشده است که حالادرخانه ی اوگلاب افشانی می فرمایید؟ مرحوم سیدچون این سخن شنید،بطورتغیربه من نگاهی کرده ،گفت ای زندیق اگردیگرتکرار این مطلب بکنی،آشکاراتکفیرت می کنم .من دم درکشیدم وهیچ نگفتم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد