اشتباه نشود بحث راجح
به شیمی نیست. موضوع کاغذ " ترنسل" برای تشخیص اسید از باز نیست.
مسئله فضای اسیدی جامعه است. جبهه علیه جبهه مثل مذهب علیه مذهب یا انقلاب علیه
انقلاب، حاشیه علیه متن جدال بر سر گفتن و شنیدن نیست. مسئله « غفلت» و « فراموشی»
است. واقعیاتی که در نگاه ما بسیار لاغر و نحیف است. تیترهای خبری که در صفحات یا
ستون های حوادث روزنامه ها یا سایت ها یا صدا و سیما می خوانیم یا می بینیم یا می شنویم.
مشکلاتی که در متن جامعه در کوچه و خیابان، پارک و بازار و زندگی روزمره با آن در
حال چالش هستیم. غفلت یعنی ماهی که در آب است ولی خیس بودن و تر شدن را نمی فهمد.
هیچ احساسی در ما ایجاد نمی کند مگر خشم، نفرت و عصبانیت و پرسش های فراوانی که بی
پاسخ مانده است. شتاب زندگی در قضاوت ها و سرعت برای پریدن از روی موانع و عجله
برای پاک کردن صورت مسئله شیوه ما در واکنش با ناهنجاریها است. چگونه فضای «
اسیدی» جامعه « باز» می شود؟
پسربچه ی هشت ساله
ایی همکلاسی خود را با موکت بر کشت. زنی صاحب فرزند و همسر معتاد در خانه ی فساد
محبت فروشی می کند. مردی نادار و پا برهنه از جنوب تهران معجزه وار سهامدار اصلی
بانک خصوصی شد. متقاضیان فروش کلیه زیاد شدند. مردی همسر خود را کشت و زنی به همسر
خود خیانت کرد.و... فراموشی یعنی اینکه خداوند و روز داوری را از دفتر زندگی خود
خط زده ایم. به نظامات و سنن و قوانین خداوند در هستی و جامعه پشت کرده ایم. سرخود
را در برف فرو کرده ایم " صم بکم عمی فهم لایعقلون"
ایدئولوژی «الفیه
شلفیه» در رویکرد به هنر و سینما و تسلط آن بر همه حوزه های فرهنگ و افسون زدگی
سیاسی و کوتاه شدن سقف تفکر در حد امتناع و اینکه هر فرقه ائی به آنچه دارد مغرور
و فریب خورده است.
"کل حزب بما لدیهم فرحون" در زمان
مانده ایم اما کدام زمان؟ ماضی ساده، ماضی استمراری، ماضی بعید یا حال یا آینده
نزدیک یا آینده دور. و سوالی که در همهمه ی شعارها و نزاعهای جناحی و خنده های مستانه
و گریه های سوزناک اگر شنیده شده باشد ولی بی پاسخ مانده است، چه باید کرد؟