نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

رعیت، شهروند، حاکم

دیر زمانی است که " رعیت"  " شهروند" و حاکمان مطلق العنان و پادشاهان مستبد الرای به کارگزاران حکومتی منتخب اکثریت مردم تبدیل شده اند.
افسون صندوق های رای گیری و انتخابات و احزاب سیاسی جادوی دمکراسی تاریخ مدرنیته شده اند. امروز کسی یافت نمی شود که خود را منتخب مردم نداند و دوران حکومت بر اساس " فره ایزدی" و " ظل اللهی " و نمایندگی خدا و حق وراثت و خون پادشاهی به سر آمده و در ظاهر به بایگانی تاریخ پیوسته است. اما در صداقت مدعیان رقابت عادلانه و انتخابات آزاد و نماینده اکثریت مردم بدون، همیشه و همه جا شک و شبهه و مناقشه وجود دارد تا جائیکه میزان صداقت آنان نسبت معکوس با فریب و خدعه و هیاهوو تبلیغات دارد. فعلاً سیره ی عقلا و سیره ی اکثریت متشرعه با شیوه ی مردم سالاری در سیاست و حکومت موافقت افتاده است. در ازمنه ی ماضی که مردم صندوق رای نمی شناختند و در ادبیات سیاسی حقوق شهروندی و انتقاد از حاکم و مطبوعات آزاد و امثال آن نبود همه چیز در حکومت داری و سیاست بر محور حقوق متقابل " حاکم و رعیت" می چرخید. از این روست که اصحاب دین و فلسفه و خردمندان و دیوانیان و اهل فرهنگ به مفهوم عام آن از هر فرصتی برای تشریح و تبیین این حقوق متقابل بهره می بردند. یکی از بهترین نوشته ها در این موضوع در نهج البلاغه است که این حقوق با جزئیات و جوانب آن بیان شده است. البته در احادیث نبوی و ائمه و علماء و فقهاءو... نیز اشاراتی کلی و جزئی وجود دارد و در تاریخ پیش و پس از اسلام در ایران و جغرافیای اسلامی حاکمانی بوده اند که به اکثریتی از این حقوق پایبند بوده اند و شیوه و روش سیاسی آنان درعصرخود نمونه های برجسته ائی بوده اند. در میان نوشته ها کتاب " کلیله و دمنه" از جمله متونی است که به سیاست و روانشناسی پادشاهان و وضعیت رعیت و نحوه ی حکومت داری از زبان حیوانات پرداخته است مانند آنچه که سیاسی نویس قرن گذشته جورج اورول در کتاب قلعه حیوانات انجام داده است. البته نمونه کلاسیک آن کتاب شهریار ماکیاولی است. متاسفانه این کتاب مانند دهها کتاب ذیقیمت از میراث فرهنگی ما مهجور مانده و مورد بی توجهی قرار گرفته است.
در باب شیر و گاو این کتاب در بخش دیالوگ دمنه ی شغال و شیر، حاکم بیشه از زبان دمنه به حقوق رعیت بر پادشاه اشارتی شده است.
اگر چه متن کتاب حلاوت و شیرینی مخصوص دارد ولی شاید برای مردم امروز بعضی واژه ها نامانوس باشد از اینرو  گفته ی دمنه در چند محور بیان می شود.
از حقوق رعیت بر پادشاه آنست که:
الف ـ به کارگیری اشخاص براساس میزان خرد و مروت و یکدلی و نصیحت باشد و رتبه بندی افراد و درجه و پست دادن آنها بر این میزان باشد نه آنکه پادشاه و حاکم براساس هوی و هوس عده ائی را در مراتب مقدم و عده ائی را موخر سازد.
ب ـ افراد عاطل و بی هنر از رموز اداره ی مملکت و سیاست و فاقدین لیاقت علمی و تخصص و توانایی مدیریت بر دارندگان هنر و داهیان خردمند ترجیح و تفضیل ندهد. اصطلاحاً هر کس در جای خود قرار گیرد و شایسته سالاری مدنظر حاکم باشد. دو کار از حاکم و پادشاه عجیب و غریب است اینکه زیور سر را به پا ببندد و پیرایه ی پا به سر آویزد.
ج ـ بی توجهی به شایسته سالاری مانند آنست که مروارید و یاقوت را در سرب نشاند اگر چه این کار موجب تحقیر جواهرنمی شود ولی عقل کسی که این دستور را داده در نزد اهل خرد مورد طعنه و تمسخر واقع می شود.
د ـ کار آمدی حکومت و جریان یافتن صحیح کارهای اجرایی و دولتی به وجود اهل بصیرت و فهم است نه به دلیل انبوهی انصار و اعوان که زیاد بودن جمعیت هوادارانی که دوربین و کاردان نباشند عین ضرر و خسران است و کسی که یاقوت را در انبار حبس نکرده باشد به مقصود نائل می آید ولی اگر سنگهای قیمتی را در کیسه کند بعد از مدتی از تحّمل آن رنجور می شود و در  روز حاجت و نیازمندی خیر و فایده ائی به او نمی رساند در واقع سرمایه های اجتماعی بلوکه می شوند.
ه ـ مرد دانا، صاحب مروت را حقیر نشمرد اگر چه خامل ذکر و نازل منزلت باشد. خامل ذکر یعنی گمنام و منزوی باشد و پست و موقعیت سیاسی نداشته باشد. تربیت پادشاه باید بر قدر و اندازه ی منفعت افراد برای پیشرفت کارهای حکومت باشد و اگر رسم موروثی بودن خدمت دربار موجب برتری بی هنران بر صاحبان هنر شود موجب سوء استفاده های شخصی و اخلال در کارها و ضایع شدن سرمایه های مادی و معنوی کشور می شود. انسانهای مفیدتر برای حکومت و مردم باید مقرب و نزدیکتر به نظام باشند و بی هنران کاهل و نادان و منفعت طلب دورتر از هسته ی اصلی قدرت باشند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد