امام علی (ع) فرمودند
دو گروه درباه ی من به هلاکت می افتند: یکی دوست افراطی که محبت افراطیش او را به
سوی غیر حق سوق می دهد و دیگری دشمن افراطی که کینه ی افراطیش او را به راه غیر حق
می برد و بهترین مردم درباره ی من گروه میانه رو ( النمط الاوسط) هستند پس شما از
این گروه باشید . ( نهج البلاغه خطبه 127)
امام صادق (ع) جاهل
متنسک و عالم متهتک را دو جریان انحرافی شمرده اند که بیشترین ضربه بر ستون فقرات
دین می زنند. افراط و تفریط دو جریان مخرب هستند که در طول تاریخ ،مسلمانان
بیشترین ضربه را از آنها خورده اند تاجائیکه هیچ جریان خارج از دین نتوانسته است
به اندازه ی این دو خط درون دینی به اسلام و مسلمین ضربه وارد کند و موجب تخریب
دنیا و آخرت آنان شود.
راه وسط و میانه روی
و حد اعتدال همان صراط مستقیمی است که پایبندی به آن ضامن سعادتمندی مسلمانان است.
غلو در حق انسانها و
ارتقاء آنان در حد الوهیت یکی از بیماریهایی است که مومنین به ادیان قبل از اسلام
یعنی یهودیت و مسیحیت به آن دچار شدند. یهود روحانیت مذهب خود را به مرتبه ی الهی
رسانده بودندو به تعبیر قرآن احبار و علماء خود را ارباب خود گرفتند و خداوند را
فراموش کردند یا عزیر نبی را فرزند خدا خواندند. مسیحیت نیز عیسی (ع) را ابن الله معرفی
کردند و مشرک شدند.
به دلائلی که می
بایست در جای خود بحث شود اسلام نیز در چنبره ی اندیشه های غلو آمیز و گرایشهای
افراطی و تفریطی اسیر شد و با وجود رشد عقلانیت و توسعه ی دانش و پیشرفت صنعتی و
پیکار فرهنگی ائمه ی اهل البیت و علماء و دانشمندان الهی باکژراهه، مسلمانان
نتوانستند خود را از قید و بند زنجیرهای استحماری و استثماری اندیشه های مسموم
برهانند.
هر روز بانگ تکفیر و
تفسیق و مشرک خواندن دیگر مسلمانان از زبان بعضی از به اصطلاح علماء مسلمان می شنویم
کما اینکه استفاده از رمل و جفر وجادوو تسخیر اجنه نیز به لیست بلند بالای خرافات
رایج اضافه شده است.
نفت و ثروتهای
مسلمانان که می بایست صرف آبادانی و ترویج دانش و پیشرفت و رفاه و آزادی ملک و ملت
شود در راه ترویج خرافات و نزاعهای سیاسی حیف و میل می شود. درچنین شرایطی آرزوهای
خود را با یاد بعضی از ابیات این غزل حافظ تسکین می دهیم که فرمودند:
سحر ز هاتف غیبم رسید
مژده به گوش
که
دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آنکه اهل نظر
برکناره می رفتند
هزار
گونه سخن در دهان و لب خاموش
به بانگ چنگ بگوئیم
آن حکایت ها
که
از نهفتن آن دیگ سینه می زد جوش
شراب خانگی ترس محتسب
خورده به
روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
زکوی میکده دوشش به
دوش می بردند
امام
شهر که سجاده می کشید به دوش
دلا دلالت خیرت کنم
به راه نجات
مکن
به فسق مباهات و زهد هم مفروش