نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

گل بریزد نریزد از وی بوی

بسیار آمدند و رفتند و در تاریکی حافظه ی تاریخ نشان و علامتی از آنان نماند. و کسان باشند که قرن ها از رفتنشان گذشته است ولی یاد و نامشان زنده مانده است. زنده گان تاریخ دو دسته اند: خوبان و بدان.
بدانِ تاریخ امیران لشکر جور و ستم بودند بخش تاریک روح بشر و نمایندگان اهریمن و خوبانِ تاریخ امیران لشکر نیکی بودند بخش روشن روح بشر و نمایندگان اهوار مزدا. انسان ها در تاریخ خوب و بد و متوسط هستند و از خیل بی شمار خوبان و بدان چهره های برجسته و در اوج بر تارک حافظه ی تاریخ خودنمائی می کنند و در میان این دو طائفه شخصیت هایی از نژادها و اقوام و جغرافیا و  فرهنگ های متفاوتی وجود دارند اما امروز آنان چهره های فرا ملی و جغرافیایی هستند که یا مایه ی عبرت دیگران و یا الگوی رشد و تعالی بشریت هستند. امام حسین (ع) از طائفه نیکان است که پس از چهارده قرن یاد او در قلبها و نام او بر زبانهاست. اگر چه با حسرت و تاسف باید گفت که او دو بار شهید شد بار اول به تیغ ظلم و ستم حکومتی مستبد و خودکامه که ردای خلافت نبوی بر تن داشت و بار دوم در نوشته ها و روضه های طرفدارانش که شهادت دوم از اول دلخراش تر است.
از میان مرثیه هایی که در غم و اندوه شهادت او سروده شده است مرثیه ی ایرج میرزاست که یکی از زیباترین آنهاست:
رسمست هر که داغ جوان دید دوستان                                      رافت برند حالت آن داغ دیده را
یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا                               وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را
آن دیگری بر او بفشاند گلاب و شهد                                         تا تقویت کند دل محنت چشیده را
یک جمع دعوتش به گل و بوستان کنند                                       تا بر کنندَش از دل خار خلیده را
جمع دگر برای تسلای او دهند                                                شرح سیاه کاری چرخ خمیده را
القصه هر کس به طریقی ز روی مهر                                  تسکین دهد مصیبتِ بر وی رسیده را
آیا که داد تسلیتِ خاطر ِ حسین؟                                           چون دید نعشِِ اکبر در خون تپیده را
آیا که غم گساری و انده بری نمود                                          لیلای داغ دیدهِ ی زحمت کشیده را
بعد از پسر دل پدر آماج تیر شد                                               آتش زدند لانه ی مرغِ پریده را

حسب و نسب خانوادگی

حسب و نسب خانوادگی چیست؟ افتخار به گذشتگان به تاریخ، قومیت و نژاد تا چه حدّ مبنای عقلایی و علمی دارد؟ آیا این نوع افتخارات تریاک ملتها نیست؟ لایه ایی برای پوشاندن نارسائیها  و ناتوانی های فرد و یک جامعه نیست؟ مهمترین تاثیر استفاده از تریاک و مواد مخدر اینست که مصرف کننده را لحظاتی از زمان حال خارج می سازد و به اصطلاح این طائفه در عالم هپروت سیر می دهد. در عالم بی خبری دن کیشوت وار خود را شوالیه ایی می پندارد که فاتحانه دشمن را شکست داده و قهرمان فاتحی است که محبوب قلوب همه است. خود را بی عیب و نقص می شمارد تا اینکه دوره ی نشئه ی مخدر به سر می آید و زمان خماری همراه دهان دره های طولانی شروع می شود. در کشورهای استبداد زده سیر شکل گیری خانواده های به اصطلاح حسب و نسب دار چیزی بیشتر از زائده های فاسد حکومت چپاول و غارت نیست. یکی از افراد این خانواده با دست بوسی و تملق و نوکری ارباب ِ بزرگتر مجوز غارت مال و ثروت مردم به دست می آورد. اساس خانواده ها با ظلم و تعدی به اموال دولت و ملت شروع می شود و گاهی این تعدی با تجاوز به نوامیس همراه می شود. فرد در نزد مردم عصر خود مورد نفرت است پس از گذشت دو نسل نوه ها به اجداد دزد و غارتگر خود به عنوان سر سلسله خانواده افتخار می کنند و بدترین فصل این نمایش تائیدی است که مردم نسبت به چنین دگردیسی فرهنگی و ارزش دارند. یا بعضی از افراد چه مزیتی بر دیگران دارند که می بایست به عنوان شاهزاده، آقا زاده و امثال این زاده ها سهم نفت و درآمد ملت های منطقه را به حساب بانکی خود واریز می کنند و مدعی هستند ما خانواده های اصیل دارای حسب و نسب هستیم. کدام حسب و نسب؟ غارتگری و جنایت و دزدی تنها واقعیت شناسنامه های آنهاست.آیا بیل گیتس و استیوجابز دو نوع آور و مبتکر و کارآفرین چه اصل و نسبی با توجه به معیارهای هواداران این تز داشته اند؟ چه کسی بیش از این دو در علم صنعت کامپیوتر و اینترنت تا این حد تاثیر فرا ملی و جهانی داشته اند؟ شما داستان جابز و گیتس را خوانده اید؟ یا روسای جمهور و نخست وزیران بسیاری از کشورها مردمانی عادی از طبقات متوسط بوده اند که در چرخه ی سیاست و فعالیت های حزبی لیاقت های علمی و مدیریتی خود را نشان داده اند و مدتی در پست شخص اول مملکت فعالیت سیاسی اجرایی داشته اند پس از پایان دوران دولت خود بازنشسته شده اند. ملت های توسعه یافته هیچگاه فرزندان و خانواده های آنان را صاحب امتیاز ویژه نپنداشته اند. هر کس بوده اند دورانشان پایان یافته و مثل بختک بر سرنوشت مردم نیفتاده اند. هیچکدام تلاشی برای به ریاست رساندن فرزندان خود ندارند. اصولاً سیستم رقابت سیاسی و انتخابات به نحوی است که این شیوه ها در آن جایی ندارد و این روشهای عقب مانده مخصوص کشورهای استبداد زاده است. حسنی مبارک در رویای جانشینی پسرش جمال مبارک بود. قذافی در آرزوی ولایت عهدی سیف الاسلام بود و قس علیهذا....
هیچ انسانی مقدس نیست، فریب و خدعه و تبلیغات از افراد معمولی انسان های نیمه خدایی می سازد. هیچ حسب و نسبی نیست مگر علم و اخلاق. هر انسانی از پدر و مادری متولد می شود که این از جبرهای زندگی است ولی انسان صاحب اختیار و اراده است که می تواند با کسب دانش و علم و آراستگی اخلاقی و معنوی حسب و نسب خود را بسازد و هیچ جبری اعم از تاریخی و اجتماعی و فردی نمی تواند افراد را از این حسب و نسب اکتسابی جدا سازد. " کل نفس بما کسبت رهینه" همه گروگان اعمال خود هستیم. بلکه جوامع آزاد و دمکراتیک که شیوه ی عدالت اجتماعی را سرلوحه خود قرار داده اند بستر مناسبی برای رشد و تعالی و کمال انسانی فراهم می کنند و بزرگترین احتکار در نظام های غیر آزاد احتکار استعدادها و سرمایه های انسانی و اجتماعی است.
بله تربیت خانوادگی مانند تربیت اجتماعی عامل محیطی تاثیر گذار در شکل گیری شخصیت است ولی فراموش نکنیم هر انسانی آزاد و صاحب اختیار خلق شده است.نمونه های فراوان درتاریخ ایران وجهان گواه صادقی براین مدعاست.