نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

حزب امام زمان (عج)

امام علی (ع) گفته بود : حکومت بر شما از  عطسه ی بز و یا کفشهای پینه دوزی شده اش کم ارج تر است .
اما متاسفانه جنگ قدرت جوهره ی اصلی تاریخ وپهنه ی جغرافیای اسلام بوده و هست.
انگار آتش مصیبت فلته که به نظر عمرخلیفه دوم خداوند شر آن را از بین برد، همراه با حس انتقام جوئی شعله ور شده باشد. خلیفه ی دوم به ضرب شمشیر ابولولوء از دنیا رفت .خلیفه سوم طی شورشی در مدینة النبی (ص) به قتل رسید و خلیفه ی چهارم امام علی (ع) به ضربه ی شمشیر یک خارجی به شهادت رسید. امام حسن (ع )مورد ترور ناموفق قرار گرفت و بعداً مسموم شد. و بر امام حسین (ع) و اهل بیتش و اصحابش آن رفت که تا امروز و قیام قیامت عزادار و شرمنده ایم . نتیجه چه بود؟ آل ابوسفیان و آل مروان حاکم شدند . خسارت انسانی و جانی و مالی در زمان حاکمیت این سلسله بسیار سنگین بود ،فقط در زندان عبید الله بن زیاد در کوفه 12 هزار نفر زندانی بود .بسیاری ازعلویون ومومنین ونوامیس طعمه درنده خوئی قرارگرفتند.مسلمانان غیر عرب مورد ظلم مضاعف بودند و تحت عناوین مختلف، مردم غارت می شدند. بدترین جنایت این بود که همه چیز به اسم اسلام انجام گرفت و دین ابزار قدرتمندی بود که بازیچه ی دست سیاستمداران شد و این رویه تداوم یافت.
عباسیان با دعوت به اصلاح جامعه و عدالت به تبلیغ علیه امویان می پرداختند و مردم را به گردآمدن حول برجسته ترین شخصیت از خاندان پیامبر (ص) دعوت می کردند" الدعوة للرضا آل محمد" . بسیاری ازشیعیان بدون آنکه به حقیقت موضوع پی ببرندبه نهضت عباسیان پیوستند.ابوسلمه الخلال
یکی از آنان بود که طی نامه ای به امام صادق (ع) به او پیشنهاد حکومت داد و امام با سوزاندن آن نامه به پیشنهاد او جواب رد داد . ائمه ی اهل بیت پس از نهضت عاشورا سیاست کناره گیری از جریانات مسلحانه و براندازانه و تقیه را پیش گرفتند . فعالیت آنان بر تکامل تدریجی غیبت تاثیر داشت . عباسیان از سلف خود اموی ها چیزی کمتر نداشتندبلکه درنده خوتربودند. آزار و اذیت ، زندانی کردن، حبس خانگی و به شهادت رساندن ائمه و پیروان آنان سرلوحه ی کار آنان بود .ولایتعهدی امام رضا (ع) سیاست مامون در همین راستا و نوعی دیپلماسی سفید بود . رفتار سیاسی مامون هیچگاه به معنای عدول از سرکوبی شیعیان نبود ،بلکه تاکتیک جدید در فضای سیاسی متفاوتی بود .اهتمام اصلی ائمه خصوصاً صادقین (امام باقر و امام صادق علیهما السلام) نشر معارف اسلامی و تربیت کادرهای شیعه و تاسیس سازمان مخفی وکالت بود که اساس اولیه ی  تشکیلاتی بود که بعدها در دوران غیبت صغری به مثابه حزب امام زمان (عج) مهمترین و اساسی ترین وظیفه در تحکیم مبانی شیعه و جلوگیری از انشعاب آنان ایفاء نمود.
دو جریان منشعب شیعی زیدیه و اسماعیله به همراه شاخه حسنی علویان با تفسیر نوینی از مسئله مهدویت قیامهایی بر علیه عباسیان سازماندهی کردند، امامیه که ادعای هر علوی که خود را قائم مهدی موعد از سوی پیامبر بداند را تکذیب می کرد با بعضی از قیامهای علویان که به ایشان وفادار بودند همدردی نشان دادند. می توان اینگونه نتیجه گرفت که ائمه علیهم السلام با دو روش اهداف حقه ی خود را پی گیری می کردند ،اهتمام به فعالیت های عقیدتی مذهبی ،علمی و فرهنگی و اشاعه ی آن در میان مردم بدون آنکه خود را به ظاهر درگیر مسائل سیاسی کنند و حمایتهای پنهانی از قیامهای شیعیان که به آنها وفادار بودند. تحلیل حاکمان عباسی از فعالیتهای فرهنگی ائمه (ع) این بود که این فعالیتها به عملیات نظامی می انجامد لذا ائمه را به اقامت اجباری در پایتخت و تحت نظر گرفتن ایشان وا داشت .
سیاست تحمیل شده به امام رضا (ع) ،امام جواد (ع)،امام هادی (ع) و امام عسکری(ع)  آنان را وا داشت تا سازمان مخفی وکالت را گسترش و تعمیق بخشند تا در چنیین شرایط سخت و دشواری از کارآئی لازم برخوردار باشند . وجود چنین وضعیت بحرانی و خفقان نظامی و پلیسی و امنیتی امام حسن عسکری(ع) را بر آن داشت تا شیوه ای اتخاذ کند تا بتواند از فشار شدید عباسیان بر فرزندش که بعداً امام دوازدهم و موعود منتظر است جلوگیری بعمل آورد، تا امام زمان (ع) به گونه ای قادر باشد هم هویت خود را پنهان نگه دارد و همچنین دور از تیررس دید حکام عباسی و بازرسی دقیق امنیتی پلیسی آنها به وظائف خود نسبت به جامعه اسلامی و شیعیان عمل کند.خلیفه معتمد عباسی در جستجوی فرزند امام حسن عسکری (ع) بود و به هر نحو ممکن می کوشید تا او را دستگر کند. لذا امام در طول زندگیش فرزند خود را نشان نداد و او را حتی به بخش عظیمی از پیروان خویش معرفی نکرد .بنابر اعتقاد شیعی، هر امام جانشین و امام بعد از خود را نصب می کند و شرایط امام عسکری (ع) و امام دوازدهم به گونه ای بود که امکان عملی چنین تشریفاتی از آنها سلب شده بود، لذا دوره ی انتقال امامت از امام یازدهم به امام دوازدهم (عج) از سخت ترین و دشوارترین برهه های تاریخ امامت است و همین امر باعث لغزش عده ای از شیعیان شد تا جائیکه به گزارش علماء شیعه پیروان امام عسکری به پنج فرقه ی عمده تقسیم شدند. تحلیل شرایط آن زمان نقش برجسته ی سازمان وکالت که مسامحتاً به عنوان حزب امام زمان (عج) از آن یاد شده و  "نواب اربعه " بسیار مهم و اساسی بوده است.
مسعودی قدیمی ترین دانشمند شیعی نام مادر امام (عج) ،را نرجس ذکرمی  کند و شهید اول نام او را مریم بنت زید علویه ذکر می کند. اخبار دیگر که او را ریحانه، صقیل و سوسن نامیده اند برخاسته از رسمی در میان مردم آن عصر بوده که معمولاً کنیز را به نامهای گلها می نامیدند. راجع به ملیت و گذشته این بانوی محترمه ، صحیح ترین روایت را شیخ مفید ذکر می کند،گمانه زنیهای  دیگر کمتر مورد اعتماد هستند . صحیح ترین روایت سال ولادت ایشان 256 ه. ق است و بنابراین تاریخ وی در یازدهم ربیع الاول سال 260 ه. ق در سن چهار سالگی و هفت ماه به امامت رسیده است .
ازبررسی  آثار متقدمین شیعه سه دلیل بر غیبت امام دانسته می شود : الف- امام صادق (ع) فرموده اند: قائم قبل از قیام دو غیبت دارد زیرا از کشته شدن هراسان است . ب- امام عصر (عج) به یکی از خواص خود به نام اسحاق بن یعقوب فرموده اند که نیاکانش همگی به ظاهر بیعت حاکمان خود را به گردن داشته اند، اما او خود را مخفی ساخته تا در زمان قیام ، بیعت هیچ حاکم جوری به گردن نداشته باشد.
به این دلیل امام حسن (ع) و امام رضا(ع) نیز تصریح کرده بودند . ج- دلیل سوم را مرحوم کلینی(ره) آورده است و می گوید غیبت امتحانی الهی است که خداوند بندگان خود را در معرض آن قرار داده تا مشخص شود چه کسی در امامت امام دوازدهم ثابت قدم و استوار می ماند.
اگر به استدلالات ائمه خصوصاً بیان امام صادق (ع) توجه کنیم می توانیم تصویر روشنی از شیوه های جدید ائمه (ع) در فعالیت های مذهبی و سیاسی شان ترسیم کنیم. روش سیاسی آنها و تشکیل سازمان مخفی وکالت همه مقدمه چنینی برای امر مهم آمادگی در خصوص امامت امام دوازدهم (عج) وغیبت ایشان بوده است . همانطور که اشاره شد محدودیتهای شدیدی که علیه ائمه (ع) از زمان مامون شروع شده بود امام عسکری (ع) را به انجام طرحی برای اختفای فرزندش واداشته بود .لذا اخبار ولادت فرزندش را منتشر نساخت و در مرحله ی اول تنها برای تعداد اندکی از پیروان صدیق و وفادارش مانند ابوهاشم جعفری ، احمدبن اسحاق و حکیمه و خدیجه عمه های خود بیان کرد. البته در روایت دیگری منسوب به محمدبن عثمان سفیر دوم امام دوازدهم در عصر غیبت صغری ،امام عسکری (ع) چهل نفر از پیروان مورد اعتماد خود را گردهم  آورد و پسرش را به آنها نشان داد . حرکت بعدی امام عسکری(ع) تغییر اقامتگاه امام زمان از سامرا به مکان مطمئن تری بوده که احتمالاً مدینه بوده است تا امام بتواند فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را از طریق سازمان وکالت بی آن که با مزاحمتهای عباسیان مواجه شود رهبری کند. تمامی فعالیتها نشان می دهد که برای انجام هر کاری برنامه ریزی دقیق صورت گرفته است چیزی به شانس و قضا و قدر و امثال آن که متاسفانه عادت امروز جامعه ی مسلمانان است واگذار نشده است، حتی در خبری امام عصر(ع) از جابجائی مرتب خود خبر داده تا اینکه در یک محل به مدت زیاد نماند. با توجه به فعالیت عباسی ها برای یافتن وی مسئله چنان طراحی شده بود تا دشمن را اقناع سازند که امام عسکری (ع) فرزندی نداشته است .
موفقیت امام (عج) در آن برهه اگر چه مشمول لطف الهی بوده ولی تدبیر و هدایت وی و نقش سازمان وکالت و چهار سفیر ایشان معروف به "نواب اربعه" و وکلای آنها در جغرافیای گسترده ی آنزمان کشورهای اسلامی را نمی شود نادیده گرفت.
اداره ی سازمان گسترده و کاملاً مخفی و غیر علنی در شرایط بسیار خفقان آور حاکمیت عباسی نیازمند داشتن انضباط آهنین،راز داری کامل و پوششهای مناسب بوده است .دو سفیر اول امام (عج) یعنی عثمان بن سعید عمری که از سن یازده سالگی در خدمت حضرت جواد (ع) امام نهم بوده است و فرزند ایشان یعنی محمدبن عثمان بن سعید عمری تحت پوشش روغن فروش فعالیت می کردند و به همین دلیل به " سمان" ملقب شده بودند. البته در عصر این دو تعدادی وکیل و سفیر خود خوانده نیز بودند که اکثراً به دلائل و انگیزه های منفعت طلبانه و با اندیشه های غالیگری ادعای خود را علنی کردند که بر مشکلات کار آنها اضافه می کرد . سومین سفیر امام ، ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی بود که از دستیاران امام یازدهم بود .وی از اهالی اطراف قم و و ابسته به خاندان بزرگ نوبختی است.فارسی را به لهجه ی مردم آوه یاآبه از اطراف قم صحبت می کرد.اگرچه سفراء امام (عج) از برجستگی ها و لیاقت های فراوانی برخوردار بودند ولی نوبختی یکی از کاملترین چهره های امنیتی اطلاعاتی بود که در زمان مقتدر خلیفه عباسی مورد احترام فوق العاده دربار بود حتی مسئولیت حکومتی در دربار داشت و این مسئله درتسهیل شرایط وانجام وظیفه ی وی و کارهای شیعیان بسیار موثر بود .انقلاب مسلحانه قرامطه ابن روح را در مظان اتهام قرار داده و روانه زندان کرد و پنج سال از  عمرش در زندان گذراند ولی پس از آزادی از زندان موقعیت سیاسی خود را باز یافت و به فعالیتهای مخفی خود به عنوان سفیر امام (عج) ادامه داد. چهارمین سفیر امام، ابوالحسن علی بن محمد سمری بود ،دوران سفارت وی کوتاه بود . یکی از کرامات امام (عج) پیش بینی زمان وفات هر یک ازسفیران خود بود که با اعلام آن آنها را آماده ی تشریفات انتقال مسئولیت به نفر بعدی می ساخت امام (ع) یک هفته قبل از وفات سمری امام در توقیعی فرمودند « خداوند به برادرانت در رابطه باشما (یعنی درمرگ شما) اجر عنایت فرماید، چون در واقع شش روز دیگر وفات خواهی کرد. از اینرو امور خود را مهیا کن ، و هیچکس را به جانشینی خویش پس از مرگ منصوب منما. زیرا اکنون غیبت دوم (کبری) آغاز شده است،و تا زمانی طولانی که خداوند اجازه فرماید ظهوری نخواهد بود ... » شش روز بعد وکلای اصلی تشکیلات بر بستر مرگ سفیر چهارم جمع شدند و از او پرسیدند چه کسی جانشینی او را عهده دار خواهد شد . آخرین کلام وی این بود :« امر امر خداست و او ابلاغ خواهد فرمود." بدینوسیله شیعه وارد عصر غیبت کبری یعنی عصر آزمایش و تحیر شد. میراث علمی ومعنوی شیعه مِلک مشاع تمامی شیعیان است . سوال اساسی و بنیادی اینست وظیفه و نحوه ی رفتارومسئولیت ما باید چگونه باشد؟ باید این سوال مورد بحث و مذاکره ی عمومی قرار گیرد.آیاکسانی حق انحصارآنرادارند؟آیامجوزهرگونه استفاده ائی ازناحیه ی مقدسه دارند؟وسوالات دیگری که برای شیعه بی پاسخ مانده است.

نردبان ملکوت۱۰

نماز وصراط
برای انسان مومن شرایطی پیش می آید که امکان انجام خیر از او سلب می شود. در دعای کمیل است که از خداوند می خواهیم که گناهان ما را که موجب تغییر نعمت و نزول بلا و محبوس شدن دعاست ببخشاید. بعضی رویدادها در زندگی انسان ظاهر نازیبا و زشت و مکروهی دارد اما باطن آن منفعت و خیر است. در روایت هست که مومنین گاهی دچار لغزش و اشتباه می شوند تا از عُجب و خودپسندی که گناه آن به مراتب بیشتر از آن لغزش است در امان بمانند. گناه ،صغیره و کبیره ندارد،هر گناهی به معنای مخالفت با فرامین الهی و حریم شکنی است. از نگاه تاثیر ویرانگرانه ،گناه دارای مراتب است.
متاسفانه گناهان عظیمی هست که اساس شخصیت انسانی را تخریب و موجب مسخ آدمی می شود و آنرا ساده می انگاریم ،در مقابل گناهانی هستند که متاثر از فرهنگ رایج زشت جلوه می کند و ما از آن پرهیز می کنیم. برای مثال در میان بیماریهای جسمی «دیابت» مرضی بدون درد و علائم در ابتدای شروع بیماری است و به آن مرگ خاموش گفته می شود اما سرماخوردگی بیماری غیر کشنده ای است که با مراقبت و استراحت و تغذیه مناسب قابل درمان است اما ما برای درمان آن به پزشک متخصص مراجعه می کنیم ولی دیابت مورد بی توجهی قرار می گیرد تا جائیکه چشم، کلیه و قلب را از کار می اندازد . گناهان عظیمی چون دروغ،غیبت، تهمت ،حسد ،کبر و خودخواهی ،خیانت در امانت، عدم رعایت حقوق مشترک زناشویی ،عدم رعایت حقوق شهروندان و ریا و شرک و امثال آن که بنیان انسانیت را تخریب می کند درنظر عده ایی کوچک و بی مقدار است ولی بعضی از گناهان از آنجا که با فرهنگ رایج یا سیاستهای تبلیغی مخالف است مهم جلوه می کند. در نماز در سوره حمد از خداوند می خواهیم تا ما را به راه راست هدایت کند. راه راست،راهی است که خیر و سعادت مومن برای او نافع تر و کار ساز تر باشد و در هر لحظه و شرایط می تواند متفاوت باشد . اگر برای این سوال که در هر شرایطی چه کاری نافع تر است پاسخ مناسب داشته باشیم، خداوند ما را به آن هدایت می کند و از آنجا که آن کار و کنش یا واکنش با تامل و هزینه و سختی همراه است به این نتیجه می رسیم که صراط از شمشیر تیز تر است . اگر توفیق الهی رفیق راه ما در اقامه ی نماز شود آن نماز پُلی است که ما را به ملکوت می رساند.

تضاد عمده یا آخرین تضاد

تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اخوان المسلمین و سازمانهای منشعب از آن با حوزه عملکردی جغرافیای اهل سنت و عربی و با مرکزیت مصر، مهمترین جریان ایدئولوژیک، سیاسی ومذهبی در جهان اسلام بود . پیروزی انقلاب اسلامی ایران جریانات سیاسی مذهبی اسلامی را خصوصاً در شمال آفریقا و خاورمیانه احیاء کرد.
در صحنه سیاسی، اجتماعی جهان اسلام دو جریان عمده ی ناسونالیسم عربی و چپ مارکسیستی رقیب اصلی جریانات سیاسی مذهبی بود . یکی دیگر از آثار پیروزی انقلاب ایران منفعل کردن دو جریان نامبرده و عمده شدن جریان مذهبی سیاسی در یک طیف گسترده بود . هدف اصلی این جریان نو ظهور  قدرت یافته ی اسلامی تشکیل جامعه اسلامی متکی بر شرع اسلامی تحت رهبری یک حرکت اسلامی بود . مهمترین اختلاف در طیف اسلامی راجع به نحوه ی مبارزه بود،کنش انقلابی و براندازانه یا انتخاب شیوه ی مشارکت جویانه در فرایند سیاسی جامعه و مبارزه ی مسالمت آمیز دو روش اصلی بود .
سرکوب جریانات تندرو با خط مشی براندازانه مانند " التفکیر و الهجره" به رهبری دکتر ایمن الظواهری که بعداً به القاعده پیوستند ،سازمان الجهاد یا سازمان آزادیبخش اسلامی در دهه ی 70 میلادی یا سرکوب شاخه ی اخوان المسلمین سوریه در سال 82 میلادی یا سرکوب اخوان در  عربستان در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران باعث شد تا اخوان در مصر روش دوم را ترجیح دهدو از طریق پارلمانی وارد قدرت شود . این گفتمان و استراتژی گروههای اسلامی در کشورهای تونس و الجزائرونظائرآن نیز بود که در الجزائرپیروزی پارلمانی آنها سرکوب شد. دولتهای عربی در ابتدا به خاطر سرکوبی جریانات تندرو  به این طیف روی خوش نشان دادند ولی این روش نیز دیری نپائید و با سرکوب هایی که صورت گرفت فضای جامعه به سوی پیروی از گروههای تندروتر اسلامی تمایل پیدا کرد. حوادث جنگ افغانستان و عراق و حمله ی آمریکا به یک باره میدان را برای القاعده و ظهور افراطی ترین جریان باز گذاشت . یکی از چالشهای عمده دولتها در کشورهای اسلامی اتخاذ استراتژی مناسب در مقابله با این دو طیف است .
پیروزی حزب رفاه ملی ترکیه در نیمه ی دوم 90 میلادی و حاکمیت کنونی حزب اسلامی توسعه و عدالت در ترکیه، غر ب و آمریکا را واداشت تا  دولتهای وابسته و اقماری خود را قانع کنند تا با الگو برداری از ترکیه گروه های رادیکال و تندرو را سرکوب سازند، ولی دولتهای عربی و محافظه کار حاضر به پذیرش آن نشدند.
سه ویژگی اساسی جریانات اسلامی عبارتند از :
1- شمولیت: قلمرو این جریان، جغرافیای اسلامی است ،عوامل و مظاهر آن در همه جا یافت می شود در ضمن فرا طبقاتی و فرا ملی است.
2- تکثر مراکز: یک حزب یا سازمان مرکزی خاص در رهبری آن نیست و به شدت محلی است یعنی مصری، اردنی ،فلسطینی و ... است . البته" القاعده" سعی دارد تا نقش آوانگارد به خود گرفته و هژمونی خود را بر همه آنها بگستراند . این جریانات به دلیل مشابهت های شرایط باروری و رشد ویژگی انتقال نیز دارد.
3- استمرار: آرام و پیوسته و گاهی پر شتاب و کوتاه بوده ولی مداومت آن قطع نشده است .
جریانات اسلامی سعی دارند تا پاسخی در فراخور بحرانها ی محیط خود باشند .
در نظام جمهوری اسلامی ما تاکنون شاهد شکافهای مختلفی بوده ایم ازجمله: اصلاح طلبی اسلامی در مقابل محافظه کاری اسلامی یا اسلام نهادی در برابر اسلام بنیادگرایی استقلال خواه و یا اقتصاد گرایان توسعه خواه در مقابل عدالتخواهان سوسیالیست مآب، قومگرایان تجزیه طلب در مقابل وحدت گرایان ملی اسلامی، نخبگان حکومتی در مقابل نخبه گان خارج از حکومت ،اسلام سنتی در برابر اسلام بنیادگرا و همچنین سکولاریسم مسلمانی در برابر جمهوری اسلامی و امثال آن ولی مهمترین نکته اینست که تشیع در ایران بیشترین نیروی مشروعیت بخشی خود را صرف حفظ حاکمیت روحانیت و نهاد برتر آن یعنی ولایت فقیه می کند و هر نوع تضاد و شکافی که یک طرف آن روحانیت باشد در طرف دیگر آن اسلام منهای روحانیت است که می خواهد سهمی از نیروی مشروعیت بخشی تشیع را نصیب برد، باید اذعان کرد این عمده ترین و  یا شاید آخرین تضاد در بلوک قدرت در جمهوری اسلامی باشد . زیرا برخلاف فضای اجتماعی و روانی و مذهبی در محیط  اهل سنت که عناصر غیر روحانی می توانند در رهبری جریانات اسلامی از مشروعیت اسلامی نیز برخوردار باشند کما اینکه عمده ی رهبران پس از شیخ عبده و رشید رضا از جمله رهبران القاعده ،التفکیر و الهجره ، الجهاد ،حماس ،احزاب افغانی ،پاکستانی و امثال آن اکثراً فارغ التحصیلان دانشگاهها در رشته های غیر اسلامی و غیر علوم انسانی و اکثراً در رشته های مهندسی هستند.
اما در فضای تشیع به دلائل خاص خود این شرایط نیست.باید منتظرحوادث ماند.