نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

شبی در محضر شهید چمران



در تابستان سال 58 با جمعی از دوستان به قصد اردوی تابستانه راهی سفر به استان اصفهان شدیم. آن سفر مصادف بود با اعیاد شعبانیه و نیمه شعبان که در ایران خصوصا در چند مرکز استان با شور و شوق بیشتری جشن گرفته می شود، اصفهان یکی از آن مراکز استانی است.
سازمان دهندگان اردو با همکاری مسئولین استان خصوصا شهردار و فرماندار اصفهان نمایشگاه کتاب اختصاصی امام زمان (عج) و برنامه های سخنرانی ترتیب داده بودند سخنرانان مراسم شعبانیه عبارت بودند از شهید دکتر چمران وزیر دفاع وقت آیت الله خامنه ای که در آن زمان نماینده امام (ره) در وزارت دفاع بود، شهید سرهنگ صیاد شیرازی از رهبران ارتش و علی اکبر پرورش از فعالین سیاسی مذهبی اصفهان که بعدا نماینده مجلس و وزیر آموزش و پرورش شد.
معمولا بعد از هر سخنرانی دوستان هرمزگانی ملاقاتی خصوصی با سخنرانان داشتند. نشست خصوصی با دکتر چمران بعد از سخنرانی ایشان تا طلوع صبح به طول کشید شهید به همراه خانواده و برادرش مهندس مهدی چمران و آقای ابوشریف از فرماندهان سپاه به محل جلسه آمدند که در منزل یکی از فعالین سیاسی مذهبی اصفهان بود که ظاهرا نسبت فامیلی با شهید نیز داشت.
در این نشست صمیمی و طولانی شهید چمران تاریخچه ای از زندگی سیاسی و علمی خود در ایران گفت سالهایی که حضورش در دانشگاه مصادف با حوادث ملی شدن نفت بود و وی دانشجوی فعال در جبهه ملی بوده است. همچنین از وضعیت تحصیلی اش در آمریکا و عصر زمامداری جمال عبدالناصر که به اتفاق دکتر ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده به عنوان سه ایرانی در اردوگاه های نظامی مصر آموزش چریکی دیده بودند. سپس از لبنان و حرکت آمل و فعالیت های استادش امام موسی صدر سخن به میان آمد لبنانی که او را به یک باره متحول ساخته بود و همه آنچه زندگی امریکایی یک استاد برجسته دانشگاه بوده رادرآمریکا به کناری نهاده بود و با خدای خود وارد معامله ای می شود که تا آخرین لحظات زندگی اش به آن وفادار ماند از جبهه های جنگ و کردستان نیز گفته شد ولی از لبنان با حزن سخن می گفت و زمانی که از جریانات سیاسی و دسته بندی مهاجرین ایران در لبنان حرف به میان آمد موضع گیری ها له و علیه شدید شد تا جاییکه ابوشریف فکر می کرد باید با توضیحات اضافی بعد از نماز صبح ترمیمی در شکاف ایجاد شده بوجود آورد.
امروز که خاطرات آن شب کذایی مرور می شود این سوال برای ما می ماند که بهره ما از آن بزرگان چه بوده است؟ ودر رفتارهای ما از آن همه اخلاق و بزرگواری و تجارب انقلابی و سیاسی و اجرایی چه انعکاسی مانده است؟