ترس احساس عاطفی شدید است که به واسطه ی نا آگاهی از خطر یا عدم پیش
بینی درست در ما ایجاد می شود . هر انسانی این احساس را در خود تجربه کرده است .
براساس شخصیت و نوع عقیده و میزان شدت ترس واکنش اشخاص در مقابله با آن متفاوت است
.برخورد با آن مسئله ائی آموختنی است و حالت اشخاص در زمان مقابله با آن متفاوت
است .
سیاستمداران علی الخصوص صاحبان قدرت همچنین سوداگران بازار و صاحبان
سرمایه در بعضی از سطوح احساس ترس می کنند و ممکن است تحت تاثیر عواطف وادار به
واکنش شوند، در نتیجه دچار اشتباه شده مورد هجوم بیشتر ترس و یا طمع قرار گیرند.
معامله گران در چنین شرایطی ممکن است متحمل ضرر مالی شوند و نهایتاً
زندگی خود و تعداد اندکی ازافراد را دچار خطر سازند . اما سیاستمداران و مدیران
اجرائی هزینه ها و خسارتهای بیشتری را برخود و بخش هائی از جامعه تحمیل می کنند و گاهی
منافع ملی یک کشور را به پرتگاه نابودی و سقوط می کشانند .
ترسهای سیاستمدار می تواند متفاوت باشد ولی ترس از دست دادن قدرت و از بین رفتن موقعیت
سیاسی و اجتماعی و بعضاً موقعیت اقتصادی و مالی از مهمترین و اساسی ترین آنهاست.
در یک جامعه ی دموکراتیک،سیاستمداری که به مقامی انتخاب می شود می
داند در صورت عدم جلب رضایت مردم و عدم تحقق وعده های انتخاباتی ممکن است بار دیگر
از طرف مردم انتخاب نشود، از طرفی عمر سیاسی و اجرائی هر فردی ولو با کارائی بالا دائمی
نخواهد بود ،لذا شدت ترس و هیجانات مرتبط با آن دراین جوامع بسیار کمتر از جوامع دیگر
است . رقابت و اختلافات و حتی نزاعهای لفظی، سیاسی و ایدئولوژیک تا قبل از شروع
رأی گیری است بعد از پایان آن مواضع براساس شرایط جدید تغییرخواهدکرد. امکان حضور
دوباره ی سیاستمداران شکست خورده وجود دارد لذا خود را برای رقابتهای آینده آماده
می سازند. قانون و سنت های فرهنگی دموکراتیک محافظ و پشتیبان او و تمامی شهروندان
آن جامعه است .
سیاستمدارمسلمان و مدعی پیروی از امام علی (ع) نیز نباید ذره ائی ترس
از دست دادن قدرت در او باشد ،زیرا اصل حکومت و قدرت سیاسی باید در نظر او
بنا به گفته ی امام علی (ع) بی ارزشتر از عطسه ی بز باشد . برای حفظ عطسه ی بز که
این همه جار و جنجال لازم نیست.اگر بگوید که حکومت و قدرت و پست ِ مدیریتی وسیله ی
مناسبی برای خدمت است و هدف اصلی من خدمت است،به او می گوئیم خدمت مصادیق فراوانی
دارد، پیامبر اکرم(ص) پس از سفر طائف فرمودند که اگر یک نفر به راه راست هدایت شود
از آنچه خورشید برآن می تابد با ارزشتر است . چه خدمتی ازتلاش برای هدایت مردم به
سوی دین بالاتراست ؟
اگر بگوید اسلام در خطر است؟ باید بداند خداوند خود متعهد حفظ قرآن و
اسلام شده است، و بیش از 1400 سال آنرا حفط کرده و بعد از ما نیز حفظ خواهد شد
،آنچه از ما خواسته شده است اینست که ایمان خود را حفظ کنیم . در همین کشور آفریقا
سیاستمداری است به اسم « نلسون ماندلا» رفتار ایشان با مخالفینش که او و ملتش را
بیش از سی سال زندانی کرده بود، و رفتار سیاسی ایشان در اوج محبوبیت و کناره گیری از
انتخابات ریاست جمهوری را با رهبران مسلمان همین قاره بسنجید.در مصر مردی با80 سال
سن حاضر به ترک قدرت نیست در کشور تونس که امروز شاهد مبارزات خیابانی مردم آن
هستیم رئیس جمهوری مادام العمر می خواهد همیشه انتخاب شود. آن رهبر غیر مسلمان
سیاه پوست یعنی ماندلا ما را به یاد" لقمان
حکیم" می اندازد و این سیاستمداران به ظاهر مسلمان و امثال آنها نمی دانم ما
را به یاد چه کسی می اندازند. بسیاری از سخنان سیاستمداران در دنیای کنونی چیزی
نیست مگر واکنش عاطفی و احساسی و غیر عاقلانه که ناشی از ترش شدید از دست رفتن
قدرت است.مثل زمانیکه نوجوان در شب می ترسد یا سوت می زند یا بلند بلند آواز می خواند
. بعضی از این آواز خوانیها و سوت زدن سیاستمداران که با توهین و دروغ و تهمت و
برچسب زدن و امثال آن همراه است حکایت از شیفتگی شدید آنان به قدرت است.اگر خدای
سرمایه دار پول و ثروت است ،خدای بعضی از اینها قدرت و حکومت است.
یکی از تجربه هائی که حضور در شورای اسلامی شهر بندرعباس( شورای اول) نصیب ما ساخت این بود که با سیکل معیوبی در سیستم اجرائی شهر روبرو هستیم . عدم امکان جمع بین دو موضوع که به نظر متناقض می آمد. عده ائی حضور در نهادهای انتخابی و یا مدیریتهای اجرائی را پله ائی برای ورود به انتخابات مجلس شورای اسلامی یا حضور در آن می دیدند و یا می بینند لذا حاضر به پذیرش پرداخت هزینه های اجرای قانون نیستند و درصدد جلب رضایت همگانی هستند آنها بهترین روش را رکود اجرائی و عدم برخورد با تخلفات بعضی از صنوف و اقشار مردم می بینند. از طرفی یک روی سکه ی قانون، خشونت مجاز در اجرای آن است . مشکل عمده روشنفکران و مدیران اجرائی کشورهای جهان سوم عدم توجه به این نکته است که اجرای قانون نارضایتی عده ی محدودی و رضایت عمومی را در بردارد.
از اینرو می بینیم که بهترین زمینهای حاشیه بلوارهای اصلی شهر بندرعباس توسط عده ای غصب و به حقوق مردم تجاوز می شود و جمعی بدون پرداخت هیچگونه عوارض قانونی و مالیات جیب خود را از سرمایه پر کرده و فقر را بر عده ای تحمیل می کنند. ماده صد شهرداری ابزار قانونی برخورد با آنهاست ولی مدیران و مسئولین برای عدم اجرای آن همیشه عذرهائی دارند . سالهاست خیابان بهادر جنوبی و خیابان مسجد امام و امثال آن به همین منوال مانده است ولی کاری صورت نمی گیرد شاید به این دلیل که گروهی می خواهند یا می خواستند از پشتیبانی آراء آنها برخوردار شوند.اگرچه این مسئله عمومیت ندارد وبیان ریشه ائی همه ی مشکلات نیست ولی یکی ازعمده ترین آنهاست. اگر شهروندان فراموش نکرده باشند بازار ماهی فروشی و بازار شهرداری در حاشیه ی ساحل جنب اسکله ،چهره ی نازیبائی به شهر داده بود. استاندار وقت، مقتدائی با علم به هزینه های برخورد، مسئله را حل و فصل کردوی نگران جذب ویاریزش آرائ خودویادیگران نبود. حداقل حفظ و نگهداری و مراقبت برای تمیز و بهداشتی بودن بازار ماهی فروشی کمترین کاری است که باید انجام گیرد که متاسفانه واقعیت موجود عکس آن است . یکی از اماکنی که با بهداشت و زیبائی شهر مرتبط است میدان عرضه ی میوه و تره بار است، در شورا ما شاهد مقاومت های زیادی از درون شهرداری و بیرون از آن برای اصلاح و بازسازی آن بودیم. علاوه بر آنچه گفته شد تعداد اندکی حق العمل کار در میدان شاید بیشترین منفعت خود را در حفظ وضع موجود می بینند ،آنروز حاضر به همکاری نبودند مطمئناً امروز نیز دوست ندارند در محیط وسیعتری قرار گیرند.
تابرتعداد آنها افزوده و در نتیجه شاهد تقسیم منافع خود باشند. آنها چه غصه ای دارند کشاورز رنج کشیده باید بیاید و درصدی از رنج خود را به جیب آنها سرازیر کند .درمقابل چه خدمات مفیدی دریافت می کند؟آیا به جنبه های شرعی وقانونی چنیین معامله ائی اندیشیده ایم؟ آیا شک وشبهه ی شرعی ندارد؟ کشاورز و دهقانی که در چرخه ی رای دادن و رای گیری و نماینده به مجلس فرستادن تشکیلات منسجمی ندارد در نتیجه در معادلات سیاسی شهر نقشی ایفاء نمی کند. اینکه جمعیت حق العمل کار تا چه میزان مالیات و عوارض پرداخت می کند ما اطلاعی نداریم. از اینها که بگذریم یکی از کثیف ترین اماکن شهر همین میدان عرضه ی میوه و تره بار است فاقد هر نوع سرویس بهداشتی ورفاهی و اگر چند قطره باران ببارد عملاً غیر قابل دسترس می شود . خداوند در و تخته را با هم جور کرده است گاهی بوی میوه های لهیده با بوی کوکناردر هم می آمیزد. انگار شرم در هوا موج می زند و مکانی برای شرمندگی می شود . گداهای کشور همسایه پاکستان در تمامی چهارراه ها مزاحم شهروندان هستند. از شهر به سمت سیرجان که حرکت می کنید باز پدیده تصرف غیر مجاز زمین و از شهر به سمت اسکله ی شهید رجائی شاهد تجاور به حریم 60 متری دریا هستید . در دو طرف بلوار امام حسین (ع) که از دیرباز تاکنون تصرفات غیر مجاز به مسئله ائی معمولی و عادی تبدیل شده است . به نانوائیها که مراجعه می کنید انگار از سرلجاجت یا مقابله با طرح هدفمند کردن یارانه ها نانها را با کیفیت بد تحویل مردم می دهند در حالیکه دولت آرد را با نرخ مناسب در اختیار آنها قرار داده است. یاد نصیحت دوستی افتادم که به ما در شورای شهر می گفت مگر شما نمی خواهید دوباره عضو شوراء شوید پس چرا در مورد بعضی از مسائل پافشاری می کنیید، علی الخصوص اشاره به قدرت وارتباطات یکی از پیمانکاران آنزمان داشت.خوشبختانه پس ازگذشت سالها مدارک آندوره موجوداست.
فهمیدن این نکته سخت نبود که این سیستم گدائی رأی به هر قیمت و با هر نحوه و شکلی وباخفت وخواری یکی از عوامل عقب ماندگی بعضی ازسیاستمداران ودرنتجه لاینحل ماندن مشکلات اساسی مردم است. چه خوب می شد اگر قانونی یا حداقل منشور اخلاقی، مدیران را از ورود به عرصه فعالیتهای تبلیغی و انتخاباتی منع می کرد تا بدون واهمه از ریزش آراء با شجاعت تمام برنامه ها را اجراء کنند. این نوشته درصدد طرح یک نمونه ی کوچک از مشکلات شهر است. قضاوت در مورد اشخاص و افرادهدف آن نیست .مشکلاتی که حل آنها ماراپله ائی به یک زندگی طیب واسلامی نزدیکتر می سازد.
زمانی منشأ سیاست عالم را انگلیس میپنداشتند، هر اتفاقی میافتاد گفته میشد کار انگلیس است. میدانیم که نه امریکا و نه رژیم صهیونیستی و نه بلوک شرق سابق و غیر آن، آنطور که تبلیغ میشود قدرتمند و توانمند نیستند. سرچشمه اصلی قدرت در وجود سیاستمداران اندیشمند و مدیران برجسته و نوآور و ملتهاست.
کشورهایی هستند که دو دهه ی گذشته را در پایین جدول توسعه و رفاه بودهاند ولی امروز در صدر بیست کشور توسعهیافته جهان هستند. اگر استکبار و امریکا و صهیونیزم بهاندازه کافی قدرتمند بودند هیچگاه دوست نداشتند زیر گوش آنها در قاره آسیا کشورهایی توسعهیافته با آنها به رقابت برخیزد. کشورهایی که از آنها به نام "غولهای آینده" یاد میشود.
فهمیدن رمز و اسرار آن پیچیده نیست، فرمولی بسیار ساده دارد. پیروی از الگویی که پیامبران الهی و مصلحان نوع بشر آن را بهکار بستند و از ملتهای گمنام و عقبمانده، انسانهای طراز نوین و متمدن ساختند. الگویی که مبنای عقلانی دارد و منطبق با سیره عقلا است. روشی که دین نیز آنرا تأیید و بر آن طریق ما را ارشاد میکند. این چه معجزهای بود که در بیابانهای مکه تمدنی براساس دانش زاده شد.
در همین قاره خودمان به دو کشور با ملت واحد و نژاد واحد یعنی کره شمالی و کره جنوبی بنگرید. تفاوت سطح زندگی و رفاه مردم در هر کدام چگونه است؟ تفاوت این دو قلوهای همسان در چیست؟
مثالی از دو سیاستمدار انگلیسی، تفاوت روشهای مدیریتی را روشن میسازد.
از میان سیاستمداران و نخست وزیران انگلیس نام دو تن یعنی "گلادستون" و "دیزرایلی" در کنار "چرچیل" و خانم "تاچر" از شهرت بیشتری برخوردار است.
گلادستون همان کسی است که آن جمله معروف را راجعبه قرآن در مجلس انگلیس گفته است.
دیزرایلی نخستوزیر انگلستان کار مهمی که انجام داد ازدواج با زنی بود که بیست سال از او بزرگتر بود و نزدیک به سی سال بهترین رابطه خانوادگی در میان سیاستمداران داشت.
وقتی از یکی از زنان سرشناس انگلیسی که با هر دوی این سیاستمداران سر میز شام بوده و راجعبه مسایل مختلف با آنها صحبت کرده است پرسیدند هر کدام از آنها را چگونه یافتی؟ گفته بود وقتی گلادستون را ترک میکردم احساس کردم او باهوشترین و دوستداشتنیترین مردم دنیاست. ولی زمانیکه سر میز شام با دیزرایلی به سر بردم وضع کاملا ٌ متفاوت بود. پس از صرف شام و گفتگو درباره مسایل مختلف و پس از جدا شدن از او احساس میکردم که من خودم باهوشترین و دوستداشتنیترین آدم دنیا هستم.
ایا تفاوت روشها را فهمیدید؟ شما کدام روش را ترجیح میدهید؟ یافتن راهی به درون قلب و مغز انسانها جنگ خاموشی است که فاتحان آن پیروزمندان واقعی هستند.