نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

دیکتاتورهای مخملی و سوگلی

شاید عده ای متخصص فن و صاحب دانش بتوانند با بررسی زندگی و احوالات مستبدین و دیکتاتورها آنان را تقسیم بندی کنند و انواع آنان را از هم متمایز سازند. اما این نکته مشهود است که عصر دیکتاتورهای نظام توتالیتاریست مانند نظام فاشیستی استالینیستی یا هیتلری و امثال آن یا عصر پادشاهی مطلقه که چه فرمان شاه, چه فرمان خدا سالهاست که به پایان رسیده است. دیکتاتورهای نیم قرن گذشته و دهه ی قرن کنونی دیکتاتورهای مخملی هستند. دیکتاتورهای عصر ارتباطات و اینترنت و ماهواره ناچارند بعضی مقتضیات عصر خود را گردن نهند. دیکتاتورهای امروزی اگر خود و اطرافیانشان نیز بخواهند مردم را سرکوب کنند کشته ها و ظلم و ستم و تبعیض و فساد اقتصادی و سیاسی آنان نمی تواند لاتعد و لاتحصی یعنی بی حد و اندازه باشد .
دیکتاتورهای مخملی باید روپوشی از مخمل بر لباس زرهی و جوشن و سپر و شمشیر خود بکشند. البته سیاستمداران باورمند به خدا و آخرت که مسلح به کنترل درونی و زیر تیغ کنترل بیرونی مردم و نهادهای مدنی و مطبوعات آزاد هستند با خود و ملت صادق هستند و مردم کشورشان در زیر سایه ی عدالت و آزادی و امنیت زندگی می کنند، اینان رستگارانند که مردم خود را به رستگاری و فلاح و رویش هدایت می کنند.
اما سیاستمدارانی که پیرو مکتبِ سیاست یعنی خدعه و هدف وسیله را توجیه می کند می باشند نیز باید بسیار هوشمندانه و با درایت باشند که از گزند خسارتهای حوادث مصون بمانند اگر چه عمر سیاسی آنان از همسالان بی تدبیرشان طولانی تر است ولی باز دوامی نخواهند داشت .
یکی از ظرافتهای رفتاری آنان باید پرهیز از کارهائی باشد که احساس حقارت را در کارگزاران دولت و مردم ایجاد نکند که منجر به نفرت و در نهایت انفجار خواهد شد . اشخاص حقوقی در حوزه ی اجراء نباید سوگلی یا سوگلی ها داشته باشند. پادشاهان در گذشته از میان زنان حرمسرا یک سوگلی داشتند که نهایتاً منجر به حسادتهای زنانه و درگیری هایی درون حرم می شد حالا اگر از رئیس یک مملکت تا مدیر دون پایه ی یک اداره سوگلی سیاسی داشته باشد و از باب ترجیح بلا مرجح سوگلی خود را بر دیگران برتری دهد . عملاً تیشه به ریشه ی حکومت خود می زند. گاهی سوگلی شخصیت حقیقی سوگلی شخصیت حقوقی آنها نیز می شوند مانند همسران و یا معشوقه های بعضی از دیکتاتورها از جمله موسولینی، هیتلر، چائوشسکو و امثال آنها که آخرینش خانم لیلی طرابلسی همسر زین الحاربین بن علی رئیس جمهور مخلوع تونس بود که بر مجاری قدرت و اقتصاد تونس مسلط بود و مظهر فساد در نظام استبدادی تونس شد . البته منظو راز سوگلی در این نوشته جنس مونث نیست . سوگلی های سیاسی می توانند مونث و یا مذکر باشند برای مثال در یک نظام فرضی صاحب منصبی از میان کارگزاران لشکری و کشوری فقط یک نفر را بر همه برتری دهد تا جائیکه جایگاه حقوقی دیگران نیز لگدمال تکبر و غرور و خودخواهی وی شود و وقتی به رفتار او اعتراض می شود به جای رسیدگی مورد تائید مجدد واقع شود.
البته مقصود این نوشته درس گفتارهائی درباره دیکتاتورها نیست که آنان از هر پَستی پَست تر بل هم اضل هستند . بلکه هدف تدبر در احوال آنان است که از مصادیق سیر افاقی وانفسی است تا چه کسانی اهل تدبر و تعقل باشند . می گویند مردی در حال احتضار از همه حلالیت می طلبید نوبت به شتر رسید، شتر خطاب به وی گفت اگر در روابط ما مظلمه ای واقع شده من شما را بخشیدم ولی واقعه ای را تا آخر عمر فراموش نمی کنم که در شبی بارانی در بیابان افسار مرا به دُم خر بستید و مرا پیرو او ساختید . انسان عاقل هیچگاه حیوانی مثل شتر که خداوند در قرآن او را به عنوان آیه ای از آفرینشِ خود نام برده و ما را به تدبر در خلقت او دعوت کرده و میزان پرداخت دیه قرار داده و مانند انسان به نفر شمارش می شود پیرو خر که در قرآن انکرالاصوات شمرده شده نمی کند.


آینده ی سیاستمدار

هر انسانی علاقمند است از آنچه ممکن است در آینده رخ دهد با خبر شود اما این دانشی است که به صورت انحصاری در اختیار خداوند است و هیچ فردی در این دانش با خداوند شریک نیست . در آیه 188 سوره ی اعراف راجع به پیامبر اسلام (ص) آمده است : " بگو من بر نفس خویش نفع و ضرری جز آنچه خداوند بخواهد مالک نیستم و اگر غیب می دانستم خیری زیاد به دست می آوردم و برایم بدی نمی رسید . من فقط نذیر و بشیرم."
یا در آیه ی 6 سوره ی فصلت می فرماید:" بگو من بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود ."
یا در آیه ی 50 سوره ی انعام می فرماید: بگو من بشری عادی هستم که گنجینه های الهی نزد من نیست غیب هم نمی دانم فرشته نیز نیستم من پیرووحی ام."
در همه ی این آیات و آیاتی دیگر از همین نوع مخاطب پیامبر (ص) است و از او خواسته می شود تا به مردم تفهیم کند که او بشری عادی است که بشیر و نذیر است و تابع وحی می باشد ،دانش و علم غیب ندارد .اگرپیامبر(ص)فاقدچنین دانشی است ادعای دانستن غیب برای دیگران نیز در حد یک ادعای بدون دلیل است . با کمی تامل در سرنوشت مستبدین و دیکتاتور هائی که از قدرت ساقط و رسوای عام و خاص می شوند در می یابیم که آنان تا چه حد از وقایع آینده بی خبر و نسبت به احوال خود و اطرافیانشان جاهل هستند. اگر می دانستند در آینده چه خبر خواهد شد شاید از تکبر و گردن کشی و نادیده گرفتن حقوق ملت دست می کشیدند و روش و شیوه ی حکومتداری خود را اصلاح می کردند آخرین این وقایع رویدادهای تونس است که در نوشته ی جداگانه ائی به آن پرداخته شده است .
اما انسان که با داشتن قدرت ابداع توانسته است مدال پر افتخار خلیفه ی الهی را در روی زمین نصیب خود سازد دست از تلاش و کوشش بر نداشته است وباابداعاتی که درعلوم انسانی ازجمله جامعه شناسی وروانشناسی وتاریخ  و علوم دیگر داشته و بهره گیری از تکنیک و فن آوری های مصنوع خود تا حدی توانسته  نقبی به آینده بزند. یکی از ساده ترین این روشها برای به تصویر کشیدن وقایع آینده تحلیل مسائل در دو سطح و پایه است . تجزیه و تحلیل تکنیکی به این معنی که  وقایع وحوادثی که در زمان حال در جریان است مورد دقت موشکافانه قرار خواهد گرفت و عوامل ریشه ائی آنها کمتر مورد توجه قرار می گیرد . با این روش یک آنالیزور و تحلیلگر تا حدی خواهد فهمید که روند کنونی نهایتاً منجر به چه حوادث و پیامدهائی خواهد شد . در این شیوه ی تحلیل و بررسی وقایع مشابه تا حد زیادی می تواند راهشگا باشد . مثلاً وقتی د رجامعه ای مانند تونس تمام مزایای اقتصادی در اختیار خاندان حاکم خصوصاً خانواده ی لیلی طرابلسی همسر دوم بن علی است، قانون برای تائید فساد آنها و ابزار سرکوب مردم است . صدای مردم شنیده نمی شود ، حقوق شهروندی آنان رعایت نمی شود . فقر و نفرت در چهره ی مردم دیده نمی شود ،مطبوعات سرکوب و سانسور اعمال می شود، رهبران مردم در زندان یا تبعید هستند، یک تحلیل گر با مقایسه ی همین نمودها با جوامع مشابه می تواند براحتی درک کند سرنوشت حکومتگران چه خواهد بود ولو آنکه در ظاهر جامعه پلیس و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با ایجاد جو رعب و وحشت و حکومت شبه پلیسی و نظامی همه چیز را به ظاهر آرام و امن نگه داشته باشند و دستگاه تبلیغات دولتی اعم از رادیو و تلوزیون و مطبوعات مرتباً در تملق و چاپلوسی مسابقه بگذارند و فریاد بزنند قبله ی عالم سالم باشد همه چیز در امن و امان است و رعیت دعاگوی حضرتعالی و درخوشی و رفاه هستند و کشور در همه ی شاخصه ها مقام اول است و امثال اینها ولی در زیر پوست جامعه حوادث دیگری در جریان است . در روش تحلیل بنیادی تحلیلگر فقط داده های جاری را تحلیل نمی کند بلکه به عوامل شکل گیری و ریشه ها نیز توجه دارد . مثلاً در همین مورد تونس به ساختار های قدرت ، نخوه حکومت داری در فرهنگ عربی اسلامی و امثال آن توجه می کند و نهایتاً پیش بینی می کند.
مثالی از تاریخ اسلام واقعه ی کربلا و شهادت امام حسین (ع) است . عده ائی در تحلیل این واقعه به دنبال جواب این سوال هستند که چرا پس از پنجاه سال نوه ی پیامبر توسط حکومتی که مدعی خلیفه ی پیامبر است به شهادت  می رسد و برای تحلیل  مسئله وقایع را از نزاع دو شاخه از قبیله ی قریش یعنی اموی و هاشمی شروع می کنند و به فرهنگ و عصبیت قبیله ائی می پردازند و تحول این نزاع را تا به عاشورا می رسانند . اما تحلیلگر تکنیکی از شهادت امام حسین (ع) می تواندپیش بینی کند که سمت و سوی جامعه در چه مسیری خواهد بود و وقایع آینده چگونه رقم خواهد خود . البته قصد این نوشته بیان دو تیتر از این موضوع است و بنای تحلیل جامع نیست ولی ممکن است خواننده ی محترم از خود سوال کند اگر مسئله به این سادگی باشد ، چرا شاهد سقوط شاه ایران و غافلگیری سازمانهای اطلاعاتی بزرگی مثل CIA یا ،Mi6 انگلیس و موساد و امثال آن بودیم ؟ چرا چائو شسکو در رومانی به آن سرنوشت گرفتار شد ؟ چرا دیوار برلین فرو ریخت؟ چرا هنوز عده ای از مستبدین بر روشهای غلط خود پافشاری می کنند و مثل بره ائی که می بینند همنوع آنها با کارد قصاب ذبح شده است ولی در صف انتظار ایستاده اند تا نوبت آنها برسد؟
واقعاً چرا؟ آیا قانون امهال و استدراج الهی را نمی فهمند که اینگونه خود و ملتی را به هلاکت می اندازند؟ جواب این مسئله در عین ساده گی بسیار بغرنج و پیچیده است . به نظر می آید طبیعت استکبار و برتری جوئی و زیاده خواهی واستعلافرد مستبد را کور و کر می کند  « صم بکم عمی فهم لایعقلون» همانگونه که در لحظه ی مرگ انسان فاقد شنوائی و بینائی می شود زمانیکه دل آدمی که مرکز فهم و احساس است بمیرد و قساوت قلب پیدا کند گوش و چشم باطن او کور می شود و انسان در تاری که به دور خود تنیده است خفه و نابود می شود . مسئله از ناحیه ی دیکتاتور روانشناختی و از ناحیه ی مردم جامعه شناختی است. اینگونه است که دیکتاتور در پایان راهش به دلقک سیرک شبیه تر است تا سیاستمدار عاقل فرد گرای مردم مدار . فقط احمق ترین مردم روی زمین از تعریف و تمجید و تملق دیگران خوشنود می شوند اما دیکتاتور می شود. پس ایراد از دل و عقل اوست . ویرانی جهان امروز از خوی استکباری است .
آنچه انسان برای فهمیدن آینده ی حوادث انجام می دهد تصویر مه گرفته ائی از یک عکس مات است ولی او قادر است با همین حداقلها از حوادث عبرت گیرد . پس هر سیاستمداری بالقوه دو نوع آینده داردو اوست که بایدیکی را انتخاب  کند.

کنترل

ممکن است عده ای بگویند سیاستمداران و صاحبان قدرت باید به سیستم کنترلی از درون مجهز باشند و براساس نجابت ذاتی و فرهیختگی و پرهیزگاری و عدالت با دوستان و دشمنان، با حامیان و منتقدین و مخالفین خود برخورد کنند، و سیاستمدارانی که صاحب ملکه ی عدالت و ایمان و خدا ترسی هستندهرگز دست خود را به ظلم علیه کسی بلند نخواهند کرد. این سخن در جای خود صحیح است ولی در تاریخ فقط چند مورد استثنائی وجود داشته است و یا در هر دوره ائی ممکن است یافت شود که بدینوسیله آنان خود را از چنبره ی فسادِ قدرت رهانیده باشند و هیچگاه استثناء نمی تواند قاعده باشد . عدم مکانیسمهای کنترل و سیستم ارزیابی به همراه جهالتها و آلودگیهای نفسانی و غرض و مرض و غرور وتفرعن و استبداد به رأی و مفاسد دیگر، صاحبان قدرت را ممکن است به لغزش بکشاند و جامعه را به تباهی و ضرر و زیان و انحطاط و ویرانی سوق دهد. پیامبر گرامی اسلام (ص) در آخرین ساعات حیاتش با وضع بیمار در مسجد در خطبه ی وداع خود فرمودند : « حق تعالی حکم کرده است که از ظلم ظالمی نگذرد و شما را به خدا، هر کدامتان را نزد محمد(ص) مظلمه ائی بوده باشد برخیزد و قصاص کند که قصاص دنیا نزد من محبوبتر از قصاص عقباست.همه می دانیم که مردی به نام سوادة بن قیس گفت در بازگشت از طائف که من به استقبال تو آمدم عصای شما به شکم من خورد پیامبر به بلال فرمودند به خانه ی فاطمه (س) برو و همان عصا را بیاور و وقتی عصا آورده و به پیامبر داده شد فرمودند کجاست آن پیرمرد من آماده ام تا قصاص شوم، مرد خود را به روی پیامبر انداخته و در حالیکه شکم ایشان رامی بوسید گفت: پناه می برم به موضع قصاص رسول خدا از آتش جهنم، مسجد پیامبر یکپارچه شیون و گریه بود . پیامبر پرسید ای سواده ! آیا قصاص می کنی یا عفو؟ گفت عفو می نمایم. پیامبر دعا کرد: خداوندا تو از سواده بگذر، چنانکه او از رسول تو گذشت." اگر وضعیت پیامبر این است حکایت ما چگونه خواهد بود ؟ فقط می گوئیم بارالها بر ما رحم کن و از تقصیرات ما در گذر . آیا به جز پیامبر و تعداد معدودی از انسانهای مومن ، ما و امثال ما نیز از کنترل درونی برخور داریم؟ یا خود و دین و ایمانمان را به بهای اندکی از مال و قدرتِ دنیوی چوب حراج می زنیم؟ پس ما انسانها نیازمندیم تا نهادها و قوانین وابزارهای مدنی در جامعه باشد که بر ما نظارت داشته باشد.اهرمهائی عقلائی، عرفی و بشری همراه با کنترل اخلاقی و عقیدتی  و بسترهای مناسب فرهنگی که می تواند ضریب خطا و انحراف و فساد را در جامعه به حداقل برساند . اگر میزان فساد و جرم و جنایت و ظلم و ستم در بعضی از جوامع نسبت به جوامع دیگر کمتر است نه از سر دینداری و وجود کنترلهای درونی است بلکه کنترلهای بیرونی چنان قدرتمند است که تبعیت از قانون و تخطی نکردن از آن یک سنت عرفی عمومی شده است .یکی از مواردی که چالش هرحکومتی است،نحوه ی برخورد حکومت با منتقدین ، مخالفین و دشمنانش است .به صورت طبیعی انسانها و حکومت ها در برخورد با دشمنان انتقام جویانه رفتار می کنند، موارد استثنائی از بحث ما خارج است . نمونه های اعلای رفتار مناسب در این زمینه که می تواند الگو باشد، برخورد تربیت یافته گان و اصحاب راستین پیغمبر و علی الخصوص امام علی (ع) با مخالفین حکومتی از جمله برخوردایشان باخوارج تاقبل ازاتخاذمواضع مسلحانه ی آنان است که می تواند یک مشی فقهی و حقوقی برای تمامی مسلمانان باشد . در قرآن که منبع اصلی و اول اجتهاد است خداوند به وسیله ی وحی  پیامبر را در نحوه ی برخورد با دشمنان و متجاوزان کنترل می کرد و از توسل به روشهای ناروا باز می داشت وبر صلح طلبی و گذشت و عدالت تاکید می کرد.
آیات 190 و 192 و 194 سوره بقره: با کسانیکه با شما می جنگند در راه خدا بجنگید ولی از حد تجاوز نکنید... اگر دست کشیدند پس همانا خدا آمرزنده و مهربان است ... پس هر کس به شما تجاوز کرد به همان مقدار با او برخورد کنید و تقوی پیشه کنید.
آیه ی 2 سوره ی مائده : بد رفتاری و کینه ی گروهی که شما را از مسجد الحرام باز داشت واندارد که تجاوز کنید... تقوی پیشه کنید که خداوند شدید العقاب است .
آیه ی 8 سوره ی مائده: ای مومنان قیام کنندگان برای خدا و گواهان به داد و عدالت باشید و بد رفتاری و کینه ی گروهی شما را واندارد که از عدالت خارج شوید. عدالت بورزید که به تقوی نزدیکتر است و تقوی پیشه کنید که خداوند به آنچه عمل می کنید آگاه است.
آیه های 126 و 127 سوره ی نحل: اگر به مقتضای حقوقی خواستید کیفر عادلانه بدهید باید در حد مقابله به مثل باشد و اگر صبر کرده، گذشتید ، بهتر است و تو ای پیامبر صبر پیشه کن...
به تجربه ثابت شده است که سیاستمدارانِ صاحب قدرت و صاحبانِ مال و ثروت آخرین نفراتی بر روی کره ی زمین هستند که به نصیحتی گوش می کنند. قدرت و ثروت تیز آبی است که به سرعت انسان را در خود حل می کند تاجائیکه همسر و فرزندان نیز آنها را نمی شناسند تا چه رسد به دوست و رفیق و کسانیکه یه قیامت باور قلبی دارندبایدبدانندکه هیچکس ورز و گرفتاری دیگری را نمی تواند قبول کند و در دست هر کس فقط نامه ی اعمال خود اوست لذا نباید هیچگاه فراموش کنیم که تمامی عذرهای دنیوی در قیامت مسموع نخواهد بود. پس برای جلوگیری از فاجعه ی بزرگ باید تن به مکانیسمهای نظارتی داد و پذیرای نقد و انتقاد شد .وبه این حق شرعی وقانونی گردن نهاد.