کلام در همه مظاهر آن مخفی، علنی، شفاهی و مکتوب سلاحی است که فکر و ذهن انسان را نشانه می گیرد. در صورتیکه بتواند بر احساسات غلبه کند قادر خواهد بود تا اعماق جان انسان نفوذ کند و آدمی را به اسارت خود درآورد. تبلیغات که با ابزارهای متفاوت برای گروه ها و مخاطبهای مختلف صورت می گیرد یا شایعاتی که در جامعه پراکنده می شود اساس و شالوده عملیات تخریب مادی و معنوی است که در واقع پایه های اساسی «جنگ روانی» است. دامن زدن به «تبلیغات ناامنی» در جامعه، آحاد جامعه را در معرض هجوم دائمی فشارهایی قرار خواهد داد که قدرت تصمیم گیری معقولانه و بخردانه را از آنها سلب می کند.
تحلیل صحیح امنیت یا ناامنی مبتنی بر رهیافتی جامعه شناسانه ، روانشناختی، فرهنگی، سیاسی و مدیریتی است. تجربه نشان می دهد که توسعه فقر از عوامل اساسی ناامنی و گسترش آن در جامعه است .
همچنین شکاف مدیران و مردم و فعال شدن شکافهای قومی، مذهبی نیز می تواند بر احساس فراگیری نا امنی بیفزاید در چنین شرایطی پخش خبر یک قتل یا آدم ربایی حتی خبر اهمال و بی مبالاتی سیستم درمان که منجر به مرگ بیمار میشود و امثال آن تمامی آنچه در حوزه مدیریت بحران انجام می شود پنبه می کند. جامعه به یک حالت انتظار شدید برای شنیدن می رسد در چنین وضعیتی اگر بلندگوهای دستگاه های ارتباط جمعی واقعیات را صحیح منتقل نکنند خیال میدان وسیعی خواهد گرفت و شایعات ساخته می شود، مردم برای فهمیدن به منابعی مراجعه می کنند که در انگیزه و صداقت آنان تردید هست، نتیجه چه خواهد بود؟ دلهره، اضطراب و ترس که موجبات بی اعتمادی عمومی را فراهم خواهد کرد.
نقش مدیریت در اداره بحران تا چه اندازه است؟ همه دوست دارند ساده ترین جواب برای مشکلترین سوالات را بشنوند هر چه سریعتر مقصر را در میان دستگاههای اجرائی یا انتظامی پیدا کنند تا صورت مسئله پاک شود. آیا مسئولین کم کاری می کنند؟ یا اصولا ریشه های نا امنی فراتر از آنست که فقط در حوزه های اجرائی قابلیت حل آن ایجاد شود. مطمئنا ابتکارات مدیران مربوطه با بهره گیری از ابزارها و تکنیک های روزآمد تا حدی التیام بخش این زخم خواهد بود ولی باید مشکلات و معذورات آنان نیز شنیده شود.
برخی از ناامنی ها قابل انکار نیست و کالبد شفافی آن ما را تا اعماق جامعه خواهد برد. در دهه بیست میلادی رکود اقتصادی در آمریکا گانگستریسم را در شکل مافیائی و جنایتکارانه در کف خیابانهای شهرها و حوزه های اقتصاد و حتی سیاست مسلط ساخت. فقر و بیکاری، مهاجرت پذیری شهر بندرعباس، تاخیر در ازدواج جوانان، بخل و خست در عدم استفاده از انسانهای با تجربه، تنشهای سیاسی و دهها مسئله و موضوع که بعضی از آنها را نمی شود مکتوب کرد و همچنین عدم ابتکار و کهنه بودن اندیشه و ابزار و امثال آن به ناامنی و احساس عدم آن دامن خواهد زد. خداوند در سوره قریش به دو مولفه امنیت اقتصادی و آرامش عمومی در میان اعراب اشاره می کند (الذی اطعمهم من جوع و امنهم من خوف) خداوند آنان را از گرسنگی سیر ساخت و از ترس و خطر ایمن ساخت. مرحومه پروین اعتصامی، شعری تحت عنوان (مست و محتسب) دارد که یک بار دیگر از سر تامل و دقت می بایست تمامی آن خوانده شود.
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است، افسار نیست.
.....
قرآن پیامبر اسلام را به عنوان الگو (اسوه) معرفی میکند. و "لقد کان لکم فی رسولالله اسوه حسنه" مقصود از اسوه حسنه چیست؟
در صورتیکه ما قائل به ثبوت ارزشها و اخلاق باشیم منطق عملی رفتار و کردار اشخاص میتواند فراتر از حصار جغرافیایی یا طبقه و شرایط و موقعیتهای اجتماعی و سیاسی باشد. الگو بودن پیامبر میتواند به این معنا باشد که رسول خدا در سیرهی عملی خود مطابق با اصول اولیه اخلاق و معیارهای اولیه انسانیت و متأثر از وحی رفتار میکرد و هیچگاه از اصول خود تخطی نمیکرد و یا برای رسیدن به اهداف خود وسائل نامشروع و غیر اخلاقی را به استخدام خود در نمیآورد. بنابر آنچه گفته شد پیامبر اصول ملغی شده را در زندگی سیاسی، اجتماعی و خانوادگی خود به کار نمیگرفت که از جمله آنها چند اصل ذیل است:
1- اصل غدر:
ممکن است عدهای خصوصن اهل سیاست تصور کنند که موفقیت یا پیروزی بدون خدعه و نیرنگ و غدر و خیانت امکانپذیر نباشد، لذا برای رسیدن به هدف تمسک و توسل به آنها را جائز میدانند. مسلمان تحت هیچ شرایطی نباید به آنها متوسل شود خصوصن از همه رذائل و علیالخصوص دروغ پرهیز کند وگرنه از دایره مسلمانی خارج میشود.
2- اصل تجاوز:
پیامبر به ما آموزد که باید حد را در همه شرایط حتی با دشمن رعایت کرد، تا جاییکه اسب ما میرود نباید رفت. حقوق همه را باید پاسداشت، حتی کافرین و مشرکین نیز از حقوقی برخوردارند.
قرآن میفرماید: "و قاتلوا فیالسبیلالله الذین یقاتولنک ولاتعتدوا" یعنی با کافران که با شما می جنگند بجنگید، ولی (لاتعتدوا) از حدود شرعی و قانونی و انسانی خود فراتر نروید.
3- اصل قدرت و اعمال زور:
اصل قدرت یعنی توانا بودن برای آنکه دشمن در ما طمع نکند همان استراتژی بازدارندگی، جامعه اسلامی باید چنین باشد. ولی مسلمان نمیتواند با اعمال زور و انجام معصیت و گناه سلطهگر شود.
4- اصل انظلام و استرحام:
پیامبر و اوصیای او و تربیتیافتگان مکتب او در مقابل دشمن قوی ، استرحام یعنی کج کردن گردن و التماس و زاری نداشته و نخواهند داشت همانگونه که انظلام و تن به ظلم نمیدهند.
5- اصل سادگی در زندگی و دوری از ارعاب:
پیامبر در زندگی خود ساده بود. بیپیرایه و بیحواشی و اشرافگرایی. سادگی در خوراک، پوشاک، مسکن و معاشرت و در برخورد با افراد نیز روشش سادگی بود. با ارعاب و ترساندن و ایجاد وحشت و تروریسم و بگیر و ببند بیگانه بود و این روش به عنوان شیوه فرعون توسط قرآن محکوم شده است.
پیامبر در مسائل شخصی نرمش داشت و از خشونت در دعوت و تبلیغ پرهیز میکرد، اهل مشورت و هوادار آزادی عقیده و عدم اکراه در پذیرش دین بود. پیامبر (رحمةللعالمین) رحمت برای همه جهانیان بود.
عشق به او، دوستی اهل بیت، صحابه و شاگردان و همه مسلمانان و مؤمنان است. تبعیت از او عشق به انسانیت و ارزشهای جاویدان انسانی است.
(لن تنالوالبرحتی تنفقوامماتحبون) به نیکوکاری نمی رسید مگر از آنچه که بیشتر دوست دارید انفاق و بخشش کنید(قرآن)
عظمت انسان به دانش و اخلاق و فضیلتهای فردی و اجتماعی است. عظمت شهرها به خیر عمومی و فضائل مدنی است. اگر مولوی چراغ به دست به دنبال انسان است و آنرا آرزو می کند در عصر کنونی باید سراغ از شهر به مفهوم امروزی و مدرن آن گرفت که با فضیلتهای مدنی اش و خیر عمومی عظمت یافته و موجبات آرامش شهروندان و مردمی است که در آن زیست می کنند. نشان و علامتهای آرام بخش شهر بندرعباس در کجا باید جستجو کرد؟
صحنه اول: زنان و مردانی که کپسولهای گاز بر دوش یا در گاری و سواری و باری گذاشته به دنبال بیست کیلو گاز مایع روانند، بو می کشند تا شاید آنرا بیابند.
صحنه دوم: بیماران درمانده و مظلوم که از شهرها و روستاهای استان به بیمارستان مرکز استان آمده اند یا آواره استانهای همجوارند. تنها مرکز ام.آر.آی استان با نوبتهای طولانی در انجام کار یا اعلام نتیجه که در بسیاری از موارد عملا برای بیماران خصوصا اورژانسی فائده ای ندارد. حکایات و شکایات عرصه بهداشت و درمان به نحوی است که مردم استان هر روز با آن درگیر هستند .
صحنه سوم: مهرماه و گشایش مدارس و نگرانی اولیا از وضعیت مراکز آموزشی و کیفیت تحصیل و تدریس و وضعیت نابسامان و نگرانیهای مضاعف اهالی شریف حوزه آموزش و فرهنگ و تربیت، نابسامانیهای ساختاری که از سالها بر روی هم انباشته شده است.
صحنه چهارم: شهر غضب شده، تصرفات غیر مجاز و رد پای تجاوز به حقوق مردم و تشنگی شهر برای اعمال صحیح قانون در این زمینه.
صحنه پنجم: توزیع نابرابرکاربریها، معضلات حمل و نقل شهری وکالبد شهری که با فضای سبز و درخت و طراوت قهر است. شهر خاکستری، شهری که تشکلهای مدنی و مردمی و آرا و اندیشه ها و نظرات آنان در فضای آن نیست .شهری که شورا و نمایندگان مردم و هر چه رنگی از مردم دارد در آن غائب است.
و عدد این صحنه ها در نمایشنامه بندرعباس چند رقمی است؟
حمل کپسول، نوبت ام آر آی، آموزش و پرورش و هنر و فرهنگ و ... با دستهای با کفایت کسانی حل خواهد شد که برای گشودن گرهها پیرو مذهب اندیشیدن و مسوول بودن هستند.آنانی که درعمل بی ادعاهستند. به قول مرحوم سعدی علیه الرحمه
دریاب کنون که نعمتت هست به دست
کاین دولت و ملک می رود دست به دست