اسلام با امر به خواندن ( اقرء باسم ربک) شروع شد. با اخلاق کریمانه، تدبیر و پایمردی و اخلاص پیامبر، وفاداری و بخشندگی خدیجه و گذشت و فداکاری های اصحاب، (مهاجر و انصار) تداوم یافت. وقتی شاخه اموی قریش لباس خلافت بر تن کردند، استبداد و جنایت پوشش مقدس گرفت.
اسلام توسعه جغرافیائی یافت اما اصلاح فرد و جامعه فراموش شد.
همه چیز می بایست در خدمت حاکمان جدید باشد. کسانیکه بر منبر پیامبر می نشستند با پیام او بیگانه بودند. دانشمندان و اهل فرهنگ و هنر زیر تیغ گزمه ها و داروغه ها و جلادان و محتسب بودند.
ملتهای تازه مسلمان خصوصا ایرانی ها به عنوان مجوس، مسلمانی آنها به رسمیت شناخته نمی شود. رعیتی درجه دوم و چندم که حتی حق ازدواج با دختران عرب نداشتند. با اینهمه بزرگترین دانشمندان در رشته های مختلف دانش اسلامی و ادبی و علوم دقیقه ایرانی بودند. هدف از ورق زدن تاریخ گذشته تازه کردن زخمهای کهنه نیست، مقصد عبرت گرفتن و درس آموختن از گذشته است. چگونه دستگاه استبدادی تحت نام دین و به اسم خلافتُ مسلمانان و نخبگان جامعه را تحت آزار و اذیت قرار دادند.
یکی از شیوه های سرکوب، برچسب (زندیق) ، (قرمطی)، (رافضی) و امثال آن بر منتقدین بود که سرنوشت آنان را با شکنجه ، غارت و مرگ و مصادره اموال همراه می ساخت. چرا این ملت تا این حد خسارت انسانی و مالی باید تحمل کند؟ چرا امت اسلامی واژه ای باشد که هیچگاه مصداق عینی نمی یابد؟ گزارش قتلهای سیاسی در نوشته های تاریخی فراوان است.
دو نمونه از آن یکی گزارش مورخ نامدار ایران ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی از ذکر بردار کردن امیر حسنک وزیر است. از زیباترین و تاثیرگذارترین فصول تاریخ بیهقی که بسیار آموزنده است. و دیگر، گزارش محمدبن عبدوس جهشیاری در کتاب الوزراء و الکتاب از کشته شدن دانشمند ایرانی روزبه دادویه یا همان عبدالله ابن مقفع است. رودکی در مرثیه شهید بن حسین بلخی شعری سروده که ذکر حال این دوست .
کاروان شهید رفت از پیش
وان ما رفته گیرومی اندیش
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
زمانیکه علی ابن ابیطالب (ع) سکان کشتی خلافت را بر عهده گرفت، مدتها بود که توفانهای سهمگین بر پیکره آن وارد شده بود. ترور خلیفه دوم و قتل خلیفه سوم، سایه سنگین شمشیر نظامیان و توطئه مدعیان خلافت چنان بود که امام علی (ع) فرمودند: من وزیر و مشاور باشم برای شما بهتر از آن است که امارت و فرمانروائی را به عهده گیرم.
هجوم مردم برای بیعت با ایشان حجت را تمام کرده بود. چندی بعد قاسطین در برابر آزادی، ناکتین در برابر شعار عدالت و مارقین در برابر شعار آگاهی علی (ع) قد علم کردند. در رمضان سال چهلم هجرت در حالیکه، فزت و رب الکعبه به خدای کعبه رستگار شدم را بر زبان راند ضربت شمشیریک خارجی بر زندگی او پایان بخشید.با صلح امام حسن با معاویه عملا پرونده خلفا راشدین بسته شد. معاویه گامهای نهائی را برداشت. آخرین میخها بر تابوت خلافت، شورا و بیعت زده شد. شاخه اموی قریش که قبلا در جبهه باطل علیه حق بودند، امروز در جبهه داخلی، حق را علیه حق گرفته اند. حکومت اموی که مشروعیت خود را بر ادعای باطل خونخواهی خلیفه مقتول عثمان بنا گذاشته بود، از راه تحریک، سرکوب و فشار، قتل و تحمیق و دروغ پایدار ماند. اساس خلافت در اسلام تغییر ماهوی و ذاتی یافت. سنت نبوی متروک ماند. ایدئولوژی و فرهنگ جاهلیت و ارزشهای آن احیا شد. مسلمانان این پیشگوئی را به پیامبر (ص) نسبت دادند که خلافت نبوی پس از او سی سال خواهد بود، و بعد از آن ملک لدود «سلطنتی ستیزه جو» خواهد آمد. اصولی که در سی سال گذشته ملاک انتخاب خلیفه بود به کناری نهاده شد و شمشیر و چکمه نظامیان از نوع سرداری به نام «بُسر بن ابی ارطاة مشهور به قاتل بچه ها و امثال او به همراه دستگاه تبلیغاتی فریب و دروغ و توزیع اموال بیت المال پایه های حکومت اموی گردید. معاویه عنوان خلیفه خدا را بر خود برگزید، املاک خالصه ای که سربازان با جنگ گرفته بودند خود تصرف کرد. حکومت؛ مطلقه و او حاکم علی الاطلاق و مسلمانان تبدیل به رعیت شدند. آنچه پیامبر و اصحاب از آن می ترسیدند بر سر مسلمانان آمد.
او خود را بر تراز شرع و قانون و قصاص و قضا می دید هر تهدید بالقوه را می توانست نابود کند. اکنون حکومتی بدتر از قیصر «روم» و «کسری» فارس بر جامعه مسلط شده بود که علی (ع) مسلمانان را از آن بر حذر داشته بود. حکومت بر جان و مال و آبرو و دین و دنیا و آخرت مردم مسلط شده بود. کسانی که هنوز خاطرات آزادی و برادری و اکرام و احترام عصر پیامبر (ص) و جانشینانش را به یاد داشتند از خود می پرسیدند دولت اموی چه وجه مشترکی با پیام محمد (ص) دارد.
مردم با دیدن قیافه مردی منفور و شیاد که خود را بر جامعه تحمیل کرده بود و خود را خلیفه خدا می نامید چه حالی داشتند، معاویه آخرین ایستگاه اسلام محمد بود و از طرفی شروع و گسترش سلطنتی که بر جان و جسم مردم حاکم شد. وقتی منقرض شدند شیوه های حکومتداری آنها در عباسیان باز تولید شد. از خود می پرسیم آیا از ارواح شیطانی آنها می توان گریخت.
دانیال به شاه گفت تعبیر خواب تو اینست : "ای پادشاه شما شاه شاهان هستید ، زیرا خدای آسمانها به شما سلطنت و قدرت و توانایی و شکوه بخشیده است. اما وقتی سلطنت شما به پایان رسد، سلطنت دیگری (منظور حکومت ماد و پارس است) روی کار خواهد آمد که ضعیف تر از سلطنت شما خواهد بود. پس از آن سلطنت سومی (منظور حکومت یونان است) که همان شکم مفرغی آن مجسمه باشد روی کار خواهد آمد و بر تمام دنیا سلطنت خواهد کرد. پس از آن سلطنت چهارم (احتمالاٌ حکومت روم است) به ظهور خواهد رسید و همچون آهن قوی خواهد بود همه چیز را در هم کوبیده خرد خواهد کرد. همانطور که دیدید پاها و انگشتهای مجسمه قسمتی از گل بود. این نشان میدهد که این سلطنت تقسیم خواهد شد و بعضی از قسمت های آن مثل آهن قوی و بعضی مثل گل ضعیف خواهد بود. مخلوط آهن و گل نشان می دهد که خانواده های سلطنتی سعی خواهند کرد از راه وصلت ٰ بایکدیگر متحد شوند ولی همانطور که آهن با گل مخلوط نمی شود آنها نیز متحد نخواهند شد. اما معنی سنگی که بدون دخالت دست انسان از کوه جدا شد و تمام آهن، مفرغ، گل، نقره و طلا را خرد کرد اینست که در دوران سلطنت آن پادشاهان، خدای آسمانها سلطنتی بر پا خواهد ساخت که هرگز از بین نخواهد رفت و کسی بر آن پیروز نخواهد شد، بلکه همه آن سلطنت ها را در هم کوبیده مغلوب خواهد ساخت و خودش تا ابد پایدار خواهد ماند.
دانیال گفت: خداوند آنچه را که در آینده اتفاق خواهد افتاد به پاد شاه نشان داده است.تعبیرخواب همین است که گفتم.قصه ی دانیال به تفصیل درکتاب مقدس آمده است. یکی از آرزو های انسان اطلاع یافتن از آینده است .ودرفرهنگ دینی خصوصاٌ اسطوره های یهودیت که نمونه ها و مصادیقی از آن در کتاب مقدس گزارش شده است درهمین راستاست. قصه انبیاء بنی اسرائیل از جمله اشعیاء، ارمیاء، حزقیال، دانیال، حبقوق،صفنیا،حجی، زکریا، تعبیر خواب های یوسف و ملاکی نبی و پیامبری که مبشر آمدن حضرت مسیح (ع) است و شاید آخرین پیامبر بنی اسرائیل است1. مکاشفه یوحنا که گزارشی از رویداد های آخر الزمان است و جزئی از فرهنگ مسیحیت است ،همه حاوی نمونه هائی ازگزارش رویاهاوتعابیر آنهاوپیشگوئیهای تاریخی خصوصاراجع به آینده قوم یهوداست. پیشگویی حوادث آینده از عهده انسانهای معمولی خارج است اما پیش بینی مشروط علمی در طبیعت صورت می گیرد، ولی پیش بینی های اجتماعی، سیاسی، نیاز مند دانش و اطلاعات فراوانی است که ممکن است بعضی از اشخاص یا موسسه های مطالعاتی ، استراتژیک واطلاعاتی بتوانند تا حدی از عهده آن برآیند. فایده مطالعه پیشگوی هایی که در گذشته صورت گرفته است.جنبه عبرت آموزی و تربیتی آنست. اگر اشخاص یا ملت هایی از تاریخ درس نگیرند هیچ آموزگاری نیست که بتواند به آن ها بیاموزاند.
1.البته اشعیای نبی هفتصد سال قبل از مسیح (ع) مبشر آمدن او بوده است.