بلطجی یک اصطلاح عامیانه ی عربی مصری به
معنی حقه باز، کلک و چاخان است . در زمان تجمعات مردم مصر در میدان التحریر،میدان آزادی قاهره بر علیه حکومت مبارک ،جمعی از ماموران حکومتی
لباس شخصی سوار بر شتر مردم معترض را مورد حمله قرار دادند. این جمعیت شتر سوار به
نام " بلطجیه" معروف شدند و بدین طریق این واژه وارد ادبیات سیاسی عربی
شد . معادل
فارسی آن چماق دار ،لمپن، و اراذل و اوباش سیاسی است . اگرچه هوشیاری مردم مصر و استقامت آنان و عدم همراهی ارتش با نظام
سرکوبگر ،توطئه ی حکومت برای عراقیزه کردن مصر و ایجاد رعب و وحشت ناموفق شد . بار
دیگر همین گروه سرکوبگر در رژیم لیبی مردم آن دیار را قتل عام کردند . قذافی مانند مبارک
مدعی شد این گروه جمعیت مردمی است ولی جهان شاهد بود که بسیاری از این
مزدوران حتی ملیت لیبیائی ندارند. مزیت عصر ارتباطات امکان دروغ و سانسور را
به حداقل رسانده است ولی دیکتاتورها و اعوان و انصار و اذناب آنان مانند کبک سرخود
در برف فرو کرده اند. در سیستم های فاسد و استبدادی معمولاً خادمین و چاکران و
نوکران خانه زاد برای جلب رضایت دیکتاتور متوسل به دروغ و چاپلوسی، ناسزاگوئی و
فحش و تهمت برعلیه مخالفین می شوند تا موقعیت سیاسی و اقتصادی خود را تثبیت
کنند، اما رسوائی زمانی است که خود دیکتاتور متوسل به دروغ می شود . این زمانی است
که دیکتاتور با همه ی قدرت پوشالی تبدیل به دلقک سیرک می شود که مایه ی مضحکه ی
مردم می گردد،مردم شعار می دهند :" ازهاری گوساله نوار که پا ندارد."
حالا سرهنگ متوهم لیبی که به کمتر از امیرالمومنین مسلمانان جهان و رهبر انقلاب سوسیالیستی،
ناسیونالیستی عرب راضی نبود دلقک سیرک سیاست شده است .
در چنین وضعیتی دیکتاتور صفات و فضایلی
برای خود قائل می شود که در او نیست و آنچه که در او هست یعنی ضعف ها و نقص های
خود را با کمک تحریف و نماسازی و توجیه ،به صورت ایده ال در می آورد و به دیگران
نشان می دهد . بدین سان در کنار خود واقعی اش یک خود ایده آل و بی نقص هم می
نشاند. وی که در حلقه ی اطرافیان خود ساخته در محاصره قرار گرفته است مرتباً تملق
و چاپلوسی و اطلاعات دروغ و کذب می شنود حالا او پهلوان پنبه ائی بیش نیست که همه
چیز به او دیکته می شود . شاه ایران می گفت مردم مرا دوست می دارند، صدام می گفت
مردم عراق به او 100% رای داده اند، بن علی و مبارک در هر انتخابات با اکثریت قاطع
پیروز میدان بود و قس علیهذا از باب فعلل و تفعلل. ولی خداوند در کمین ستمکاران
است آنها در تور سنت « امهال و استدراج » اسیر خواهند شد .
27 ساله بود که به همراه جمعی از افسران علیه
حکومت سلطنتی وقت کودتا کردند.از آنزمان بیش از 40 سال می گذرد آنها به شدت متاثر از
ناصریسم و افسران حاکم مصری بودند. عصر آنها دوران ناسیونالیسم و سوسیالیسم عربی
بود ناصر در مصر، حافظ اسد در سوریه، صدام
حسین در عراق و قذافی در لیبی جریان نو در سیاست عربی بودند . علی عبدالله صالح
یمنی نیز در راستای سیاستهای آنان بود . اسد و صدام بعثی بودند و ناصر و قذافی
نشان نظامی داشتند. آنها می خواستند تا اعراب را به راه جدیدی بکشانند که به ملیت
عربی افتخار کنند اما سرانجام عبرت انگیزی داشتند . خداوند با ناصر در مصر یار بود
که او را از این دنیا برد قبل از آنکه به یک دیکتاتور تمام عیار تبدیل شود . صدام
پست ترین دیکتاتور قرن بیستم بود که پس از جنایتهای نابخشودنی با خفت و خواری
مجبور است در پیشگاه دادگاه عدل الهی بایستد. حالا نوبت به قذافی رسیده است، مردی که در طرابلس به نام امیرالمومنین
خطبه های آتشین نماز جمعه را می خواند. برای تبیین دیدگاههای ایدئولوژیک خود که
معجونی از ناسیونالیسم و سوسیالیسم عربی و اسلام است کتاب سبز را نوشت که سبز او
تو زرد از کار در آمد.
گفتن و نوشتن و نصحیت کردن و موعظه و امثال
اینها در مورد هیچ دیکتاتوری کارساز نبوده و نخواهد بود، آب در هاون کوبیدن است.
" صم بکم عمی فهم لا یعقلون" حالا دیکتاتور قصه ی ما که زمانی یکی از
چهره های جذاب برای جوانان سیاسی و مبارزین در خاورمیانه بود علاوه بر قتل و کشتار
به بلاهت و حماقت نیز دچار شده است . مصاحبه ی وی با شبکه ی بی بی سی باور نکردنی
است وقتی تظاهرات ضد دولتی را هواداران خود می نامد و بارها به خبرنگار می گوید
شما نظام لیبی را نمی شناسید.
زمانیکه خبرنگار از وضعیت شهر بنغازی که
درتصرف مخالفین اوست از قذافی می پرسد می گوید آنان وابسته گان القاعده
هستند که جوانان را با مواد مخدر گمراه کرده اند وقتی تاثیر مخدر تمام شود آنها
دوباره هواه خواه ما خواهند شد . وی مثل همیشه غرب و آمریکا را متهم می کند که
درصدد اسقاط نظام او هستند. شیوه ی اندیشیدن و عمل کردن دیکتاتورها مشابه است .
وجود مخالفین خود را انکار می کنند وقتی مجبور به اعتراف هستند آنان را خارجی
،وابسته و عوامل بیگانه می شمارند. به جای تعامل و گفتگو صحبت از ایستادگی تا
آخرین فِشنگ و تیر می کنند. قذافی و سیف الاسلام فرزند دومش که حالا خبرنگاران
عربی او را صاحب< سخافه> به جای « ثقافه» می نامند دستور کشتار مردم صادرمی
کننداین حکایت بسیارعبرت انگیز است.
حکومتی با ثروتهای افسانه ائی نتوانسته است
6 میلیون جمعیت کشورش را راضی نگه دارد اما 42 سال ثروت ملی را به حساب خود واریز
کرده که حدود 103 بیلیون دلار آمریکائی تخمین زده می شود . در تمام این سالها
بلندگوهای قذافی برای نجات مسلمانان و اعراب و جهان لاینقطع به گوش می رسید. حکایت
خیمه و شتر و محافظین مونث و جملات قصار او در حمله به آمریکا و اسرائیل و رهبران
عرب بارها تیتر اول اخبار رسانه ها بود . حالا دیکتاتور ممکن است دچار سرنوشتی مشابه
صدام شود. آمریکا و انگلیس منتظرند تا به بهانه ی دفاع از مردمٰ کشور لیبی را
اشغال کنند. دیکتاتوری و لجبازی سرهنگ بهانه ی آنهاست اگر این اتفاق بیفتد آمریکا
و متحدین آنها در یک بازی سیاسی دیگر برنده می شوند آنها از اینکه اشغالگر نامیده
شوند ابائی ندارند ولی تاریخ ،دیکتاتور لیبی را به اندازه ی صدام در کنار آمریکا و
انگلیس مقصر خواهد شناخت . خاورمیانه تاب دیکتاتور نداردمردم به دنبال تغییرند.
سه گانه ی زر و زور و تزویر در فرهنگنامه ی
شریعتی مثلث سلطه ی استبدادی قلمداد شده است . استعمار و استثمارواستحمار وجه دیگری از
همان مثلث است که شریعتی در نوشته های خود به آن پرداخته است.عده ائی از سه گانه ی
استبداد، فساد و وابستگی و تبعیت در تحلیل نظامهای دیکتاتوری از نوع ریاستهای
مادام العمر در کشورهایی مانند مصر و تونس و امثال آن سخن گفته اند.در مورد ترتیب
آنها گروهی فساد -استبداد و وابستگی و جمعی استبداد و فساد را مدل تحلیلی
خود قرار داده اند. استبداد در مبارزه با آزادیها و نادیده گرفتن حقوق بشر و زیر
پا گذاشتن قانون و سرکوب و تزویر و تقلب در انتخابات و امثال آن تجلی می کند.
روسای جمهور مادام العمر و احزاب وابسته به آنها در همه ی انتخابات پیروز می شوند،
مبارک، بن علی ، علی عبدالله صالح و ...
فساد در ابعاد اقتصادی آن و غارت ثروت ملی،
نظام انگلی سرمایه داری وابسته، تحمیل فقر و بیکاری بر مردم ، کوچک شدن طبقه ی متوسط
جامعه و بالا رفتن آمار افراد زیر فقر و تشکیل طبقه ی نوکیسه ، گسترش اعتیاد و
فحشا و رشوه و ناکارآمدی دولت و رشد باندهای مافیائی و امثال آن تجلی می کند.
ثروتهای بادآورده ی بیلیونی سرکرده ها، خانواده و اعوان و انصار آنها نمونه های
بارز آنست .
تبعیت و وابستگی در نوکری آنان به قدرتهای سلطه
گر از جمله آمریکا و اسرائیل و عدم استقلال کشور ظهور و بروز می کند. این تثلیث شوم همان
بختک شیطانی است که راه نفس کشیدن توده های مردم در کشورهای استبداد زده را بسته
است و مصداق اعلی ظلم و شرک و کفر است .
تحلیل گرانی که ریشه ی مشکلات را اقتصادی
می دانند شعار نان و اشتغال و کرامت انسانی و مبارزه با بردگی می دهند.
آنان که استبداد را مشکل می دانند شعار
آزادی و حکومت قانون و انتخابات آزاد و دمکراسی سر می دهند و گروهی که مسئله ی
وابستگی و تبعیت را عامل اصلی می پندارند شعار مرگ بر آمریکا و اسرائیل و صهیونیسم
بلند می کنند.
راه حل دموکراتیک و دمکراسی چیست؟ تعریف های
زیادی شده است اما از جنبه ی فرهنگی دمکراسی یک نوع سنت مربوط به تقالید و اخلاق و
سلوک فردی و جمعی است . فرهنگ اسلامی همه ی عناصر مترقی درتربیت فردوجامعه ی مدرن رادارد. از
نگاه سیاسی ، دمکراسی به معنی اجماع عمومی در مورد نوع نظام داخلی کشور و تفکیک
قوا و منبع مشروعیت و استراتژی سیاست خارجی متناسب با آن است و در واقع ابزاری
برای هماهنگی سیاست داخلی و خارجی یک کشور است . و گرنه همه چیز توهم است . مبارک
و بن علی و امثال آنها می روند چند روزی جشنی بر پا می شود ولی در نهایت همان آش و
همان کاسه و چه بسا آش تلخ تر و کاسه ی داغ تر و مردمی که احساس می کنند فریب
خورده اند و بعد از مدتی می گویند چه فکر می کردیم و چه شد . دمکراسی یک مفهوم و
یک مضمون و یک محتوا است . اسم و رسمش مهم نیست . بلکه پایبندی به اجراء شدن این
روش اصل است . از طرفی کسانی که دیکتاتوری را محدود به شخص دیکتاتور و خانواده و
اعوان و انصار آن می دانند در تور دشمن گرفتار می شوند. مثلاً در مورد مصر ممکن
است بین سران معترضین و دستگاه اداری کاخ سفید و اوباما توافق شود تا با فدا کردن
خانواده ی مبارک و پرداخت کمترین هزینه همان مناسبات گذشته با شکل و لعاب
جدید حفظ شود . باید به این سه گانه و مثلث با هم حمله شود. استبداد در سیاست
داخلی و فساد در حوزه ی اقتصاد و وابستگی در سیاستهای خارجی یکجا مورد تهاجم
نظام مند معترضین واقع شود .
آنچه به عنوان اعتراضات خیابانی در کشورهای
منطقه مشاهده می کنیم یک شبه ایجاد نشده است بلکه انباشت ِ آگاهی و خشم و نفرتی
است که در یک لحظه از عمق ِ وجود توده ها به زبان می آید و از خانه ها به کف
خیابانها می رسد و به جنبش یا انقلابی ختم می شود که یک نظام را ساقط می کند.
بهانه ها متفاوت است گاهی نوشتن یک مقاله در روزنامه است زمانی خودسوزی یک جوان و ... همه ی آنها مانند
قطره ائی است که بشکه ی آب را سرریز می کند . آنچه در خاورمیانه بسیار مهم است نقش
قدرتمند اسلام به عنوان نیروی اجتماعی است که محرک توده هاست اگر نتائج جنبشهای
کنونی به شکل گیری دولتهای اسلامی در منطقه نیز منجر نشود چیزی از نقش اسلام نمی
کاهد ،انقلاب اسلامی ایران و اندیشه های رهبران این نظام و رفتارسیاسی مردم ایران مستقیم
و غیر مستقیم در خیزش مردم منطقه متناسب با شرایط تاریخی و جغرافیائی آنان تاثیر
داشته است ،چیزی که غیر قابل انکار است .