نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

در کدام جبهه ؟

زمانیکه خداوند اراده کرد تا انسان را خلق کند ملائکه را از کار خویش آگاه ساخت و ادب رفتار بزرگی داشتن را یاد داد: " انی جاعل فی الارض خلیفة" احزاب – 72
فرشتگان ناراضی بودند پیشنهاد آنان به خداوند این بود که ما تو را عبادت می کنیم . چه نیاز به موجودی است که خون ریز و ستمگر است. اولین نارضایتی و اعتراض که در جهان هستی طنین انداز شد شاید مکالمه ی ملائک با خداوند بود .خلقت انسان بااعتراض شروع شد. پاسخ خداوند به این خرده گیری ادب رفتار بزرگی داشتن را یاد داد.
انسان خلیفه او شد یعنی او آیئنه ی تمام نما و محل تجلی صفات جمال و کمال خداوند است . خداوند امانت را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کرد همه سرباز زدند ولی انسان آنرا پذیرفت . " انا عرضنا اما نه علی السموات و الارض والجبال فابین ان یحملنها و أشفقن منها و حملها الانسان ...." احزاب - 72    
پروردگار تمامی اسماء را به انسان آموخت . " عّلم آدم الاسماء  کلها " بقره 231
عّلم بالاتر از یاد دادن بود بلکه در نهاد انسان قدرت شناخت و تسلط بر" اسما ." که نیروهای موجوددر طبیعت است قرار داد به همین خاطر هر آنچه در آسمانها و زمین است را به تسخیر او در آورد .
"
و سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعاً" جاثیه 13

مهمترین ویژگی انسان که خلیفه ی خداوند است قدرت ابتکار و نوآوری و ابداع است. تا جائیکه به مرز خلق کردن می رسد شاید این همان امانتی است که در وجود او نهاده شده است و این میوه ی عقل و خرد و معرفت است چیزی که در هیچ جماد، نبات  و موجود زنده ی دیگری نیست و اگر باشد بسیار جزئی و ناچیز است .
چنین موجودی مورد تکریم خداوند قرار گفته است،پروردگاراورا برخشکی و دریا مسلط ساخته و چیزهای طیب و پاکیزه را روزی او ساخته و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است .
"
ولقد کرمنا بنی آدم و حملنهم فی البر و البحر و رزقنهم من الطیبت و فضلنهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا" اسراء-70
چنین موجود طرازنوینی شک ابتدائی فرشتگان را دفع کرد و همه را وادار به سجده کردن در مقابل خود ساخت. شیطان در شک و توهم برتر بینی خود از سجده ی بر او استنکاف و سرپیچی کرد، واز معبود خود یعنی خداوند برید و ننگ رانده شدن را پذیرفت ،ذلت و تحقیر و سرزنش را به جان خرید ولی از حرف خود برنگشت . شیطان در آئینه ی وجود انسان چه دیده بود که اینگونه سرکش و عاصی شد؟ برخورد خداوند با شیطان ادب رفتار بزرگی داشتن را یاد داد. درخواست او را بر گمراهی نوع بشر پذیرفت. بدینسان جنگ و نزاع حق و باطل ،خدا و شیطان ،عقل و جهل در وجود انسان شکل گرفت . جامعه نیز میدان تضادِ انسانهای خداجو و لشکریان عقل با انسانهای شیطانی و لشکریان جهل شد . مرز این نزاع باریکتر از مو است و مسافرتهای بی شماری از یک جبهه به جبهه ی دیگر صورت می گیرد . هر انسانی که به لشکریان جهل می پیوندد شیطان خنده ی مستانه ائی می زند . اکثریت عظیمی از انسانها از ابتدا تا انتهای زندگی " مسافر" هستند.
و اقلیت کوچکی مقیم سرزمین عقل و جمعی دیگر مقیم کشور جهل هستند.
ویزای سفر " کرامت" است. هرگاه کرامت انسان بما هو انسان لطمه و صدمه دید ازعقل به جهل می رود و هر گاه کرامت انسانی پاس داشته شود فرد مقیم دیار عقل می شود، پس نظامها و حکومتها نیز الهی و یا شیطانی می شوند.
حکومتهائی که حافظ کرامت و حقوق انسانی باشند در جبهه ی عقل و آنانکه انسانها را تحقیر کرده و به بردگی واستعمارواستثمارواستحمار می کشانند در جبهه ی جهل و شیطان هستند. معیار الهی و غیر الهی بودن نظامهای سیاسی همین است و بَس .
به سوال خود بر می گردیم شیطان در انسان چه دیده بود که آن کرد که نمی بایست بکند؟ پرسش سختی است . پاسخ شما چیست؟ ویزای سفر کرامت است اما وسیله ی نقلیه ی این مسافرت چیست ؟ کبر،حسد، دروغ، تهمت، کینه و نفرت و ....
یا رحمت،محبت،گذشت،صداقت و ... بزرگترین کشتی مسافرت به سرزمین جهل، استبداد و ظلم است و مطمئن ترین کشتی مسافرت به سرزمین عقل، آزادی و عدالت است .

نردبان ملکوت 15

وضو و نماز بی بی تمیز خالدار
مرحوم شیخ بهائی در مثنوی نان و حلوا بر سبیل مثال حکایتی نقل می کند.
داستان ،حکایت بیوه زنی در شهر هرات به نام بی بی تمیز خالدار است.بنابر گفته ی مرحوم شیخ بهائی وی برای نماز بسیار راغب بود، اما:
با وضوی صبح، خفتن می گزارد                                          نامرادان را بسی دادی مرا د
کم نشد هرگز دواتش از قلم                                                  بر مراد هر کس، می زد رقم
در مهم سازی اوباش ورنود                                                  دائماً ،طاحونه اش در چرخ بود
از ته هر کس که برجستی به ناز                                            می شدی فی الحال، مشغول نماز
هر که آمد، گفت: بر من کن دعا                                             او به جای دست، برمی داشت پا
با بها مفتوحة للداخلین                                                          رجلها، مرفوعة للفاعلین
از این ابیات بر خواننده معلوم می شود که بی بی تمیز ِ حکایت ِمنقول شیخ بهائی به چه کسب و کاری مشغول بوده است.
پس از انجام چند باره ی فحشاء و فساد با وضوی صبحگاه به نماز می ایستاد .
سپس شیخ بهائی در ادامه می فرماید:
گفت با او رِندکی ،کای نیک زن                                              حیرتی دارم درین کار تو من
زین جنابتهای پی در پی که هست                                             هیچ ناید در وضوی تو شکست
نیت و آداب این محکم وضو                                                   یک ره از روی کرم، با من بگو
این وضو از سنگ و رو محکمتر است                                        این وضو نَبوَد ،سد ِ اسکندر است
البته این حکایت است ولی شواهد از دنیای واقعی بر امثال و حکایات می توان یافت، کسانیکه نماز می خوانند ولی نماز آنها مانع و جلوگیری کننده از انجام گناه و فساد و فحشاء در افراد و اشخاص نمی شود.بالا بودن میزان طلاق،پرونده های مالی،گسترش اعتیاد،پائین بودن سن فحشاء و امثال اینها در جامعه ائی که مدعی برپائی نماز است،نشان از ایرادی است که یا نماز خواندنها از نوع نماز بی بی تمیز است و یا آنکه مدیریت فرهنگی و شیوه ی اداره و حل معضلات و مشکلات فرهنگی دارای نواقص فراوانی است یا آنکه جهت حرکت اشتباه است .
نمازی که ما را از فحشاء و منکر باز دارد نردبان ملکوت است.     . 

نردبان ملکوت 14

نماز ،عمل و حکمت
شبستری (ره) می فرماید
به نزد آن که جانش در تجلّاست                                          همه عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است                                  مراتب همچو آیات وقوف است
از او هر عالمی یک سوره ی خاص                                      یکی شد فاتحه و آن دیگر اخلاص
گفته اند : « حکمت ،علم به حقایق اشیاء آن چنان که هستند و عمل به مقتضای آنست .<
علم و دانش گوهری گرانقدر است که صاحب آن را زیور و زینت می دهد و بزرگی می بخشد ولی آنچه برای انسان نافع و سودمند است عمل به علم است .
عمل همراه و رفیق جدانشدنی او در این دنیا و آن دنیاست بلکه عمل خود اوست . انسان یعنی عمل و دانشی که به مرز عمل نرسد کالائی دنیوی است، زیور و حُلیه ائی مادی است ولی عمل زینت باطن است . کسی که اهل عمل شد به حکمت دست می یابد و حکیم می شود . به قول مولوی < ره< :
کرده ائی تاویل حرف بکر را                                                    خویش را تاویل کن نی ذکر را
انسان در وقت اقامه ی نماز مانند کارخانه ائی است که محصولات زمینی را می گیرد و بالا می برد و محصولات بالائی را می گیرد و پایین می آورد و خودش محل جمع همه می شود . در این حالت که قلب او هر دو جهان را پشت سر گذاشته است شیرینی محو شدن در او را می چشد . مزیت عبادتی مانند نماز در این است که دروازه ای است برای دیدن آنچه نادیده است. فرصتی است برای ترول الهامات که بر قلب مستعد مصلی وارد می شود . نماز تحقق عملی علومی است که در حّد فهمیدن و دانش در نمازگزار جمع است اما حالا فرصت تجلی یافته است، اینگونه است که حکمت حلقه های در وجود او را می زند و خود را میهمان او می سازد و از اینروست که صلوه قربان و نزدیک کننده است ؛عمود خیمه ی هستی نمازگزار می باشد . انسان که جان عالم است دری دارد که به عالم ملکوت باز می شود و نمازِ او نردبانی می شود که او را به ملکوت می رساند.