نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

مال وبنون

مال و بنون

از نگاه اسلامی یکی از صفات دنیا دارالبلاء یا محل امتحان بودن این جهان است.
فرض کنید سالن امتحانی را که همه انسانها متناوباً مواد امتحانی مختلف را باید از سر بگذرانند. از میان بلاها و امتحانهای مختلف مال و ثروت و بنون یعنی فرزندان سخت ترین امتحانی است که بسیاری از مردم ممکن است در این دو ماده امتحانی مردود شوند.
انسانهایی هستند که تمام عمر خود را یا در جمع مال و ثروت از هر راهی و به هر شکلی می گذرنند یا در ترس از دست دادن آنها فانی می کنند!!! اما سخت ترین امتحان، فرزندان هستند. آدمها در هر سطحی که باشند آرزوهایی برای آینده فرزندان خود دارند و برای تحقق آنها تلاش و سعی خود را می کنند و همین مساله می تواند نقطه سقوط و هبوط یا تعالی اشخاص باشد.
مثلاً حضرت ابراهیم (ع) که برای فرزند دار شدن سالها انتظار کشیده بود، مورد خطاب الهی واقع می شود که باید فرزندش را قربانی کند!!!
ابراهیم (ع) پس از موفقیت در این امتحان الهی بود که به مقام «امامت» رسید. و هنگامیکه از خداوند این مقام را برای نسلهای آینده خود خواست، خداوند گفت: هیچ ظالمی به این مقام نمی رسد. یعنی رسیدن به آن پس از موفقیت در امتحانهای الهی است. نمونه تاریخی دیگر صلح امام حسن (ع) است. امام که از حیث شایستگی و صلاحیت و همچنین نسب و خویشاوندی پیامبر گزینه اول خلافت مسلمانان بود به خاطر حفظ خون مسلمانان با معاویه صلح کرد. این گذشت و ایثار باعث شد که خاندان او در تاریخ علاوه بر ریاست ظاهری و معنوی تا امروز ماندگار شوند.
اما معاویه در امتحان فرزند مردود شد. وی برای تحمیل یزید به عنوان خلیفه بر مسلمانان خشن ترین نوع استبداد را به نمایش گذاشت. امام حسین (ع) و فرزندان و اصحابش را به شهادت رساند!!! خاندان نبوت را به اسارت گرفت!!! اما پروژه کودتای خونین وی سرانجامی نیافت خاندانش نابود شد و ننگ ابدی را برای خود خریدند. ولی هزینه های مسلمانان در این واقعه بسیار زیاد بود. یکی دیگر از امتحانها سلامتی و بیماری است. حوادث طبیعی مانند زلزله و سیل است البته هر انسانی ماده های امتحانیش متفاوت است. راستی ماده های امتحانی من و شما چیست؟ آیا در کارگاه الهی مقبول یا مردود می شویم؟!!!
یکی از نمونه های اعلای موفقیت در امتحان الهی حضرت زینب است. نمونه دیگر حضرت ایوب پیامبر است. اندیشیدن به موقعیت هایی که این دو انسان نمونه در آن قرار گرفته اند ما را در دریایی از ناباوری و تعجب غوطه ور می سازد.!!! اما محبت خداوند بر همه چیز مسلط است

شبی در محضر شهید چمران



در تابستان سال 58 با جمعی از دوستان به قصد اردوی تابستانه راهی سفر به استان اصفهان شدیم. آن سفر مصادف بود با اعیاد شعبانیه و نیمه شعبان که در ایران خصوصا در چند مرکز استان با شور و شوق بیشتری جشن گرفته می شود، اصفهان یکی از آن مراکز استانی است.
سازمان دهندگان اردو با همکاری مسئولین استان خصوصا شهردار و فرماندار اصفهان نمایشگاه کتاب اختصاصی امام زمان (عج) و برنامه های سخنرانی ترتیب داده بودند سخنرانان مراسم شعبانیه عبارت بودند از شهید دکتر چمران وزیر دفاع وقت آیت الله خامنه ای که در آن زمان نماینده امام (ره) در وزارت دفاع بود، شهید سرهنگ صیاد شیرازی از رهبران ارتش و علی اکبر پرورش از فعالین سیاسی مذهبی اصفهان که بعدا نماینده مجلس و وزیر آموزش و پرورش شد.
معمولا بعد از هر سخنرانی دوستان هرمزگانی ملاقاتی خصوصی با سخنرانان داشتند. نشست خصوصی با دکتر چمران بعد از سخنرانی ایشان تا طلوع صبح به طول کشید شهید به همراه خانواده و برادرش مهندس مهدی چمران و آقای ابوشریف از فرماندهان سپاه به محل جلسه آمدند که در منزل یکی از فعالین سیاسی مذهبی اصفهان بود که ظاهرا نسبت فامیلی با شهید نیز داشت.
در این نشست صمیمی و طولانی شهید چمران تاریخچه ای از زندگی سیاسی و علمی خود در ایران گفت سالهایی که حضورش در دانشگاه مصادف با حوادث ملی شدن نفت بود و وی دانشجوی فعال در جبهه ملی بوده است. همچنین از وضعیت تحصیلی اش در آمریکا و عصر زمامداری جمال عبدالناصر که به اتفاق دکتر ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده به عنوان سه ایرانی در اردوگاه های نظامی مصر آموزش چریکی دیده بودند. سپس از لبنان و حرکت آمل و فعالیت های استادش امام موسی صدر سخن به میان آمد لبنانی که او را به یک باره متحول ساخته بود و همه آنچه زندگی امریکایی یک استاد برجسته دانشگاه بوده رادرآمریکا به کناری نهاده بود و با خدای خود وارد معامله ای می شود که تا آخرین لحظات زندگی اش به آن وفادار ماند از جبهه های جنگ و کردستان نیز گفته شد ولی از لبنان با حزن سخن می گفت و زمانی که از جریانات سیاسی و دسته بندی مهاجرین ایران در لبنان حرف به میان آمد موضع گیری ها له و علیه شدید شد تا جاییکه ابوشریف فکر می کرد باید با توضیحات اضافی بعد از نماز صبح ترمیمی در شکاف ایجاد شده بوجود آورد.
امروز که خاطرات آن شب کذایی مرور می شود این سوال برای ما می ماند که بهره ما از آن بزرگان چه بوده است؟ ودر رفتارهای ما از آن همه اخلاق و بزرگواری و تجارب انقلابی و سیاسی و اجرایی چه انعکاسی مانده است؟

تهاجم علیه همنوع

الف ـ رفتارهای خشن و انجام عملیات تخریبی فیزیکی و روانی علیه همدیگر و گسترش خشونت یا همان غریزه جنگجویی با همنوعان در انسان و حیوان مشترک است ولی از آنجا که به تعبیر علماء منطق انسان حیوان ناطق است و قدرت وتوانایی اندیشیدن دارد واصولاً حیوان متمدنی است که خود را تحت ضابطه و قانون و همچنین ارزشهاو باورهای دینی و مذهبی قرار می دهد می تواند غریزه جنگجوئی خود را کنترل کند و یا آنرا به شکل دیگری تغییر دهد که همان تصعید غرائز است با وجود این ما شاهد کشت و کشتار انسانها توسط همنوع خود تحت عناوین مختلف و متاسفانه مذهب و دین و خدا هستیم و بیشترین صحنه های کشتار و خشونت که در اخبار کانالهای تلویزیونی به نمایش گذاشته می  شود مربوط به خاورمیانه و مسلمانان است و با کمال شرمندگی باید اعتراف کرد که بسیاری از تروریستهای انتحاری و عوامل اصلی خونریزیها عده ای فریب خورده و متعصب افراطی هستند از زاویه دیگر رفتار عده ای از سیاست ورزان و اهل مطبوعات در ریختن آبروی رقیب زشت تر از ریختن خونهای عملیات انتحاری و ترور است اسلام با ترویسم تحت هر شرایطی مخالف است هیچ هدف مقدسی نمی تواند عملیات تروریستی را توجیه کند اگر ترور مجاز بود در صدر اسلام در جنگ قدرت می توانست یک راه حل باشد ولی هیچ امام معصومی و هیچ عالم برجسته ای فتوا به جواز ترور نداده است همانگونه که آبروی اشخاص و خون آنان  در یک سطح ارزشگذاری شده است و اگر بگوئیم آبروی افراد از خون آنان مهمتر است گزافه نیست پس چرا اینهمه آبروریزی ؟ چرا خونریزی های سفید آنهم بر روی کاغذهای چاپی ؟

ب ـ ماهیها وقتی همنوع خود را نمی یابند تعداد موارد گاز گرفتن غیر همنوع کاهش می یابد و اگر  تهاجم به غیر همنوع صورت می گیرد ارضاء غریزه ی تهاجم با گاز گرفتن ماهیهای غیر همنوع است .

زاغچه ها و غازها از حمله دسته جمعی به دشمن  شکارچی می خواهند .

زندگی را به دشمن تلخ کنند و او را بترسانند برای این کار  زاغچه ازروش تعقیب و حمله و غاز بیشتر از ایجاد سرو صدا و روبرو شدن شجاعانه استفاده می کند. نوعی دیگر از نزاع جنگ از روی ناچاری است انگیزه ی این جنگ ترس است اگر چه غریزه ترس  معمولاً به صورت میل به فرار ظاهر می شود اما وقتی دشمن بسیار نزدیک باشد که امکان فرار نباشد یا خانواده در معرض تهدید باشد حمله صورت می گیرد مثلاً غاز به هر موجودی که به جوجه هایش بیش از حد نزدیک شود حمله می برد .

اصولاً تهاجم در بین همه مهره داران هست ولی این نکته نیز مسلم است که دشمن صید کننده عامل تهدید کننده ای برای بقاء نوع نیست و آنچه واقعاً ادامه حیات یک نوع رابه خطر می اندازد نزاع و رقابت داخل نوعی است . در میان جانورانی که به صورت گروهی زندگی می کنند وجود رهبران سالخورده و با تجربه برای ادامه زندگی موثر است مثلاً در میان گوزنها دیده شده است که فرماندهی آنها بر عهده یک ماده گوزن پیر است که سالهاست دیگر وظائف مادری را کنار گذاشته و فقط به انجام وظایف اجتماعی پرداخته است پس رهبری گروه منحصر به افراد پیر مذکر گروه نیست . یادر جمع بوزینه ها رهبری گروه را معمولاً شورایی مرکب ازچند فرد مُسن به عهده دارد . این افراد سالخورده که هر کدام به تنهایی ازاعضاء جوان دسته ناتوانتر هستند به مدد همبستگی ناگسستنی با هم ناتوانی جسمی خودشان را جبران می کنند در یک گروه بوزینه که مورد بررسی قرار گرفته است .

یکی از سه عضو شورای رهبری یک نر پیر ضعیف و بی دندان بود و دو عضو دیگر هم کم و بیش دوران قدرت جوانی را پشت سر گذاشته  بودند .

یک بار که این دسته درصحرای بی درختی در معرض حمله شیر قرار گرفته بود ، افراد قوی حلقه هایی در اطراف اعضای ضعیفتر تشکیل دادند و همان نر پیر بی دندان از آنها جدا شد تا پیش برود و از محل شیر اطلاع پیدا کند . بعد همین نر پیر افراد دسته را از یک راه  انحرافی طولانی از خطر دور کرد و به ایمنی جنگل رسانید . در تمام این لحظات پر خطر اعضای گروه همه در حال فرمانبرداری محض بودند و هیچکدام حتی یک بار در قدرت رهبری آن موجود سالخورده تردید رو نداشتند .

اینها نمونه هایی از رفتار حیوانات بود آورده شده تا کمی در مورد آنها بینیدیشیم و مشابهت و مفارقتها را بیابیم.