وضو و نماز بی بی تمیز خالدار
مرحوم شیخ بهائی در مثنوی نان و حلوا بر سبیل مثال حکایتی نقل می کند.
داستان ،حکایت بیوه زنی در شهر هرات به نام بی بی تمیز خالدار
است.بنابر گفته ی مرحوم شیخ بهائی وی برای نماز بسیار راغب بود، اما:
با وضوی صبح، خفتن می گزارد
نامرادان
را بسی دادی مرا د
کم نشد هرگز دواتش از قلم
بر
مراد هر کس، می زد رقم
در مهم سازی اوباش ورنود
دائماً
،طاحونه اش در چرخ بود
از ته هر کس که برجستی به ناز
می
شدی فی الحال، مشغول نماز
هر که آمد، گفت: بر من کن دعا
او
به جای دست، برمی داشت پا
با بها مفتوحة للداخلین
رجلها، مرفوعة للفاعلین
از این ابیات بر خواننده معلوم می شود که بی بی تمیز ِ حکایت ِمنقول
شیخ بهائی به چه کسب و کاری مشغول بوده است.
پس از انجام چند باره ی فحشاء و فساد با وضوی صبحگاه به نماز می
ایستاد .
سپس شیخ بهائی در ادامه می فرماید:
گفت با او رِندکی ،کای نیک زن
حیرتی
دارم درین کار تو من
زین جنابتهای پی در پی که هست هیچ
ناید در وضوی تو شکست
نیت و آداب این محکم وضو
یک
ره از روی کرم، با من بگو
این وضو از سنگ و رو محکمتر است
این
وضو نَبوَد ،سد ِ اسکندر است
البته این حکایت است ولی شواهد از دنیای واقعی بر امثال و حکایات می
توان یافت، کسانیکه نماز می خوانند ولی نماز آنها مانع و جلوگیری کننده از انجام
گناه و فساد و فحشاء در افراد و اشخاص نمی شود.بالا بودن میزان طلاق،پرونده های مالی،گسترش
اعتیاد،پائین بودن سن فحشاء و امثال اینها در جامعه ائی که مدعی برپائی نماز
است،نشان از ایرادی است که یا نماز خواندنها از نوع نماز بی بی تمیز است و یا آنکه
مدیریت فرهنگی و شیوه ی اداره و حل معضلات و مشکلات فرهنگی دارای نواقص فراوانی
است یا آنکه جهت حرکت اشتباه است .
نمازی که ما را از فحشاء و منکر باز دارد نردبان ملکوت است. .