نماز ،عمل و حکمت
شبستری (ره) می فرماید
به نزد آن که جانش در تجلّاست
همه
عالم کتاب حق تعالی است
عرض اعراب و جوهر چون حروف است
مراتب
همچو آیات وقوف است
از او هر عالمی یک سوره ی خاص
یکی
شد فاتحه و آن دیگر اخلاص
گفته اند : « حکمت ،علم به حقایق اشیاء آن چنان که هستند و عمل به
مقتضای آنست .<
علم و دانش گوهری گرانقدر است که صاحب آن را زیور و زینت می دهد و
بزرگی می بخشد ولی آنچه برای انسان نافع و سودمند است عمل به علم است .
عمل همراه و رفیق جدانشدنی او در این دنیا و آن دنیاست بلکه عمل خود
اوست . انسان
یعنی عمل و دانشی که به مرز عمل نرسد کالائی دنیوی است، زیور و حُلیه ائی مادی است
ولی عمل زینت باطن است . کسی که اهل عمل شد به حکمت دست می یابد و حکیم می شود .
به قول مولوی < ره<
:
کرده ائی تاویل حرف بکر را
خویش
را تاویل کن نی ذکر را
انسان در وقت اقامه ی نماز مانند کارخانه ائی است که محصولات زمینی را
می گیرد و بالا می برد و محصولات بالائی را می گیرد و پایین می آورد و خودش محل
جمع همه می شود . در این حالت که قلب او هر دو جهان را پشت سر گذاشته است شیرینی
محو شدن در او را می چشد . مزیت عبادتی مانند نماز در این است که دروازه ای است
برای دیدن آنچه نادیده است. فرصتی است برای ترول الهامات که بر قلب مستعد مصلی
وارد می شود . نماز تحقق عملی علومی است که در حّد فهمیدن و دانش در نمازگزار جمع
است اما حالا فرصت تجلی یافته است، اینگونه است که حکمت حلقه های در وجود او را می
زند و خود را میهمان او می سازد و از اینروست که صلوه قربان و نزدیک کننده است ؛عمود خیمه ی هستی نمازگزار می باشد . انسان که جان عالم است دری دارد که به عالم
ملکوت باز می شود و نمازِ او نردبانی می شود که او را به ملکوت می رساند.