نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

نفیسی

روزنوشته های احمد نفیسی

آینده ی سیاستمدار

هر انسانی علاقمند است از آنچه ممکن است در آینده رخ دهد با خبر شود اما این دانشی است که به صورت انحصاری در اختیار خداوند است و هیچ فردی در این دانش با خداوند شریک نیست . در آیه 188 سوره ی اعراف راجع به پیامبر اسلام (ص) آمده است : " بگو من بر نفس خویش نفع و ضرری جز آنچه خداوند بخواهد مالک نیستم و اگر غیب می دانستم خیری زیاد به دست می آوردم و برایم بدی نمی رسید . من فقط نذیر و بشیرم."
یا در آیه ی 6 سوره ی فصلت می فرماید:" بگو من بشری مثل شما هستم که به من وحی می شود ."
یا در آیه ی 50 سوره ی انعام می فرماید: بگو من بشری عادی هستم که گنجینه های الهی نزد من نیست غیب هم نمی دانم فرشته نیز نیستم من پیرووحی ام."
در همه ی این آیات و آیاتی دیگر از همین نوع مخاطب پیامبر (ص) است و از او خواسته می شود تا به مردم تفهیم کند که او بشری عادی است که بشیر و نذیر است و تابع وحی می باشد ،دانش و علم غیب ندارد .اگرپیامبر(ص)فاقدچنین دانشی است ادعای دانستن غیب برای دیگران نیز در حد یک ادعای بدون دلیل است . با کمی تامل در سرنوشت مستبدین و دیکتاتور هائی که از قدرت ساقط و رسوای عام و خاص می شوند در می یابیم که آنان تا چه حد از وقایع آینده بی خبر و نسبت به احوال خود و اطرافیانشان جاهل هستند. اگر می دانستند در آینده چه خبر خواهد شد شاید از تکبر و گردن کشی و نادیده گرفتن حقوق ملت دست می کشیدند و روش و شیوه ی حکومتداری خود را اصلاح می کردند آخرین این وقایع رویدادهای تونس است که در نوشته ی جداگانه ائی به آن پرداخته شده است .
اما انسان که با داشتن قدرت ابداع توانسته است مدال پر افتخار خلیفه ی الهی را در روی زمین نصیب خود سازد دست از تلاش و کوشش بر نداشته است وباابداعاتی که درعلوم انسانی ازجمله جامعه شناسی وروانشناسی وتاریخ  و علوم دیگر داشته و بهره گیری از تکنیک و فن آوری های مصنوع خود تا حدی توانسته  نقبی به آینده بزند. یکی از ساده ترین این روشها برای به تصویر کشیدن وقایع آینده تحلیل مسائل در دو سطح و پایه است . تجزیه و تحلیل تکنیکی به این معنی که  وقایع وحوادثی که در زمان حال در جریان است مورد دقت موشکافانه قرار خواهد گرفت و عوامل ریشه ائی آنها کمتر مورد توجه قرار می گیرد . با این روش یک آنالیزور و تحلیلگر تا حدی خواهد فهمید که روند کنونی نهایتاً منجر به چه حوادث و پیامدهائی خواهد شد . در این شیوه ی تحلیل و بررسی وقایع مشابه تا حد زیادی می تواند راهشگا باشد . مثلاً وقتی د رجامعه ای مانند تونس تمام مزایای اقتصادی در اختیار خاندان حاکم خصوصاً خانواده ی لیلی طرابلسی همسر دوم بن علی است، قانون برای تائید فساد آنها و ابزار سرکوب مردم است . صدای مردم شنیده نمی شود ، حقوق شهروندی آنان رعایت نمی شود . فقر و نفرت در چهره ی مردم دیده نمی شود ،مطبوعات سرکوب و سانسور اعمال می شود، رهبران مردم در زندان یا تبعید هستند، یک تحلیل گر با مقایسه ی همین نمودها با جوامع مشابه می تواند براحتی درک کند سرنوشت حکومتگران چه خواهد بود ولو آنکه در ظاهر جامعه پلیس و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با ایجاد جو رعب و وحشت و حکومت شبه پلیسی و نظامی همه چیز را به ظاهر آرام و امن نگه داشته باشند و دستگاه تبلیغات دولتی اعم از رادیو و تلوزیون و مطبوعات مرتباً در تملق و چاپلوسی مسابقه بگذارند و فریاد بزنند قبله ی عالم سالم باشد همه چیز در امن و امان است و رعیت دعاگوی حضرتعالی و درخوشی و رفاه هستند و کشور در همه ی شاخصه ها مقام اول است و امثال اینها ولی در زیر پوست جامعه حوادث دیگری در جریان است . در روش تحلیل بنیادی تحلیلگر فقط داده های جاری را تحلیل نمی کند بلکه به عوامل شکل گیری و ریشه ها نیز توجه دارد . مثلاً در همین مورد تونس به ساختار های قدرت ، نخوه حکومت داری در فرهنگ عربی اسلامی و امثال آن توجه می کند و نهایتاً پیش بینی می کند.
مثالی از تاریخ اسلام واقعه ی کربلا و شهادت امام حسین (ع) است . عده ائی در تحلیل این واقعه به دنبال جواب این سوال هستند که چرا پس از پنجاه سال نوه ی پیامبر توسط حکومتی که مدعی خلیفه ی پیامبر است به شهادت  می رسد و برای تحلیل  مسئله وقایع را از نزاع دو شاخه از قبیله ی قریش یعنی اموی و هاشمی شروع می کنند و به فرهنگ و عصبیت قبیله ائی می پردازند و تحول این نزاع را تا به عاشورا می رسانند . اما تحلیلگر تکنیکی از شهادت امام حسین (ع) می تواندپیش بینی کند که سمت و سوی جامعه در چه مسیری خواهد بود و وقایع آینده چگونه رقم خواهد خود . البته قصد این نوشته بیان دو تیتر از این موضوع است و بنای تحلیل جامع نیست ولی ممکن است خواننده ی محترم از خود سوال کند اگر مسئله به این سادگی باشد ، چرا شاهد سقوط شاه ایران و غافلگیری سازمانهای اطلاعاتی بزرگی مثل CIA یا ،Mi6 انگلیس و موساد و امثال آن بودیم ؟ چرا چائو شسکو در رومانی به آن سرنوشت گرفتار شد ؟ چرا دیوار برلین فرو ریخت؟ چرا هنوز عده ای از مستبدین بر روشهای غلط خود پافشاری می کنند و مثل بره ائی که می بینند همنوع آنها با کارد قصاب ذبح شده است ولی در صف انتظار ایستاده اند تا نوبت آنها برسد؟
واقعاً چرا؟ آیا قانون امهال و استدراج الهی را نمی فهمند که اینگونه خود و ملتی را به هلاکت می اندازند؟ جواب این مسئله در عین ساده گی بسیار بغرنج و پیچیده است . به نظر می آید طبیعت استکبار و برتری جوئی و زیاده خواهی واستعلافرد مستبد را کور و کر می کند  « صم بکم عمی فهم لایعقلون» همانگونه که در لحظه ی مرگ انسان فاقد شنوائی و بینائی می شود زمانیکه دل آدمی که مرکز فهم و احساس است بمیرد و قساوت قلب پیدا کند گوش و چشم باطن او کور می شود و انسان در تاری که به دور خود تنیده است خفه و نابود می شود . مسئله از ناحیه ی دیکتاتور روانشناختی و از ناحیه ی مردم جامعه شناختی است. اینگونه است که دیکتاتور در پایان راهش به دلقک سیرک شبیه تر است تا سیاستمدار عاقل فرد گرای مردم مدار . فقط احمق ترین مردم روی زمین از تعریف و تمجید و تملق دیگران خوشنود می شوند اما دیکتاتور می شود. پس ایراد از دل و عقل اوست . ویرانی جهان امروز از خوی استکباری است .
آنچه انسان برای فهمیدن آینده ی حوادث انجام می دهد تصویر مه گرفته ائی از یک عکس مات است ولی او قادر است با همین حداقلها از حوادث عبرت گیرد . پس هر سیاستمداری بالقوه دو نوع آینده داردو اوست که بایدیکی را انتخاب  کند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد