تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، اخوان المسلمین و سازمانهای
منشعب از آن با حوزه عملکردی جغرافیای اهل سنت و عربی و با مرکزیت مصر، مهمترین
جریان ایدئولوژیک، سیاسی ومذهبی در جهان اسلام بود . پیروزی انقلاب اسلامی ایران
جریانات سیاسی مذهبی اسلامی را خصوصاً در شمال آفریقا و خاورمیانه احیاء کرد.
در صحنه سیاسی، اجتماعی جهان اسلام دو جریان عمده ی ناسونالیسم عربی و
چپ مارکسیستی رقیب اصلی جریانات سیاسی مذهبی بود . یکی دیگر از آثار پیروزی انقلاب
ایران منفعل کردن دو جریان نامبرده و عمده شدن جریان مذهبی سیاسی در یک طیف گسترده
بود . هدف اصلی این جریان نو ظهور قدرت یافته ی اسلامی تشکیل جامعه اسلامی
متکی بر شرع اسلامی تحت رهبری یک حرکت اسلامی بود . مهمترین اختلاف در طیف اسلامی
راجع به نحوه ی مبارزه بود،کنش انقلابی و براندازانه یا انتخاب شیوه ی مشارکت
جویانه در فرایند سیاسی جامعه و مبارزه ی مسالمت آمیز دو روش اصلی بود .
سرکوب جریانات تندرو با خط مشی براندازانه مانند " التفکیر و الهجره"
به رهبری دکتر ایمن الظواهری که بعداً به القاعده پیوستند ،سازمان الجهاد یا سازمان
آزادیبخش اسلامی در دهه ی 70 میلادی یا سرکوب شاخه ی اخوان المسلمین سوریه در سال
82 میلادی یا سرکوب اخوان در عربستان در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران
باعث شد تا اخوان در مصر روش دوم را ترجیح دهدو از طریق پارلمانی وارد قدرت شود .
این گفتمان و استراتژی گروههای اسلامی در کشورهای تونس و الجزائرونظائرآن نیز بود
که در الجزائرپیروزی پارلمانی آنها سرکوب شد. دولتهای عربی در ابتدا به خاطر
سرکوبی جریانات تندرو به این طیف روی خوش نشان دادند ولی این روش نیز دیری
نپائید و با سرکوب هایی که صورت گرفت فضای جامعه به سوی پیروی از گروههای تندروتر
اسلامی تمایل پیدا کرد. حوادث جنگ افغانستان و عراق و حمله ی آمریکا به یک باره
میدان را برای القاعده و ظهور افراطی ترین جریان باز گذاشت . یکی از چالشهای عمده
دولتها در کشورهای اسلامی اتخاذ استراتژی مناسب در مقابله با این دو طیف است .
پیروزی حزب رفاه ملی ترکیه در نیمه ی دوم 90 میلادی و حاکمیت کنونی
حزب اسلامی توسعه و عدالت در ترکیه، غر ب و آمریکا را واداشت تا دولتهای
وابسته و اقماری خود را قانع کنند تا با الگو برداری از ترکیه گروه های رادیکال و تندرو
را سرکوب سازند، ولی دولتهای عربی و محافظه کار حاضر به پذیرش آن نشدند.
سه ویژگی اساسی جریانات اسلامی عبارتند از :
1- شمولیت:
قلمرو این جریان، جغرافیای اسلامی است ،عوامل و مظاهر آن در همه جا یافت می شود در
ضمن فرا طبقاتی و فرا ملی است.
2- تکثر
مراکز: یک حزب یا سازمان مرکزی خاص در رهبری آن نیست و به شدت محلی است یعنی مصری،
اردنی ،فلسطینی و ... است . البته" القاعده" سعی دارد تا نقش آوانگارد
به خود گرفته و هژمونی خود را بر همه آنها بگستراند . این جریانات به دلیل مشابهت
های شرایط باروری و رشد ویژگی انتقال نیز دارد.
3- استمرار:
آرام و پیوسته و گاهی پر شتاب و کوتاه بوده ولی مداومت آن قطع نشده است .
جریانات اسلامی سعی دارند تا پاسخی در فراخور بحرانها ی محیط خود
باشند .
در نظام جمهوری اسلامی ما تاکنون شاهد شکافهای مختلفی بوده ایم ازجمله:
اصلاح طلبی اسلامی در مقابل محافظه کاری اسلامی یا اسلام نهادی در برابر اسلام بنیادگرایی
استقلال خواه و یا اقتصاد گرایان توسعه خواه در مقابل عدالتخواهان سوسیالیست مآب، قومگرایان
تجزیه طلب در مقابل وحدت گرایان ملی اسلامی، نخبگان حکومتی در مقابل نخبه گان خارج
از حکومت ،اسلام سنتی در برابر اسلام بنیادگرا و همچنین سکولاریسم مسلمانی در برابر
جمهوری اسلامی و امثال آن ولی مهمترین نکته اینست که تشیع در ایران بیشترین نیروی
مشروعیت بخشی خود را صرف حفظ حاکمیت روحانیت و نهاد برتر آن یعنی ولایت فقیه می
کند و هر نوع تضاد و شکافی که یک طرف آن روحانیت باشد در طرف دیگر آن اسلام منهای روحانیت
است که می خواهد سهمی از نیروی مشروعیت بخشی تشیع را نصیب برد، باید اذعان کرد این
عمده ترین و یا شاید آخرین تضاد در بلوک قدرت در جمهوری اسلامی باشد . زیرا
برخلاف فضای اجتماعی و روانی و مذهبی در محیط اهل سنت که عناصر غیر روحانی می توانند در
رهبری جریانات اسلامی از مشروعیت اسلامی نیز برخوردار باشند کما اینکه عمده ی رهبران
پس از شیخ عبده و رشید رضا از جمله رهبران القاعده ،التفکیر و الهجره ، الجهاد
،حماس ،احزاب افغانی ،پاکستانی و امثال آن اکثراً فارغ التحصیلان دانشگاهها در
رشته های غیر اسلامی و غیر علوم انسانی و اکثراً در رشته های مهندسی هستند.
اما در فضای تشیع به دلائل خاص خود این شرایط نیست.باید منتظرحوادث
ماند.